فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سوال فوق ۱۸
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
🔞🔞🔞🔞🔞🔞
🔞🔞🔞🔞🔞
🔞🔞🔞🔞
🔞🔞🔞
🔞🔞
🔞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب رحلت شهادت گونه حضرت فاطمه ی معصومه تسلیت باد...
این کلیپ زیبا تقدیم نگاه مهربانتان
شبی مار بزرگی برای پیدا کردن غذا وارد دکان نجاری می شود. عادت نجار این بود که موقع رفتن و تعطیلی دکان، بعضی از وسایل کارش را روی میز بگذارد. آن شب هم اره کارش روی میز بود. همینطور که مار گشتی می زد بدنش به اره گیر می کند و کمی زخم می شود.
مار خیلی ناراحت می شود و برای دفاع از خود اره را گاز می گیرد که سبب خون ریزی دور دهانش می شود. او نمی فهمد که چه اتفاقی افتاده و از اینکه اره دارد به او حمله می کند و مرگش حتمی است تصمیم می گیرد برای آخرین بار از خود دفاع کرده و هر چه شدیدتر حمله کند و دور اره بدنش را بپیچاند و هی فشار دهد!
نجار صبح که آمد روی میز کنار اره، لاشه ی ماری بزرگ و زخم آلود را دید که فقط و فقط بخاطر بی فکری و خشم زیاد مرده است.
احیانا درلحظه خشم می خواهیم دیگران را برنجانیم بعد متوجه می شویم جز خودمان کس دیگری را نرنجانده ایم و موقعی این را درک می کنیم که خیلی دیر شده، زندگی بیشتراحتیاج دارد که گذشت و چشم پوشی کنیم از اتفاقها؛ ازآدمها؛ از رفتارها؛ گفتارها؛ خودمان را یاد دهیم به گذشت و چشم پوشی عاقلانه و به جا. چون هر کاری ارزش این را ندارد که روبرویش بایستی و اعتراض کنی.
چند دقیقهای که کنار مزارش بودم
اشکهای زیادی بود که جاری بود..گویا تازه پرواز کرده ای...هنوز داغ تو داغ داغ است چرا نمی دانم...و این تصویر تو که حرف می زند اما دو شمعدان کنار مزارت هم حرف داشت نام امام رضا که مشخص است خادمش بودی و شب تولدش تولد بهشتی شدنت بود
اما نام امام حسن مجتبی هزاران نکته داشت چه قدر به جا بود مثل امام مجتبی از غریبه و از خودی (چه بسا بیشتر) تیر بخوری و دم نزنی اهانت بشنوی و دریا باشی حرف بشنوی و کوه باشی...
چقدر امام حسنی شدن سخت است...
16.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی دلت مثل غروب جمعه حرم می گیره وقتی میخای با آقا خداحافظی کنی...
و دوست داری مثل نقاره خونه ش از این اضطراب جدایی فریاد بزنی...
آقای خوبم ما را شرمنده اونا که ی کوله بار حاجت سپردند نکن😭😭😭😭
•
رفیقش میگفت:
تو تهران یه بار یه خانمی که
وضع #حجاب خوبی هم نداشت
از عباس آدرس پرسید،
عباس تا وقتی که آدرس رو کامل گفت،
سرش پایین بود،
تا حدی که خانومه صداش در اومد و گفت
بابا یه دقیقه منو نگاه ببینم چی میگی!
بعدش من به عباس گفتم:
چرا یه لحظه نگاهش نکردی؟!
اینجور جوابمو داد:
حَظّ و لذتی که تو نگاه نکردن
به #نامحرم هست،
تو بقیه عبادت ها نیست...!
#شهید_عباس_دانشگر🌹🌹