eitaa logo
از ازل تا قیامت
298 دنبال‌کننده
129 عکس
135 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴امام هادی علیه السلام🌴 در روزگار حکومت متوکل ادعا کرد که دختر فاطمه زهرا سلام الله علیها است متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله سالیانی گذشته است. آن زن گفت: رسول خدا دستش را بر بدن من کشیده است و از خداوند خواسته که هر سال جوانی ام را به من برگرداند و من این مطلب را تا به حال برای مردم اظهار نکردم. متوکل سران ابی طالب و فرزندان عباس و قریش را خواست و مشورت کرد آنها گفتند در فلان تاریخ زینب دختر حضرت فاطمه علیه السلام وفات یافته است ولی آن زن می گفت دروغ است . متوکل گفت: من از فرزندان عباس نیستم اگر نتوانم حجت و دلیلی نقض سخن این زن بیاورم. اطرافیان گفتند: امام علیه السلام را بخواه امید است که پاسخی داشته باشد. امام هادی علیه السلام به آن زن فرمود: بدن سلام الله علیها بر حرام است بنابراین اگر راست می گوئی داخل محوطه درندگان بشو. آن زن گفت: دیگران که در این مجلس مدعی هستند از فرزندان امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند داخل شوند. متوکل به حضرت علیه السلام گفت: شما خودتان داخل شوید. امام فرمود: ندارد، نردبانی آوردند و در محوطه ای که شش بود امام داخل شد پس از ورود امام تمام شیرها خود را به امام نزدیک کردند و امام بر سر آنها می کشید وزیر متوکل گفت: تا این خبر منتشر نشده حضرت را خارج کن. متوکل گفت: ای ابوالحسن ما قصد سوئی نسبت به تو نداشتیم، فقط می خواستیم به گفته ات پیدا کنیم، دوست دارم که بیرون بیایی امام هادی علیه السلام برخاست و به طرف نردبان حرکت کرد در حالی که همه شیرها خود را به لباس حضرت می مالیدند امام روی اولین پله نردبان که قرار گرفت متوجه شیرها شد و با دست اشاره کرد که بر گردند و شیر ها برگشتند، امام از محوطه شیران خارج شد و فرمود: هر کس می پندارد که از فرزندان فاطمه است در این مکان برود متوکل به آن گفت: داخل محل شیران برو آن زن گفت: شما را به خدا دست نگه دارید من ادعای کردم من دختر فلانی هستم تنگ دستی و فشار مرا به این کار وادار کرد. متوکل گفت: او را داخل محوطه شیران بیافکنند. در این هنگام مادر متوکل شفاعت کرد و او را نجات داد. منبع : بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۴۹ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺 🍁لزوم توسل به عجل الله تعالی فرجه الشریف در سختی و بلاها 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴مناظره امام علیه السلام🌴 🍁در مجلسی که بنی عباس با اجازه مأمون برای آزمایش مقام امام جواد علیه السلام برگزار کرده بودند، یحیی بن اکثم قاضی آن روزگار برای مناظره حضور داشت. امام علیه السلام نیز در حالی که نُه سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروه‌های مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند. بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه می‌دهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی بکنم؟» مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد. یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال می‌دهید؟» امام علیه السلام فرمود:« بپرس.» یحیی پرسید:« حکم شخص که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟» امام جواد علیه السلام فرمود:« این را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را می‌دانسته یا نمی‌دانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟» یحیی بن اکثم که از این همه ‌بندی جا خورده بود، عجز و درماندگی در صورتش پیدا شد و زبانش به لکنت افتاد. همه‌ی حضار متوجه درماندگی‌اش شدند و مجلس به پایان رسید. وقتی فقط عده‌ی کمی از ماندند، مامون از امام جواد علیه السلام پاسخ قسمت‌های مختلف پرسش‌های او را خواست. ادامه دارد.....🚶 منبع: (1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳ (2)منتهی الامال 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴مناظره امام علیه السلام🌴 🍁پرسش امام و شکست یحیی در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.» امام علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟» یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب می‌دهم و گرنه از شما استفاده می‌کنم. امام جواد علیه السلام پرسید:« در ابتدای روز به حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام می‌شد؟» گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمی‌دانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.» 🌳پاسخ روشن امام امام جواد علیه السلام فرمود:« این یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفاره‌ی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد. در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند دهد یا مسئله‌ی قبلی را با آن جزییات بداند؟» گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر می‌شناختید.» مامون گفت:« اهل بیت صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کم‌سالی آنان مانع کمالاتشان نیست.» سپس برخی دیگر از امام جواد علیه السلام را بیان کرد. منبع: (1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳ (2)منتهی الامال 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴مناظره امام علیه السلام🌴 🍁در مجلسی که بنی عباس با اجازه مأمون برای آزمایش مقام امام جواد علیه السلام برگزار کرده بودند، یحیی بن اکثم قاضی آن روزگار برای مناظره حضور داشت. امام علیه السلام نیز در حالی که نُه سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروه‌های مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند. بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه می‌دهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی بکنم؟» مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد. یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال می‌دهید؟» امام علیه السلام فرمود:« بپرس.» یحیی پرسید:« حکم شخص که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟» امام جواد علیه السلام فرمود:« این را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را می‌دانسته یا نمی‌دانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟» یحیی بن اکثم که از این همه ‌بندی جا خورده بود، عجز و درماندگی در صورتش پیدا شد و زبانش به لکنت افتاد. همه‌ی حضار متوجه درماندگی‌اش شدند و مجلس به پایان رسید. وقتی فقط عده‌ی کمی از ماندند، مامون از امام جواد علیه السلام پاسخ قسمت‌های مختلف پرسش‌های او را خواست. ادامه دارد.....🚶 منبع: (1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳ (2)منتهی الامال 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴مناظره امام علیه السلام🌴 🍁پرسش امام و شکست یحیی در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.» امام علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟» یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب می‌دهم و گرنه از شما استفاده می‌کنم. امام جواد علیه السلام پرسید:« در ابتدای روز به حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام می‌شد؟» گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمی‌دانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.» 🌳پاسخ روشن امام امام جواد علیه السلام فرمود:« این یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفاره‌ی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد. در این هنگام مامون به حاضران از بنی عباس رو کرد و گفت:« آیا در میان شما کسی هست که این مسئله را این طور بتواند دهد یا مسئله‌ی قبلی را با آن جزییات بداند؟» گفتند:« نه! به خدا قسم شما جواد _علیه السلام_ را از ما بهتر می‌شناختید.» مامون گفت:« اهل بیت صلی الله علیه و آله وسلم در میان مردم فضل و کمال زیادی دارند و کم‌سالی آنان مانع کمالاتشان نیست.» سپس برخی دیگر از امام جواد علیه السلام را بیان کرد. منبع: (1)بحار الانوار، ج ۵۰ ص ۷۴ تا ۷۸ ح ۳ (2)منتهی الامال 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌹لطفا حتما تا آخر بخونید🌹 🌴داستانی در مورد فضیلت (علیه السلام)🌴 روزی اکرم به خانه حضرت آمدند . حضرت و (ص) هم در خانه حضور داشتند . پیامبر خطاب به اهل بیت خود فرمودند : چه ای از میوه های میل دارید بمن بگوئید تا به بگویم از بهشت برایتان بیاورد. امام که در آن روزگار در سنین کودکی بودند از بقیة اهل خانواده سبقت گرفتند. رفتند در دامن رسول خدا نشستند و عرضه داشتند : پدر جان به جبرائیل بگوئید از بهشتی برای ما بیاورد . و حضرت رسول اکرم هم به خواستة حسین خود جامه عمل پوشانیدند و به جبرئیل دستور دادند یک طبق از خرماهای بهشتی برای اهل بیت بیاورد. مدتی نگذشت که جبرائیل یک طبق بهشتی را آورده و در حجرة حضرت زهرا (سلام الله علیها)گذاشت. پیامبر خطاب به دختر خود فرمودند : جان یک طبق خرمای بهشتی در حجره تو نهاده شده است ، آنرا نزد من بیاور . حضرت زهرا آن طبق را آوردند و نزد پدر گذاشتند. پیامبر خرمای از درون ظرف برداشتند و در دهان سرور جوانان اهل بهشت امام نهادند و فرمودند « حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » سپس خرمای را از درون ظرف برداشتند و در دهان دیگر سرور جوانان اهل بهشت امام نهادند و باز فرمودند «حسن جان نوش جانت ، گوارای وجودت ». خرمای را در دهان جگر گوشة خود حضرت نهادند و همان جمله را هم خطاب به حضرت زهرا بیان کردند. خرمای را هم در دهان حضرت نهادند و فرمودند « علی جان نوش جانت‌، گوارای وجودت » خرمای را از درون ظرف برداشتند و باز دوباره در دهان حضرت نهادند و همان جمله را تکرار نمودند . خرمای را برداشتند، و در دهان حضرت گذاشتند و باز همان جمله را تکرار کردند. در این هنگام حضرت زهرا فرمودند : پدر جان به هر کدام از ما خرما دادید اما به علی خرما و در مرتبه سوم هم ایستادید و خرما در دهان علی گذاشتید . چرا بین ما اینگونه رفتار کردید ؟ رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) خطاب به دختر خود فرمودند : فاطمه جان وقتی خرما در دهان نهادم ، دیدم و شنیدم که و از روی عرش ندا بر آورده اند که : «حسین جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به تبع آنها این جمله را تکرار کردم وقتی خرما در دهان نهادم باز جبرائیل و مکائیل همان جمله را تکرار کردند و من هم به تبع آنها آن جمله را گفتم که « حسن جان نوش جانت ». جان وقتی خرما در دهان تو نهادم دیدم های بهشتی سر از غرفه ها در آورده اند . و می گویند « فاطمه جان نوش جانت ، گوارای وجودت » من هم به پیروی از آنها این جمله را تکرار کردم . اما وقتی خرما در دهان نهادم شنیدم که از روی عرش صدا می زند « علی جان نوش جانت ، گوارای وجودت » . به اشتیاق شنیدن صوت حق خرمای دوم در دهان علی نهادم باز هم از روی عرش ندا زد که «هنیأ مرئیاً لک یا علی » نوش جانت ، گوارای وجودت علی جان . به صوت حق از جا برخاستم و خرمای سوم در دهان نهادم ، شنیدم که باز خداوند همان جمله را تکرار کرد و سپس به من فرمود : « یا رسول الله و قسم اگر تا قیامت خرما در دهان بگذاری من خدا هم می گویم علی جانم جانت ، گوارای وجودت». منبع: جلاالعیون علامة مجلسی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا