هدایت شده از جعفر روحی/صوت انقلابی
هم اکنون سخنرانی سردار مشفق از
#رادیو_اربعین...
بسیار قابل توجه و شنیدنی
👇
http://player.iranseda.ir/live-player/?VALID=TRUE&CH=26&SAVE=TRUE
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
#امضای_شهادت
●مهدی توی وصیت نامه اش نوشته بود: رسیـدن به سن سے سال برایـم ننگ است. آخرین بار ڪہ از سوریه برگشت با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدے ڪنار سقاخونه ایستاده میخنده...ازش پرسیدم چیـه مادر چرا می خنـدے؟؟؟
●گفت مادر، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا علیه السلام گرفتم. بهش گفتم اگه تو شهید بشے من دیگه ڪسی رو ندارم.مهدی دستش رو به آسمون ڪرد و گفت مادر خدا هست...
#شهید_مهدی_صابری
#شهید_ارباً_اربا
#علی_اکبر_فاطمیون🌷
📚برگرفته از کتاب فاطمیون
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
💠 آقا مهدی هم همچون حاج قاسم مزد شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت...ماجرای توسل شهید مهدی باکری به امام رضا(ع) 👇
🔹 بعد از عملیات خیبر، فرماندهان را بردند زیارت امام رضا (ع). وقتی مهدی برگشت توی پد پنج بهم گفت:
◇ برایم سوغاتی جانماز و دو حبه قند و نمک تبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان.
◇ مهدی حال همیشگی را نداشت. گفتم:
«تو از ضامن آهو چه خواستهای که این چنین شدهای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟»
◇ چیزی نمیگفت. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز...گفتم: چه؟
◇ گفت: «دیگر نمیتوانم بمانم. باور کن. همین را به امام رضا (ع) گفتم. گفتم واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد»
◇ عجیب بود. قبلا هر وقت حرف از شهادت میشد، میگفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟
◇ اما دیگر انقطاعی شده بود. امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش.
(راوی،: دوست و همرزم شهید باکری)
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_نجیب
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
🌷شهیدمدافع حرم محمدحسن(رسول) خلیلی🌷
نام: محمدحسن خلیلی
نام پدر: رمضانعلی(جانباز دفاع مقدس)
ولادت: 1365/9/20 (تهران)
شهادت: 1392/8/27 (سوریه/حلب)
وضعیت تاهل: مجرد
نام جهادی: ابوخلیل
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب
نحوه شهادت:
اصابت گلوله به بازو کتف و پهلو که پدرشان گفتند انقدر وضع شهادتش دلخراش بود من از روی زخم های فتنه 88 رسول را شناختم
سن شهادت: 27ساله
علاقه: شهید محسن دین شعاری و زیارت اهل بیت
قسمتی از وصیتنامه شهید:
خوش ندارم که این شادمانی را با لباس های سیاه و غمگین ببینم
غم اگر هست برای بی بی جان حضرت زینب باید باشد ، اشک و آه و ناله اگر هست برای اربابمان اباعبدالله باید باشد و اگر دلتان گرفت روضه ایشان را بخوانید که من هم دلم برای روضه ارباب و خانم جان تنگ است.
#یادش_باصلوات
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
💛ﺷﻬﻴﺪ اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎیی اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭسی ﻛﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ اﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ(ع) ﺭﻓﺖ...
🏴🏴
شهید عبدالصمد فخار علاقه و عشق عجیبی به حضرت امام رضا (ع) داشت .
یکی از آرزوهای او این بود که پس از شهادت بدنش حول حرم مطهر ثامن الحجج طواف داده شود .
پس از شهادت شهید فخار، به علت اشتباهی که به خواست خداوند در تقسیم شهدا پیش آمده بود بدن مطهر او را به عنوان یکی از شهدای دیار خراسان به مشهد مقدس فرستادند، تنها زمانی این اشتباه کشف شد که طی سنت دیرینه او را به دور قبله دل و مزار امام طواف داده بودند .
بدن ﻣﻂﻬﺮ شهید, به مشهد رفت و پس اززیارت امام رضا (ع) به کازرون بازگشت و به خاک سپرده شد.
