eitaa logo
🖤شهید محمودرضا بیضایی🖤
966 دنبال‌کننده
16هزار عکس
6.4هزار ویدیو
10 فایل
‹بِسـم‌ِرَب‌ِّالحُسَـیْن🌱› صلی‌اللّٰـه‌علیک‌ِیـٰافاطمـةالزهـرا♥𐇵!' . «امام‌زمـان(عجل‌اللّٰه)امروزسرباز باهـوش‌وپـای‌کارمی‌خواهند؛ آدمی‌که‌شجـاع‌ومردمیدان‌باشـد.» #شـهیدبیضائی🎙!" . ◞پشت‌سنگر: @etlaeatkanal
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیده میترا در سال ۱۳۴۷ در آبادان متولد شد
مادربزرگش نام میترا را برای او انتخاب کرد
اما بعدها که میترا بزرگ شد به اسمش اعتراض داشت
بارها به مادربزرگش گفت:
مادربزرگ این هم اسم بود برای من انتخاب کردی؟؟؟
اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته اید، چه جوابی میدهید؟؟؟
من دوست دارم اسمم زینب باشد
من میخواهم مثل زینب(س) باشم
یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد
زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود
زینب بسیار درسخوان و خیلی مومن بود
زینب دوران دبستان به کلاسهای قرآن میرفت
بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی و حجاب پیدا کرد
و به این ترتیب زینب کلاس چهارم دبستان با حجاب شد
از همان دوران روزه میگرفت
با وجود گرمی زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت
اولین سالی که روزه گرفت ۱۰ روز قبل از رمضان به پیشواز رفت
زینب علاقه زیادی به شهدا داشت
هربار که برای تشییع آنها به گلزار شهدای اصفهان میرفت
مقداری از خاک قبر شهید را می آورد و تبرکی نگه می داشت
زینب هفت تا میوه کاج و هفت خاک تبرکی شهید را بین وسایلش نگه میداشت
از زبان مادر شهید:
در زمستان اصفهان که وسیله گرم کننده نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود می خوابیدیم، یک شب که هوا خیلی سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده، آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است، بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد، دلش نمی خواست که من در حال خواندن نماز شب اورا ببینم، در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نماز خواندن آنقدر لذت ببرد
زینب شبی که دعای نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاه‌پوش در کنارش می‌نشیند و دعای نور را برای او تفسیر می‌کند. آن قدر زیبا تفسیر را می‌گوید که زینب در خواب گریه می‌کند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد می‌گیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد می‌دهد، کودکانی که در حکم انبیا بودند. زینب دعا را می‌خواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه می‌کردند.» زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنه‌هایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری می‌داد.
یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.»
زینب هر روز ظهر که از مدرسه برمی‌گشت اول به مسجد المهدی می‌رفت، نماز می‌خواند و بعد به خانه می‌آمد،
در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش او را به شهادت رساندند و پیکر پاکش بعد از سه روز جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید
منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند
زینب چهارده ساله و اولین دبیرستانی همراه با شهدای عملیات فتح‌المبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد
بعد از دفن زینب با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج قرار دارد و تازه رمز جمع‌آوری درخت میوه کاج را توسط زینب فهمیدم.