eitaa logo
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
960 دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
6.6هزار ویدیو
12 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿💌 چہ زیبا گفت این شیر مرد: یادمون باشه! که هرچی برای خُدا کوچیکی و افتادگی کنیم•• خدا در نظر دیگران بزرگمون میکنه...
❪🌿🚚❫ «فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ..» من‌ نزدیکم و دعایِ دعا کننده‌ را‌ هنگامی ‌که مَرا‌ بخواند اجابت‌ میکنم🌱 - بقره/۱۸۶ دوستِ خوبم! دعا کن، اما اگر اِجابت‌ نشد، با خدا دعوا نکن! میانه‌ات‌ را با او بهم‌ نزن. چون‌ تو جاهِلی‌ و او عالم‌☺️💚 ❀
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید وحید زمانی نیا ( 1371 – 13 دی ماه 1398) در منطقه 15 تهران محله اتباک بدنیا آمد ، سومین فرزند پسر خانواده. 〰〰〰〰〰〰 شش سال بعد همراه خانواده‌اش به شهر ری آمدند و همانجا ساکن و تا لحظه شهادت در آنجا زندگی کرد. درسال 91 بعد از اتمام تحصیلات دانشگاهی خود طی دو سال دوره دانشجویی درجه داری به عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به جمع مدافعان حرم پیوست و مدت 4 سال در سوریه به عنوان مدافع حرم حضور داشت تا اینکه توسط حاج قاسم سلیمانی به عنوان همراه و محافظ انتخاب شد. شهید وحید زمانی نیا از سال 1394 در سوریه حضور داشت و به دست نیروهای تکفیری شیمیایی شده بود. البته هیچکس حتی خانواده اش هم از این موضوع اطلاعی نداشتند. پدر شهید می گوید: «چهل روز پیش که برای پی گیری مراحل درمانی به اصفهان رفت از اینکه وحید شیمیایی شده با خبر شدیم. ریه وحید عفونت کرده بود و برادرش که می دانست به خواسته او به کسی چیزی نگفته بود 〰〰〰〰〰〰 خصوصیات‌اخلاقی ■مردمدار ■اهل کار خیر بود اما پنهانی ■با اخلاص ■مبارز و جهادگر ■فداکار ■ساده زیست °همیشه می‌گفت برای کار خیر همین که خدا بداند کافی است و نیازی نیست بنده اش چیزی بداند. 〰〰〰〰〰〰 شہادت پاسدار شهید وحید زمانی نیا فرزند دهه هفتادی ری در حالی که بتازگی( ۲ ماه) متاهل شده بود، روز سیزدهم دی ماه طی حمله تروریستی ارتش تروریست آمریکا در فرودگاه بغداد با بیست و هفت سال سن در کنار سردار بزرگ ایران و اسلام پر کشید و به درجه رفیع شهادت نائل شد. شادی‌روحشون‌صلوات🌿🕊
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
#معرفی‌شہید شهید وحید زمانی نیا ( 1371 – 13 دی ماه 1398) در منطقه 15 تهران محله اتباک بدنیا آمد ،
☘️🪴☘️🪴 *﷽* 🔘 پنجمین روز 🔘 🌹 شهید وحید زمانی نیا🌹 🎁 *بسته هدیه به شهید بزرگوار : ۱ فاتحه ۲_ آیت الکرسی ۳ _ سلام بر امام حسین علیه السلام ۴ _ ۱۴ صلوات ان شاءالله مورد شفاعت شهدا واقع شویم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• گاهـے‌حالِ‌خوب‌اینـھ‌کھ‌برے‌ قرآن‌و‌باز‌کنـے‌چند‌صفحهـ‌ قرآن‌بخونـے‌‌قرآن‌خوندن‌خیلـے‌خوبہ . . . ❀
