eitaa logo
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
154 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
168 ویدیو
28 فایل
اینجا میقات محبین شهدا است. او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.... گروه جهادی فرهنگی و رسانه ای نسیم مهر شماره ثبت : 4006312414011 ادمین کانال : @Ammosafer1461
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 حاج قاسم: در خواب از شهید زین الدین راز سیدمهدی شدن را پرسیدم و گفت: اینجا مقام سیادت گرفتم. 🔹️ هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ سردشت؟» ◇ حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» ◇ عجله داشت. می‌خواست برود. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» ◇ رویم را زمین نزد و گفت: « قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی که می‌گم زود بنویس.» ◇ هول‌هولكی گشتم یک برگه‌‌ كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم» ◇ بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. ◇ موقع خداحافظی به او گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. زیرش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» ◇ نگاهی بهت‌زده به آن‌ كردم و با تعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی» ◇ سید مهدی گفت: « اینجا بهم مقام سیادت دادن.» ◇ از خواب پریدم. موج صدای مهدی هنوز توی گوشم بود «سلام من در جمع شما هستم»
از چله نشینے برای اعزامــ تا شهادت در سوریه🕊️ 🌷شهید محمد اسدی تاریخ تولد: ۳۰ / ۶ / ۱۳۶۴ تاریخ شهادت: ۱۷ / ۳ / ۱۳۹۵ محل تولد: مشهد محل شهادت: حلب،سوریه *🌷همرزم← او برای رفتن به سوریه ۴۰ روز در منزل پدری چله نشینی کرد و روزه گرفت🌙بعد از اعزام به سوریه🕊️آنجا هم در گرما گرم مبارزه و هوای گرم آن 80 روز روزه گرفت🌙طوری که آخرین عکس های به جا مانده از او کاملا شرایط جسمی و روحی‌اش را مشخص می‌کند🥀همرزم پاکستانی‌اش از دوربین پیکر چند شهید را بین نیروهای خودی و دشمن میبیند🍂در همان لحظه فرمانده محمد، سر می‌رسد و می گوید: مادران این شهدا چشم انتظار فرزندانشان هستند🌱و به همراه چند نفر دیگر از نیروها💫 داوطلب می‌شوند که پیکرهای شهدا را برگردانند🕊️رفت که پیکر شهدا را بیاورد🌷و پیکر خودش جاماند🥀او در ماه رمضان با دهان روزه🌙 به شهادت رسید🕊️ اسم جهادی او در سوریه «غلام عباس» بود💚 به راستی او شبیه به آقایش ابوالفضل(ع) به شهادت رسید🥀و طبق آرزوی خود که به همرزمش گفته بود: «دوست دارم من هم مثل مادرم فاطمه الزهرا(س)🥀پیکرم در اینجا نزد عمه جانم زینب🌙مجهول المکان بماند.»🥀یک سال و نیم دور از وطن و بدون کفن🥀بر خاک های سوریه مفقود ماند🥀و بعد از آن به وطن بازگشت*🕊️🕋
. او یکی از رزمندگانی بود که مولایش مهدی را دیده بود . .❤️ یکی ازهمرزمانش می گفت درشب عملیات، نماز مغرب و عشا را خوانده بودیم. او زیارت عاشورا خواند و تمام همرزمان را که آماده شده بودند در آغوش کشید و دیده بوسی کرد. به چهره آنان عطر می زد و هنگام عزیمت در گوشه ای ایستاد و شروع به مناجات کرد؛ زمزمه های او باعث جلب توجه برادران رزمنده شد. مهدی گفت: مگر می شود انسان فرمانده اش را فراموش کند. اشتیاق او به شهادت سبب گردید که او اولین شهید عملیات والفجر یک از گردان تخریب لشکر۲۷ باشد.🌿
شب جمعه ؛ رحمة‌الله به عشاق اباعبدالله در وصیتنامه‌اش نوشته بود: "خدایا من خجالت می‌کشم در روز قیامت سرور شهیدان ؛ بدنش پاره پاره باشد و من سالم باشم" در جریان عملیات رمضان مفقود شد! نه در لیست شهدا بود و نه مجروحان! خبر پیچید، هرکسی برایش حرفی درآورد. حرفها از فرار از جنگ و اسارت شروع شد تا رسید به پناهنده شدن به عراق! معمّای مفقود شدنش ۳۵ روزه شده بود که خبر دادند جنازه‌اش پیدا شده است جنازه‌ای که فقط یک کتف و سر بود! ۳۵ روز گذشته بود اما در آن اوج‌ گرما و رطوبت‌ هوا صورتش سالم مانده بود! او عارفی بود که خجالت زده‌ی امام‌ حسین (ع) نشد ولی با پیکرش خیلی‌ها را خجالت زده کرد...