🏴🏴
نکته : ایشان به یاد ائمه بقیع وصیت کرده بود مزاری خاکی و بدون نام و نشان داشته باشد، اما زمان دفن برای او سنگ مزار گذاشتند و فردای آنروز متوجه شدند که سنگ شکسته ، دوباره سنگ را تعویض کردند اما باز هم شکست ، شب این اتفاق، شهید به خواب یکی از نزدیکان میآید و میگوید مگر وصیت نکردم که مزارم خاکی باشد ؟، از آن روز به بعد مزار این شهید عزیز خاکی و بدون نام و نشان است
#ﺷﻬﻴﺪاﻣﺎﻡ_ﺭﺿﺎﻳﻲ
#ﺷﻬﻴﺪﺻﻤﺪﻓﺨﺎﺭ🌹
#شادی_روح_پاکش_صلوات
#ﺷﻬﺪایﻓﺎﺭﺱ
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از جعفر روحی|معلمانه
رهبر انقلاب: در مدارس نظرسنجی کنید ببینید چند نفر رونالدو را میشناسند، چند نفر کاظمیآشتیانی را
بایستی کاری کنیم که دانشآموز دارای #هویت_ملی بشود. مهمتر از علمآموزی یا لااقل در حد علمآموزی این است که او احساس #هویت بکند، یک انسان با هویت ساخته بشود، یک هویت ملی، هویت احساس #اعتماد_به_نفس_ملی پیدا بکند.
از عمق جان کودک ما با افتخارات کشور آشنا بشود این چیزی است که امروز وجود ندارد خیلی از افتخارات حالا ایشان اسم مرحوم آقای کاظمیآشتیانی را آوردند شما بین بچههای مدرسهتان، مدارستان نظرخواهی کنید ببینید چند درصد کاظمیآشتیانی را با آن همه خدمات، با آن ارزش وجودی که این مرد، این جوان، جوان هم بود داشت میشناسند چند درصد، رونالدو را چند درصد میشناسند، ما چرا #افتخارات_ملی خودمان را نمیشناسیم؟
این خیلی مهم است یک بخش از این چیزهایی که میگوییم هویت ملی همین است که افتخارات ملی را، گذشتهی علمی را، گذشتهی سیاسی را، گذشتهی بینالمللی را بشناسند.
#هویتملی
#اعتمادبهنفسملی
#افتخاراتملی
#قهرمانملی
#کارتمیزفرهنگی
┏━━ 🖌 ━┓
🆔 @j_roohi
┗━━ 🖌 ━┛
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
🌱 مردان کوچک سرزمینم
▫️شهریور ۵۹ وقتی شایعه حمله عراق به خرمشهر رنگ واقعیت به خودش گرفت مردان خانوادهها ماندند و زن ها و بچهها را به شهر دیگر فرستادند. خانواده بهنام محمدی هم جزو همان خیلیها بودند اما بهنام ۱۲ ساله میخواست بماند. از مادر اصرار به رفتن و از بهنام اصرار به ماندن. مادر میگفت مگه تو چند سالته که می خوای بمونی خرمشهر وسط توپ و تانک! اما مرغ بهنام یک پا داشت و میگفت:"مثلاً پسر کشتی گیر داری ها!"
بهنام ماند. آن اوایل و شبهای بمباران که خرمشهر در تاریکی فرو میرفت، مسئولیت تقسیم فانوسها را به او دادند و کمی که گذشت دیدند این پسر بچه با آن قد و قواره، یلی هست برای خودش.
بهنام زبر و زرنگ بود. از طرفی هم ریزه میزه بود و اصلاً بهش نمیخورد که بخواهد رزمنده باشد. مدافعان خرمشهر از این ویژگی بهنام استفاده کردند و اینطور شد که او شد مأمور شناسایی.
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
شهیدی که عراقی ها برایش ختم گرفتند.
جنگ تمام شده بود و پیکرهای پاک بسیاری از شهدا در میان دشت های ایران و عراق باقی مانده و بچه هایی که از قافله دوستانشان جا مانده بودند و عباس هم یکی از آنها بود که با اتمام جنگ و شروع کار تفحص شهدا، آستین همت را بالا زد و برای یافتن دوستانی که در گمنامی به سر می بردند راهی دشت و دیار جنوب و غرب کشور شد.
برای پیشبرد این هدف باید دشت های عراق نیز زیر و رو می شد و هماهنگی میان دو کشور برای این امر صورت گرفته بود.
خوش اخلاقی و مهربانی عباس زبانزد همه بود و این ویژگی اش همه را شیفته او می کرد و این همگان نه تنها برادران هموطن که عراقی ها نیز بودند.
او برای آنکه بتواند عراقی ها را راضی کند تا به خوبی با آنها همکاری کنند هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد؛ از گرفتن هدیه تا خرید آبمیوه و سیگار، و همین رفتارش، کارها را به خوبی راه می انداخت.
