#حدیث_روز
📣 امیرالمؤمنین عـلـے عليه السلام:
🔸هر كه خودْ رأيى كند نابود شود و هر كه با بزرگان مشورت كند، در خردهايشان شريك گردد.
🔸مَنِ استَبَدَّ برأيِهِ هَلَكَ، و مَن شاوَرَ الرِّجالَ شارَكَها في عُقُولِه
📚 نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱
https://eitaa.com/bashohadataazohoor
12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥺🥺🥺
🍁عمو جون رفته برام آب بیاره🍁
...ایجاد کننده ی بین الحرمین، ادبِ قمر منیر بنی هاشم بود.
❗️نه اینکه حرمی جدا داشته باشد.
بلکه از روی ادب خواست حرمش دورتر باشد تا درس ادب را به اکمل برساند.
🌱از آن سو خدا جبران کرد.
❗️فاصله دو حرم شد بین الحرمین.
یک خیابان بهشتی.
❗️دو راه دارد این خیابان.
🌱سمت چپ حرم باب الحوائج،
🌱سمت راست حرم ارباب بی کفن.
🌱از هر کدام این دو راه را بروی،
به خیمه ی امام زمان علیه السلام میرسی.
❗️فقط،
یادت نرود اول از علمدار اذن بگیری.
#حرم_برادر
#پناه_حرم
#حرم_ارباب
#پناه_عالم
#بهشت_یعنی
#بین_الحرمین
#شب_جمعه
https://eitaa.com/bashohadataazohoor
🌷کانال با شهدا تا ظهور🌷
🥺🥺🥺 🍁عمو جون رفته برام آب بیاره🍁 ...ایجاد کننده ی بین الحرمین، ادبِ قمر منیر بنی هاشم بود. ❗️نه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🌷کانال با شهدا تا ظهور🌷
💠 دکتر محسن خاکزاد
پاسخگو به سوالات و شبهات مذهبی
وسیاسی روز
درکانال با شهدا تا ظهور #جهت_ارتباط
👇
@sadate_emam_hasaniam
#با_امام_خامنه_ای
#مانند_شهدا
#تا_امام_زمان
https://eitaa.com/bashohadataazohoor
┗━━━ 🌷🍃🌷 ━━━┛
به کانال با شهدا تا ظهور بپیوندید.
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
🕊🌷#زیارتنامۀ_شهدا 🌷🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم.
#الّهی_بدماء_شهدائنا_عجل_لولیک_الفرج
#ماملت_شهادتیم
#ماملت_امام_حسینیم
#لبیک_یاخامنه_ای
#یازینب
#کانال_باشهداتاظهور↙️↙️↙️
https://eitaa.com/joinchat/1613365268C0868f4d580
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #حسین_مشتاقی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی🌷
https://eitaa.com/bashohadataazohoor
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#درمحضر_شهدا🌷
بلوار،قدس، حرم مطهر شهدای خوش نام
بندرانزلی
خوش به حال خوش شهدا
#خدایا_دیگه_شهید_نمیخوای
#پنجشنبه_شهدایی
#یادشهداصلوات
#در_آرزوی_شهادت
https://eitaa.com/bashohadataazohoor
🌷کانال با شهدا تا ظهور🌷
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷 💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی 🤍#از_روزی_که_رفتی ❤️ قسمت ۵ حاج علی در را با
🌷🕊🕊🌷🇮🇷🌷🕊🕊🌷
💚رمان عاشقانه، جذاب، آموزنده و شهدایی
🤍#از_روزی_که_رفتی
❤️ قسمت ۶
میرهادی: _همسر و مادرشون نیومدن؟
+مادرش که بیمارستانه! به برادرشم گفتم اونجا باشه برای کارای مادر و هماهنگیهای اونجا، همسرشم که از وقتی اومدیم تو اتاقه.
میرهادی: _برای محل دفن تصمیمی گرفته شده؟
+بهم گفته بود که میخواد قم دفن بشه.
میرهادی: _پس بعد از تشییع توی تهران برای تدفین قم میرید؟ ما با گلزار شهدا هماهنگ میکنیم
_خیره انشاءالله!
آیه که چشم باز کرد،
صدای بسته شدن در خانه را شنید. چشمش به قاب عکس روی میز کنار تخت افتاد...
عکس دونفره! کاش بودی و با کودکت حداقل یک عکس داشتی مرد من!
چشمش را بست و به یاد آورد:
🕊-من میدونم دختره! دختر باباست این فسقلی!
آیه: _نخیرم! پسر مامانشه؛ مثلا من دارم بزرگش میکنما! خودم میدونم بچه پسره!
🕊-حاال میبینی! این خانوم کوچولوی منه، نفس باباشه!
آیه ابرو درهم کشید و لب ورچید:
_بفرما! به خاطر همین کارای توئه که میگم من دختر نمیخوام! دختر هووی مادره؛نیومده جای منو گرفته!
🕊-نگو بانو! تو زیباترین آیهی خدایی! تو تمام زندگی منی... دختر میخوام که مثل مادرش باشه... شکل مادرش باشه! میخوام همهی خونه پر از تو باشه بانو!
َلبخند به لب آیه آمد؛
کاش پسری باشد شبیه تو! من تو را میخواهم مرد من!
تلفن همراهش زنگ خورد.
آن را در کیفش پیدا کرد. نام «رها» نقش بسته بود... "رها" دوست بود، خواهر بود، همکار بود. رها لبخند بود... لبخندی
به وسعت تمام دردهایش!
******************
رها پالتویش را بیشتر به خود فشرد.
از زیر چادری که سوغات آیه از مشهد بود هم سرما میلرزاندش! باید چند دست لباس گرم می خرید؛ شاید میتوانست اندکی از حقوقش را برای خود نگاه دارد.
خسته شده بود از این زندگی؛
باید با «احسان» صحبت میکرد تا زودتر ازدواج کنند. اینطوری خودش خلاص میشد اما مادرش چه؟ او را تنها میگذاشت؟
به خانه رسید؛
خانهی نسبتا بزرگ و خوبی بود، اما هیچ چیز این خانه برای او و مادرش نبود.
زنگ را فشرد.کسی در را باز نکرد.....
💚ادامه دارد ان شاءالله
🤍 نویسنده؛ سَنیه منصوری
#به_وقت_رمان
https://eitaa.com/bashohadataazohoor