✅طرح یارانه جدید چیه ؟ 🔸این یارانه موقته دوماهست تا طرح اصلی زیر ساختش آماده بشه حالا طرح یارانه جدید چیه؟ تو طرح جدید قیمت نهاده ها بالا میره و ارز 4200 تومنی که 70 درصدش حیف و میل شد قطع میشه و قیمت آزاد میشه چرا؟ چون انگیزه ای برای قاچاق نمونه و مردم از یارانه خودشون رو دریافت می کنن ولی همینجا تموم نمیشه هدفش اینه به طور مثال مرغی که کیلویی 100 تومن میشه رو شما به عنوان یک با به هر فروشگاهی که خواستید مراجعه کنین و تا 8 الی 10 کیلو مرغ کیلویی 100 تومنی رو با کشیدن یه کارت کیلویی 30 تومن خریداری کنید ... فروشنده این رسید کوپن‌هایی که بصورت الکترونیکی هست و آنلاین ثبت شده رو به بانک مراجعه میکنه و به اندازه فروشی که داشته مابه التفاوتش (همون 70 تومن ها) رو از دولت نقدا دریافت میکنه با این مدل پرداخت قاچاق صفر میشه و یارانه عادلانه توزیع میشه تا الان چجوری بود؟ دولت از بالا به تولید کننده ها پول میداد که مرغ 100 تومنی رو 30 تو بازار بفروشن مشکلش چیه؟ یه نفر که وضع مالیش خوبه میره فروشگاه 100 کیلو مرغ میخره کیلویی 30 یعنی 100 تا 70 هزارتومن یارانه میگیره یعنی 7 میلیون تومان یکی که وسعش 2 کیلو مرغه چقد یارانه بهش میرسه؟ 2 تا 70 هزار تومن مجموع 140 هزارتومن قاچاقچی محترم هم لطف میکرد این یارانه رو بین کشورای منطقه توزیع میکرد پول تپل هم به جیب میزد به نفع کی بود؟ سرمایه دار این سیستمو بش میگن سیستم سرمایه دار محور حالا با این طرح چه اتفاقی میفته؟ مثلا میزان مصرف که حدودا 8 کیلو مرغ در ماه برای یه خانواده 4 نفره درنظر گرفته شده مشخص میشه به همه بطور مساوی 8 تا 70 هزارتومن معادل 560 هزار تومن تعلق میگیره قشر ضعیف تا قبل از این چقد بش تعلق میگرفت؟ 140 تومن قشر مرفه چقدر؟ 7 میلیون تومن الان باید کی نگران باشه؟ قشر ضعیف و متوسط یا مرفه؟ مشخصه قشر مرفه؟ سرمایه دار تو این شرایط چیکار میکنه؟ پول خرج میکنه شایعه راه میندازه جلوی طرحو بگیره یسری روی همین شایعات قیمتو میکشن بالا چون نظارت ضعیفه (ضعف جدی دولت) مردم افزایش قیمت موقتی رو میبینن و میترسن شروع به مخالفت میکنن در حالی که اگر صبر داشته باشن و طرح بصورت کامل اجرا بشه دوباره قیمت بر میگرده همون چیزی که بود ینی همون 30 هزار تومن ولی فرقش ایندفعه چیه؟ اونی که وسعش 2 کیلو مرغ بود حالا میتونه چند برابر بخره با همون قدر توان مالی سرمایه داره چی؟ یا باید قناعت کنه مثل افراد دیگه زندگی کنه یا باید مرغ کیلو 100 تومن بخره و نوش جان کنه قاچاقچی چی؟ اون که دستش به صورت اتوماتیک کوتاه میشه ضمن این که مصرف نهاده ها هم به دلیل کاهش مصرف و قطع قاچاق کم خواهد شد جدای از همه اینا یه مزیت بزرگ دیگه داره اونم اینه که بخاطر فقط عدم امکان خوردن سهمیه افراد دیگه و همچنین جلوگیری از قاچاق هیچوقت مرغ کم نمیاد و صفی تشکیل نمیشه چون به اندازه هر خانواده سهمیه تامین شده مگه همین ماها همیشه گلایه نمیکردیم تا پولمون از کشورای خارجی آزاد میشد می گفتیم به ما که چیزی نمیرسه میره تو جیب از ما بهترون؟ اینکه چرا نمیرسید به خاطر این سیستم اشتباهی بود که تو توزیع درست یارانه وجود داشت ... رأیی که دادیم به این دولت برای اصلاح همین مشکلات بود و حالا که قصد داره این مشکل رو حل کنه جلوش وایسیم ... البته قطعا نقص هایی وجود داره که ان شاءالله به مرور زمان رفع خواهد شد ...
سلام عصرتون زیبا روز و روزگارتون خداپسند❤
پارت ۵ از کتاب سه دقیقه در قیامت تقدیم شما همراهان عزیزم
⚘شهید‌محمود رضا بیضایی⚘
پارت ۵ از کتاب سه دقیقه در قیامت تقدیم شما همراهان عزیزم
سه‌دقیقه‌درقیامت🤍-! پارت5 ±پایان‌عمل‌جراحی خوب به ياد دارم كه چه ذكري ميگفت. اما از آن عجيب‌تر اينكه ذهن او را ميتوانستم بخوانم! او با خودش ميگفت: خدا كند كه برادرم برگردد. او دو فرزند كوچك دارد و سومي هم در راه است. اگر اتفاقي برايش بيفتد، ما با بچه‌هايش چه كنيم؟ يعني بيشتر ناراحت خودش بود كه با بچه‌هاي من چه كند!؟كمي آنسوتر، داخل يكي از اتاقهاي بخش، يك نفر در مورد من با خدا حرف ميزد! من او را هم ميديدم. داخل بخش آقايان، يك جانباز بود كه روي تخت خوابيده و برايم دعا ميكرد. او را ميشناختم. قبل از اينكه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظي كردم و گفتم كه شايد برنگردم. اين جانباز خالصانه ميگفت: خدايا من را ببر، اما او را شفا بده. اوزن و بچه دارد، اما من نه. يكباره احساس كردم كه باطن تمام افراد را متوجه ميشوم. نيتها و اعمال آنها را ميبينم و... بار ديگر جوان خوش‌سيما به من گفت: برويم؟ خيلي زود فهميدم منظور ايشان، مرگ من و انتقال به آن جهان است. از وضعيت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بيماري خوشحال بودم. فهميدم كه شرايط خيلي بهتر شده، اما گفتم: نه! مكثي كردم و به پسر عمه‌ام اشاره كردم. بعد گفتم: من آرزوي شهادت دارم. من سالها به دنبال جهاد و شهادت بودم، حاال اينجا و با اين وضع بروم؟! اما انگار اصرارهاي من بيفايده بود. بايد ميرفتم. همان لحظه دو جوان ديگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند: برويم؟بي‌اختيار همراه با آنها حركت كردم. لحظه‌اي بعد، خود را همراه با اين دو نفر در يك بيابان ديدم! اين را هم بگويم كه زمان، اصلا مانند اينجا نبود. من در يك لحظه‌صدها موضوع را ميفهميدم و صدها نفر را ميديدم! آن زمان كامال متوجه بودم كه مرگ به سراغم آمده. اما احساس خيلي خوبي داشتم. از آن درد شديد چشم راحت شده بودم. پسر عمه و عمويم در كنارم حضور داشتند و شرايط خيلي عالي بود. من شنيده بودم كه دو ملك از سوي خداوند هميشه با ما هستند، حالا داشتم اين دو ملك را ميديدم. چقدر چهره آنها زيبا و دوست داشتني بود. دوست داشتم هميشه با آنها باشم. ما با هم در وسط يك بيابان كويري و خشك و بيآب و علف حركت ميكرديم. كمي جلوتر چيزي را ديدم! روبروي ما يك ميز قرار داشت كه يك نفر پشت آن نشسته بود. آهسته‌آهسته به ميز نزديك شديم! به اطراف نگاه كردم. سمت چپ من در دور دستها، چيزي شبيه سراب ديده ميشد. اما آنچه ميديدم سراب نبود، شعله‌هاي آتش بود! حرارتش را از راه دور حس ميكردم. به سمت راست خيره شدم. در دوردست‌ها يك باغ بزرگ و زيبا، يا چيزي شبيه جنگلهاي شمال ايران پيدا بود. نسيم خنكي از آن سو احساس ميكردم. به شخص پشت ميز سلام كردم. با ادب جواب داد. منتظر بودم. ميخواستم ببينم چه كار دارد. اين دو جوان كه در كنار من بودند، هيچ عکس‌العمل نشان ندادند. حالا من بودم و همان دو جوان كه در كنارم قرار داشتند. جوان پشت ميز يك كتاب بزرگ و قطور را در مقابل من قرار داد! 'ادامه دارد
✨ ♻️احترام به پدر و مادر یکی از خصوصیّات آقا مهدی☝️ این‌بودکه‌درهرحالی‌که‌توی‌خونه‌بود🏡 پدر و مادر که وارد منزل می‌شدند💞 مهدی به پاشون بلند می‌شد🙋‍♂ چه در حال استراحت😴 چه وقتی که مشغول کار مهمی بود🧮 حتی یادمه آقامهدی یکبار توی💥 چتربازی پاش آسیب شدید دیده بود🤒 برای هر کاری با عصا جابه‌جا می‌شد👨‍🦯 حتی توی اون حال هم🌪 به پای پدر و مادر بلند می‌شد♥️ 📀راوے: خواهرشهید✨