یک بیل دستی برداشت و به همراه یکی از دوستانش برای تفحص راهی دشت ها شدند. عباس میخواست روی کانالی معروف به والمری معبر بزند. گفت امروز به عشق حضرت عباس(ع) کار میکنیم و به من الهام شده که امروز یک شهید پیدا میکنیم .
رو به دوستش کرد وگفت تو اینجا باش تا برگردم. پس از 10 دقیقه صدای انفجار به گوش رسید
وی هرچه عباس صدا زد ، صدایی نشنید.
عباس که شهید شد نه تنها دوستان و آشنایان و فامیل که عراقی ها را نیز در غم فرو برد تا جایی که پول هایشان را روی هم گذاشته و برای عباس مراسم ختم گرفتند.
شهید #عباس_صابری🥀
تاریخ و محل شهادت : ۵/خرداد/١٣٧۵-فکه
نحوه شهادت : انفجار مین
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
🌷شهید مدافع حرم سید مصطفی موسوی🌷
نام: سید مصطفی موسوی
نام پدر: سید محمد
ولادت: 1374/8/24 (تهران)
شهادت: 1394/8/18 (سوریه/حلب)
وضعیت تاهل: مجرد
نام جهادی: ــ ندارند اما معروف به جوانترین شهید مدافع حرم هستن
اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س)
نحوه شهادت: اصابت گلوله به گلو
سن شهادت: 20ساله (3 روز بود که وارد سن 20 سالگی شده بودن)
علاقه: شهید عباس بابایی و شهید حسن باقری
قسمتی از وصیتنامه شهید:
ــــ ندارند
#یادش_باصلوات
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از جعفر روحی/صوت انقلابی
#اختصاصی
مجموعه بی نظیر (خنده حلال ) قطعاتی کوتاه (۱۴۴ قطعه ) حکیمانه توام با طنز از حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در روز عید قربان تقدیم شما همراهان گرامی کانال صوت انقلابی
👈بجهت محدودیت حجم ارسالی مطالب در ایتا ، در چند بخش بصورت فشرده ارایه میگردد ، که برای استفاده باید از حالت فشرده خارج کرد.(با نصب برنامه فشرده ساز در گوشی)
☺️ بخش اول
☺️ بخش دوم
☺️ بخش سوم
☺️ بخش چهارم
☺️ بخش پنجم
┏━━ 🎵 ━┓
🆔 @sot_enghelabi
┗━━ 🎵 ━┛
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
5.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 اتل متل یه بابا، دلیر و زار و بیمار
🌿 اتل متل یه مادر، یه مادر فداکار
⚪️👆 ابوالفضل سپهر، شاعر بسیجی که به سبک عامیانه شعر می گفت. او در سروده هایش به توصیف مظلومیت جانبازان و خانواده های آنها و نیز بازماندگان شهدا می پرداخت.
سپهر عمر زیادی نکرد و در ۲۸ شهریور ۱۳۸۳ در سن سی سالگی بر اثر بیماری درگذشت. او تا پیش از آن در دوران کودکی و نوجوانی در چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی بازی کرد.
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
🎞👆 ابیاتی در مورد جانبازان موج انفجاری و غم و اندوهی که خود و خانواده آنها باید تحمل کنند.😞😞
🎤سراینده و شاعر: ابوالفضل سپهر
ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
۲۸ شهریور ۱۳۸۳ --- سالروز درگذشت شاعر، بازیگر و هنرمند بسیجی، مرحوم ابوالفضل سپهر
🌴 روحش با شهدای عزیز محشور باد🤲
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
آی دونه دونه دونه
نون و پنیر و پونه
قصه بگم براتون؟
قصهای عاشقونه؟
یه وقت نگین دروغه
یه وقت نگین که وَهمه
اون که قبول نداره
نمی تونه بفهمه
بریم به اون فصلی که
اوج گرمی ساله
ماجرای قصهمون
داخل یک کاناله
کانالی که تو این دشت
مثل قلب زمینه
دور و بر این کانال
پر از میدون مینه
یک کانال که تو این دشت
مثل قلب زمینه
دور و بر این کانال
ببین چه دلنشینه
اون یکی پا نداره
روی زمین افتاده
اون یکی رو ببینین
چقدر قشنگ جون داده
رنگ و روی اون یکی
از تشنگی پریده
همون که روی پاهاش
سر دو تا شهیده
اونجا که نوزده نفر
کنار هم خوابیدن
ببین چقدر قشنگن
تمامشون شهیدن 🌷
سروده ای از: زندهیاد ابوالفضل سپهر
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۲۸ شهریور ۱۴۰۲