⬛️ ⬜️ ◼️◻️◾️◽️▪️▫️🏴
▪️تکیه در هر برزن و هر کوچه راهی میزنند🏴
▪️شاعران هم بیت های قتلگاهی میزنند🏴
▪️آنقدر شور #محرم در سر عشاق هست🏴
▪️ارمنیها هم کلیسا را سیاهی میزنند...🏴
با بر افراشتن پرچم عزای اباعبدالله✨ بر سردرخانه ها به " پویش
#هرخانه_یک_حسینیه" بپیوندید.
📸 عکس از سیاهپوشان منازل ونذری های خونگی وجلسات خونگی خودتان را برا ما ارسال بفرمایید🙏✨
کودکان ونوجوونها :
🏴امسال غیر از کوچه های شهر وهیئت ها
هر خانه خواهد شد شبیه یک حسینیه🏴
#ماملت_امام_حسینیم🖤
حلقه کودکان شهیده ناز قلیقچی
پایگاه حضرت فاطمه س
لطفا عکسهای خود را به آدرس
ارسال نمایید.@Ghadirmk
✨﷽✨
🌼"داستانی واقعی و تکان دهنده از یک پزشک!"
✍توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم. روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت میبریدیم. دکتر گفت که این بار من نظارت میکنم و شما عمل میکنید.
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!» بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت: «برو بالاتر!!!» تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر. عفونت از این جا بالاتر نرفته!
لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده میكرد خیلی تلخ. دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی میکردیم. قحطی شده بود و گندم نایاب بود و نانواییها تعطیل. مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی میکشیدند که داستانش را همه میدانند.
عدهای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاقشان را تهیه میکردند و عدهای از خدا بیخبر هم بودند که با احتکار از گرسنگی مردم سودجویی میکردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایهمان که دلال بود و گندم و جو میفروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم! پدرم هر قیمتی که میگفت همسایه دلال ما با لحن خاصی میگفت: «برو بالاتر...» «برو بالاتر...!!!»
بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم. چقدر آشنا بود. وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: «بچه پامنار بودم. گندم و جو میفروختم. خیلی سال پیش. قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...»
دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم. خود را به حیاط بیمارستان رساندم. من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛ اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@barnamehaye_farhangi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السلام_علیک_یااباعبدالله_ع❣
خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما
باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی
عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما
فرارسیدن ماه محرم و ایام سوگواری
حسینی تسلیت باد◾️
شما هم به جمع ما پیوندید .
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@barnamehaye_farhangi
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🌹سخاوت و بزرگواری امام حسین(ع) 🌹
✅مردی از مسلمانان مدینه به شخصی بدهکار شد و نتوانست قرض خود را ادا کند، از طرفی طلبکار اصرار داشت که او قرضش را بپردازد، آن مرد برای چارهجویی به حضور امام حسین علیهالسلام آمد. هنوز سخنی نگفته بود که امام حسین علیهالسلام دریافت او برای حاجتی آمده است.
🥀🥀🥀🥀🥀
✅برای اینکه آبروی او حفظ شود، به او فرمود: «آبروی خود را از سوال و درخواست رویاروی و مستقیم نگهدار، نیاز خود را در نامهای بنویس که به خواست خدا آنچه تو را شاد کند، به تو خواهم داد.»
🥀🥀🥀🥀🥀
✅او در نامهای نوشت: «ای ابا عبدالله! فلان کس پانصد دینار از من طلب دارد و اصرار دارد که طلبش را بگیرد، لطفا با او صحبت کن تا وقتی که پولدار شوم، به من مهلت دهد.»
🥀🥀🥀🥀🥀
✅امام حسین علیهالسلام پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و کیسهای محتوی هزار دینار آورد و به او داد و فرمود: «با پانصد دینار این پول، بدهکاری خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر، به زندگی خود سرو سامان بده .
✅ و جز به نزد سه نفر به هیچ کس حاجت خود را مگو :
🌸 مومن و دین دار؛ که دین نگهبان او است.
🌸 جوانمرد؛ که به خاطر جوانمردی حیا میکند.
🌸 صاحب اصالت خانوادگی؛ که میداند تو به خاطر نیازت، دوست نداری آبروی خود را از دست بدهی، او شخصیت تو را حفظ میکند و حاجتت را روا میسازد .
📚تحف العقول ، ص ۲۵۱
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@barnamehaye_farhangi
4_5909153951596415504.mp3
5.56M
✅ رزق خاص ماه محرم
حجت الاسلام مسعود عالی
✨
📸 هر کوچه یک حسینیه
🔹برگزاری عزاداری در کوچه و معابر توسط مهدی رسولی
@barnamehaye_farhangi
4_5909153951596415504.mp3
5.56M
✅ رزق خاص ماه محرم
حجت الاسلام مسعود عالی
✨