eitaa logo
کانال خبری بسیج شرکت کربن ایران
147 دنبال‌کننده
546 عکس
289 ویدیو
52 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️تدارکات عراقی‌ها در محل شهادت فرماندهان مقاومت در نزدیکی فرودگاه بغداد همزمان با نزدیک شدن به سومین سالگرد شهادت فرماندهان مقاومت 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "اگه الان حاج قاسم رو ببینی چی بهش میگی؟ _میگم خیلی دوستت دارم" 📌ناگفته‌هایی از فرزند شهید "عبدالحسین بواس" که بین نماز به حاج قاسم گل اهدا کرد 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️فیلم زیرخاکی از شهید ابومهدی المهندس صحبت‌های شهید در منزل شهید ، بعد از شهادت ایشان در سال ۱۳۶۵ شهید ابومهدی المهندس در دوران دفاع مقدس در لشکر بدر به فرماندهی شهید اسماعیل دقایقی علیه صدام و دشمن بعثی می‌جنگید. 🌷
🚩 سنگر خاطره... گفتم: "با فرمانده تان کار دارم" گفت: "الان ساعت یازده است، ملاقاتی قبول نمیکند." رفتم پشت در اتاقش در زدم، گفت: "کیه؟" گفتم: "مصطفی من هستم. گفت: "بیا تو" سرش را از سجده بلند کرد، چشمهای سرخ، خیس اشک و رنگش پریده بود. نگران شدم: "گفتم چه شده مصطفی؟ خبری شده؟ کسی طوری اش شده؟" دو زانو نشست. سرش را انداخت پایین. زُل زد به مهرش. دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشتهایش رد می کرد. گفت: "ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم. بر میگردم کارهایم را نگاه میکنم. از خودم می پرسم کارهایی که کردم، برای خدا بود یا برای دل خودم؟" 🕊🌷 🌷 #
- گفتنے‌نیست‌ولی بی‌توکماکان‌در‌من نفسےهست دلے هست‌ ولےجانے‌نیست ... 🥀 ‎‌ 🌷 #
📨 🟢شهید مدافع‌حرم 🔷شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟ 🌴به روایت همسر شهید: مهدی خیلی شوخ بود. دفعه اول که رفته بود، من خانه‌ی مادر شوهرم بودم که تماس گرفت. شماره‌اش معلوم بود اما من توجه نکردم. تلفن را برداشتم، دیدم آقایی سلام‌علیک کرد و گفت: «شما خانم موحدنیا هستید؟»، گفتم: «بله!» 💙مِن‌مِن‌کُنان گفت: «همسرتان...». با حالِ بدی گفتم:«آقا همسرم چی؟!» گفت:«همسرتان به درجه رفیع شهادت رسیدند.» من بغض کردم. یک‌لحظه خواهر شوهرم فهمید و به من اشاره کرد که این شماره‌ی مهدی است و اذیّتت می‌کند. منم خنده‌ام گرفت اما خودم را کنترل کردم. 🌴با لحن شوخی-جدی گفتم:«آقا ولش کن! این شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟» با این جمله، مهدی فهمید دستش برایم رو شده و زد زیر خنده، گفت:«تو چقدر نامردی! منو به شاسی‌بلند فروختی؟» گفتم:«تا تو باشی مرا اذیّت نکنی!»  🌹 #
🚩 سنگر خاطره... شوخی های دوستانه از جمله برنامه های اوقات فراغت رزمندگان بود. به عنوان مثال: غذایی که شخص میهمان دوست نداشت را درست می کردند و بعد از او دعوت و به زور غذا را به ایشان می خوراندند. شوخی دیگری که رایج بود، این بود که اگر غذا به اصطلاح چرب بود و پذیرایی اساسی؛ مثلاً غذا مرغ بود یا سر و کله خشکباری مثل پسته و فندق پیدا می شد، بعضی از بچه ها راه می افتادند، از این سنگر به آن سنگر سر می زدند و با گفتن: یاالله، میهمان حبیب خداست، در غم آنها شریک می شدند! 🌷
🌷شهیدی که برات شهادتش را از گرفت آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟گفت: طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️ دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد آقای بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید. 🌷شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید. روحش شاد یادش گرامی🌷 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️لحظه شهادت مجتبی امیری ؛ کسی که می‌خواست مانع به آتش کشیده شدن بیرق امام حسین علیه‌السلام شود ولی توسط داعشی‌های وطنی به شهادت رسید 🌹
♦️ایشان جزو بهترین های من بود 🔹مقام معظم رهبری : من کارهای بزرگی را به عهده ایشان(شهید کاظمی) محول کردم، کارهایی که به همه نمی‌دادم و اطمینان نمی‌کردم، ایشان با بهترین وجه آن‌ها را به انجام می‌رساند. روزی که من یکی از این مأموریت‌ها را به ایشان محول کردم، بعضی‌ها بودند در سپاه باور نمی‌کردند ایشان بتواند این کار را انجام بدهد اما ایشان رفت و و به بهترین وجه آن را انجام داد. ایشان جزو بهترین‌های من بود. 🌹سالروز شهادت ، شهید احمد کاظمی گرامی باد. 🌹
همیشه‍ ‌ مے‌گفت : اگه‍ میخواے براے امام زمان(عج) سࢪباز باشے...‼️ 🌹
ازیک شهید با ۳ خواسته که اتفاق افتاد ✍بعد از شهادتش کوله پشتی اش را باز کردنددر برگه ای نوشته بود: 1⃣ـ خدایا ! علیه السلام با لب شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم. ( وقتی او شهید شد ، تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود ) 2⃣ـ اربابم با شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود ( نقل کردند که از خورده است ) 3⃣ـ سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « » بگویم.در جاده خمپاره خورد و قطع شد. دیدند سر بریده خورد و « یا حسین » می گوید. 🌷طلبه شهیدمصطفی آقاجانی🌱🕊 🌷
♦️ 🌷 شهیدی که لباس پاسداری را هرگز بدون وضو نپوشید 🍃 شرط شهید با همسرش، احترام و پاسداشت ویژه به لباس مقدس بود به نحوی که خود هرگز،  این لباس مقدس آغشته به خون مطهر شهدا  را درطول خدمت بدون نپوشید و همسر مکرمه اش نیز هیچگاه این لباس مقدس را به همراه لباس های دیگر و بدون وضو نشست. 🌷
🌹سردارشهید کربلای 5 یونس زنگی آبادی (زاده ۱۳۴۰ زنگی آباد، کرمان شهادت -۲۵ دی ۱۳۶۵ شلمچه ) 🌴 فرمانده تیپ امام حسین لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در خانواده ای فقیر بدنیا آمد به انقلاب امام پیوست در غائله کردستان پانزده تن از دوستان یونس به شهادت رسیده بودند 🔥🔥عملیات های بسیاری مانند بدر، فتح المبین، رمضان، خیبر، والفجر مقدماتی، والفجر1 ، والفجر3، والفجر4، والفجر8، کربلای 1، کربلای 4، کربلای 5 شاهد حضورش بودند 🌴❤️ سال 61 بود که یونس با دختر خاله اش ازدواح کرد 64 به حج رفت 🌟🍃🍃علی نجیب زاده می گوید: یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که یک سگ بسیار بزرگ که شبیه یک گرگ بود کنار حاجی و پشت سرش نشسته بود. بعد از تمام شدن نماز به حاجی شکایت کردم که چرا داخل چادر نماز نمی خواند شاید آن سگ بزرگ یا یک مار و عقرب او را بکشند ایشان گفت از کجا می دانی که آن سگ و مار و عقرب مأمور حفاظت از من نشده باشند مگر ما اینجا آمده ایم که اینطوری کشته شویم ما آمده ایم که شهید شویم. 🌹 #
"🇮🇷♥️" چنـد بـار بہ آقـا مُـحـمـد گفـتـم: بـراےِ خـودمـون ڪفـن بخـریـم و ببَـریـم حـرم امـام‌حُـسیـن براے طـواف، ولـے ایشـون هـےٰ طفـره مـی‌رفـت. بـعـد از چنـد بـآر کہ اصـرار ڪࢪدم ناراحَـت شـد و گُـفـت: «دوتآ کَـفن میخـواے بـبـرے پیـشِ بی‌کـفَـن؟!»🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ -به‌روایٺ‌همسر‌ شہیدمحمدبلباسے🕊🌹 🌹 #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥آخرین وصیت شهید حاج محمد کیهانی، اعزامی از اندیمشک. زمانی که فهمید کاملا در محاصره داعش افتاده و شهادتش قطعی است. و شاید دیگر هرگز فرصتی برایش نباشد. این کلیپ را لحظاتی قبل از شهادت برای خانواده اش فرستاد. همه ما مخاطب این شهید هستیم. 🌹 #
یکی از مجاهدین عراقی می‌گفت: در یک زمستان سرد، با شهید دقایقی در چادری بودم. او متوجه شد یکی از مجاهدان در خواب از سرما می‌لرزد. با اینکه هوا سرد بود و خود او نیز به پتو نیاز داشت، پتوی خود را روی آن مجاهد انداخت. سپس گفت: مجاهدین عراقی ودیعه‌های امام در دست من هستند و من باید از آنها نگهداری کنم. الان خانه‌ هر مجاهد عراقی که بروی، سه عکس می‌بینی: امام خمینی، شهید صدر و شهید اسماعیل دقایقی. 🌷 🌷 #
🌹 سنگر خاطره... یک آدم لاتی بود واسه خودش! کارش چاقو کشی و خلاف بود توی تشیع جنازه یکی از دوستانش که از بچگی با هم همبازی و بزرگ شده بودند و شهید شده بود از این رو به آن رو شد و به جبهه آمد. یک هفته ای میشد که آمده بود توی گردان ما نه سلامی نه علیکی و نه التماس دعایی! حالات عجیبی داشت دور از چشم همه بود و کارهایش را پنهانی انجام می داد، موج انفجار اونقدر شدید بود که هیچی از بدنش باقی نماند جز یک تیکه از بازوش که نوشته بود توبه کردم! 📕 امام سجاد و شهدا، ص۳۴ 🌹
برف که میاد، یاد محمود کاوه می‌افتم. استادِ جنگ در کوهستان، چریک خراسانی در کردستان و پای کار جبهه غرب. وقتی برای آزادسازی سد بوکان با یک گردان ۴۰ کیلومتر مسیر را در برف رفت، چندین بار از ابتدا تا انتهای ستون را دوید کسی جا نمونه. توی برف و یخ و مه، به دشمن آوار شد و سد آزاد شد. 🌹
📌 راز شهیدی‌که‌بوی‌عطر‌ می‌داد در وصیتنامه اش فاش شد 🔹️ خیلی از همرزمان شهید می‌گفتند: شهید همیشه بوی‌عطر میداد، خوش‌بو بود. ◇ خیلی وقت‌ها از او می‌پرسیدیم حسین چه عطری می‌زنی اما هر دفعه جواب سر بالا می‌داد یا بحث را عوض می‌کرد، ولی آنچه که برای ما عجیب بود بوی‌عطر خیرکننده‌اش بود که هیچ جا نبود. ◇ تا اینکه در وصیت نامه‌اش راز این بوی خوش، فاش شد. ◇ این شهید در وصیت نامه‌اش نوشته بود: به خدا هیچگاه در زندگی‌ام از عطر استفاده نکردم، فقط هر گاه میخواستم بوی خوش داشته باشم، می‌گفتم: «السلام علیک یا اباعبدالله» 🔹️ زندگی‌نامه شهید: شهید حسینعلی اکبری ششم تير ۱۳۴۳، در شهرستان اصفهان چشم به جهان گشود. ◇ پدرش اسماعیل، کشاورز بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته ریاضی فیزیک درس خواند و به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. ◇ بيست و هشتم دي ۱۳۶۵، با سمت جانشین تیپ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای اسلام آباد واقع است. : ۱۳۶۵/۱۰/۲۸ 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃وداع با پیکر شهید داوود جاودانیان 🔹تشییع پیکر پاک و مطهر شهید مدافع امنیت پایدار «داوود جاودانیان» با حضور پرشور و شعور اقشار مختلف مردم و مسئولان در یاسوج برگزار شد. 🌹
🌹 سنگر خاطره... از بچه های گردان تفحص بود. همراه علی محمودوند. کاروان ۱۰۰۰ تایی شهدا رو عازم مشهد الرضا علیه السلام کرده بودند، مشکل اینجا بود عده ای بنا گذاشتند بر سر و صدا کردن به خاطر کم بودن ۱۳ تا از پیکر مقدس این شهدا. قول داد و گفت هرجوری شده من این ۱۳ تا شهید رو میارم! رفت شلمچه و شروع کرد گریه و زاری بالای یکی از کانال ها. آخرش که داشت برمیگشت گفت: شهدا داریم کاروان می بریم مشهد الرضا علیه السلام. ۱۳ تا جا هم خالی داریم. هر کی میاد بسم الله... اومد توی کانال، ۱۳ تا دست از زیر خاک زده بود بیرون... 🕊🌹 🍃🌹 🌹
🌹ڪلام شهید: آخرت خود را به دنیاے فانی نفروشید، کمک به مستمندان و محرومین را فراموش نکنید، در عرصه های اجتماعی و فرهنگی، سیاسی حضور فعال داشته باشید. 🌷شهید 🌷 🌷