فردا انتخابات دور جدید انجمنه
حالا از این بخش که پوسترش خوب شده و عکس من توش خیلی مناسبه بگذریم🌝
دارم به این فکر میکنم منصب واقعا شیرینه
مزش یه جوری میره زیر زبونت که خودت حالیت نمیشه.
حالا این منصب میخواد نمایندگی کلاس باشه،
عضویت شورای مرکزی انجمن علمی باشه،
نمایندگی مجلس یا وزارت باشه بنظر من که توفیر نمیکنه. تازه هرچی بره بالاتر شیرین ترم میشه!
من تا جایی که یادمه پارسال حس کردم که نمیخوام بیشتر از یه دوره تو انجمن بمونم
ولی امسال وقتی بچه ها بهم گفتن، هرچند حس کردم دارن خرم میکنن چون خودشون حوصله کار ندارن ولی مقاومت نکردم و خر شدم.
یه چیزی در درونم میگفت خوش گذشت،
اینکه من تو یه چیزایی نظر بدم، اینکه بعنوان یه آدم نسبتا مهم یا دستاندرکار بهم نگاه بشه.
اینکه چیزایی رو خبر داشته باشم که بقیه ندارن.
انگار اینا زیر زبونم مزه کرده.
هیچی دیگه...
خواستم بگم خدا به هممون رحم کنه
محکوم
یک روزی درباره این چند جمله، مینویسم. امیدوارم خیلی دور نباشه
چه ساعتی پسر
چه
غمی
چه شرمندگیای
اومدم با یکی دعوا کنم گف باید به شما جواب پس بدم قفل شدم
شر ور گفتم
مضحکه خاص و عامم الان😭😂
گف باید به شما جواب پس بدم
گفتم آره
گف شما؟
گفتم چیکار داری
گف اگ من چیکار دارم تو ام چیکار داری😂
اومدیم ببریمش بیمارستان
دو تا دختر بودیم و همین مصدوم
دو تا پسر سال پایینیم بودن کمک کنن
اسنپ اومد
پسرا پریدن سوار ماشین شدن نذاشتن من باهاش برم🤌🤌🤌
چه شوخی زشتیه آخه واقعا