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🌸شــهــیدی که بعد از شــهــادتش قــرآن خواند🌸 مادر همسر شهید در خاطره خود که در کتاب ˈلحظه های آسما
✍ سیره زندگی سردار شهید عبدالمهدی مغفوری -- 💦❄️ 🌨 زمستان سال ۶۴ برای سخنرانی به بافت دعوت شده بود این منطقه‌ ی از کرمان کوهستانی و سردسیری است و در اوج تابستان آب و هوای سردی دارد زمستان ها از شدّت سرما لیوان پشت پنجره تَرَک بر می دارد.❄️ 🔸فرمانده سپاه بافت از جمله دوستانش بود در آن سفر من و بچّه ها هم همراهش بودیم وقتی رسیدیم متوجّه شدیم مهمان های دیگری از فامیل دارد همگی شام خوردیم اتاق ما جداگانه بود. 🔹صبحانه که آوردند گفت من اوّل باید غسل جمعه کنم دوستانش مسخره اش کردند و گفتند حالا واجبه توی این هوای سرد غسل کنی...؟!! 🔸مهدی فقط لبخند می زد, گفتم حالا این هفته غسل جمعه نکن هوا سرده و سنگ می ترکه گفت غسل جمعه را که به خاطر سردی آب ترک نمی کنند غسل مستحبّی جمعه است. 🌨در آن آب و هوای سرد بافت فقط از عهده ی مهدی بر می آمد و بس محال بود جمعه ای بگذرد و او غسل جمعه نکرده باشد. 🔸از زبان دوستانش شنیدم در هوای سرد منطقه هم یخ ها را می شکسته تا غسل مستحبّی جمعه را انجام دهد در سیره ی مهدی دو دسته عمل بود واجب و حرام... (منبع: کتاب «به رنگ خدا»,-- فصل پانزدهم صفحه ۱۴۲...
🌴 عاشقانه مردی که امامزاده کرمان شد . . 🌷
فرمانده لشڪر ۲۷ محمد رسول‌الله🕊️ 🌷شهید رزاق(رضا) چراغی تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۳۶ تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱ / ۱۳۶۲ محل تولد: ستق ، ساوه محل شهادت: فکه *🌷برادرشهید← به پدر گفته بود نذر کن روزی که پیکر من می‌آید، روزه بگیری!🌙بر حسب تصادف روزی که پیکرش را در بهشت زهرا(س) دفن کردیم🍂روز اوّل ماه رجب بود🌙 هم پدر و هم مادرم روزه بودند.🌙شهید همت ← آن شب پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید🌙اذان صبح که بیدار شد، بعد از خواندن نماز📿دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساک‌اش داشت، از آن درآورد و پوشید🍃با تعجّب پرسیدم: آقا رضا، هیچ وقت شلوار نو نمی‌پوشیدی، چی شده؟⁉️ با لب‌هایی خندان به من گفت: با اجازه‌ی شما، می‌خوام برم خط مقدّم🍂گفتم: احتیاجی نیست که بری اون جلو، همین‌جا بیشتر به شما نیاز داریم🍂ناراحت شد🥀 به من گفت: حاجی‌جان، می‌خوام برم جلو، وضعیت فعلی خط رو بررسی کنم🥀الآن اون‌جا، بچه‌های لشکر خیلی تحت فشار هستند🥀او به خط رفت🕊️ وضعیت بچه ها وخیم شده بود💥🥀گوشی بی‌سیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن برادر چراغی🥀مدام می‌گفتم: رضا، رضا، همّت📞رضا، رضا، همّت! 📞ناگهان یک نفر از آن سر خط گفت📞حاجی‌جان، دیگر رضا را صدا نزنید🥀رضا رفت موقعیت کربلا🕊️ در اثر اصابت ترکش خمپاره🥀💥شهید شده بود*🕊️🕋 شهادت: ۲۵ فروردین ۱۳۶۲ 💙🌷
🔸 برخی کاربران و رسانه‌ها در تحقیر پاسخ ایران به 🔻«عملیات ایران بی‌اثر بود»، جدی می‌فرمایید؟ https://eitaa.com/joinchat/796786706Ce0f70663e2