eitaa logo
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
162 دنبال‌کننده
1هزار عکس
146 ویدیو
25 فایل
اینجا میقات محبین شهدا است. او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.... گروه جهادی فرهنگی و رسانه ای نسیم مهر شماره ثبت : 4006312414011 ادمین کانال : @Ammosafer1461
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷روایت آخرین لحظات زندگی شهید مهدی باکری، از زبان شهید احمد کاظمی، توسط شهید حاج قاسم 👌 🌷فرماندهان سپاه و از شهدای شاخصی بود که در دوران دفاع مقدس در بیست و پنجم بهمن۱۳۶۳ در عملیات بدر در جزایر مجنون جاویدالاثر شد. شهید مهدی باکری از سرداران هشت سال دفاع مقدس و الگویی بی نظیر برای جوانان نسل های مختلف به شمار می رود؛ جمله معروف “خدایا مرا پاکیزه بپذیر” این شهید والامقام همواره سرلوحه زندگی رهروان صدیق راه شهادت به شمار می رود... ✍داشت توی محوطه پادگان قدم میزد و هر از گاهی آشغالهای افتاده روی زمین رو جمع می کردکه یه دفعه وایساد. مثل اینکه چیزی پیدا کرده بود.رفتم نزدیکتر دیدم یه حلب خرماست که روش رو خاک و سنگ گرفته بنظر میومد یکمی ازش خورده بودند و انداخته بودنش اونجا.عصبانیت آقا مهدی رو اولین بار بود که میدیدم. با همون حالت غضب گفت: بگردید ببینید کی اینو اینجا انداخته؟یه چاقو هم بهم بدید. چاقو رو دادیم و نشست روی اون رو ذره ذره برداشت...گفتم: آقا مهدی این حلبی حتماً خیلی وقته که اینجاست نمیشه خوردش.ِ. یه نگاه عاقل اندر سفیه به من کرد و گفت: میدونی پول این از کجا اومده؟ میدونی پول چند نفر جمع شده تا شده یه حلب خرما؟ میدونی اینو با پول اون پیرزنی خریدند که اگر ۲۰ تومن به جبهه کمک کنه مجبوره شب رو با شکم گرسنه زمین بگذاره؟! شما نخورش خودم میبرم تا تهش رو میخورم... کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصر کاوه
📌 روایت آخرین ساعات شهادت مهدی باکری از زبان شهید قتبرلو 🔷️‍ ‍ روایت سردار شهید محمد قنبرلو آخرین ساعات شهادت مهدی باکری: «دشمن تا روی سیل بند رسید و من به برادر باکری گفتم: به خاطر اسلام شما برگردید ، دیگر خواهش کردن من تا حد گریه رسیده بود که قبول کرد سکان دار تنها قایق باقی مانده که زخمی شده بود را به عقب ببرد ◇ رفت و سریع برگشت ،هرچه مدارک در جیب داشت را به داخل دجله انداخت ◇ با خوشحالی برادران را به مقاومت، دعا خواندن و سرودخوانی تشویق کرد. گاهی تکبیر می گفت، لحظاتی امام زمان(عج) را صدا می زد، انگار می دانست که شهید خواهد شد ◇ در یک لحظه ترکش کوچکی به بدنم اصابت کرد که او آمد و آر.پی.جی را از من گرفت ◇ هرکسی زخمی می شد را به داخل قایق می بردیم، آقا مهدی پی در پی تیراندازی می کرد که یک دفعه ناله ضعیفی کشید و به رو به زمین دراز کشید، با عجله او را برگردانده و در بغل گرفتم. ◇ دیدم که از پیشانی او خون بیرون می آید. هرچه او را صدا زدم ، فقط نگاهم می کرد. ◇ با قایق به همراه مهدی، سایر شهدا و زخمی ها به طرف نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کردیم ◇ دشمن قایق را زیر رگبار گرفت و با شلیک یک آر.پی.جی موتور قایق آتش گرفت،بنزین داخل قایق شد و آتش همه قایق را در برگرفت. ◇ ما که به داخل آب پرتاب شده بودیم، با یک دنیا غم و درد سوختن برادر باکری و دیگر مجروحان را مشاهده کردیم، در حالی که نمی توانستیم کاری انجام دهیم
این تصویر مرد ۴۰ یا ۵۰ ساله نیست! چهره جوان ۲۸ساله‌ای است که پس از چند شبانه روز نبرد سخت با دشمن و نداشتن استراحت در عملیات بدر اینچنین خسته نظاره‌گر من و شماست...! سالروز شهادت عارف باالله، سردار مهندس مهدی باکری گرامی باد.
فرمانده دلاور لشگر10سیدالشهداء(ع) در ظهر روز 25 اسفندماه 1363 آسمانی شد. و 13 سال بعد پیکرش در گلزار شهدای تهران آرام گرفت..
رستگاری در جزیره .... پس از عملیات خیبر و شکست‌ های متعددِ رزمندگان در مناطق‌مختلف‌عملیاتی، مباحثی بر سر نحوه اداره عملیات ها در میان یگانهای سپاه تهران و ستادکل سپاه ایجاد شد، در این راستا حاج‌ کاظم از جمله فرماندهانی بود که برای ایجاد سهولت در فرماندهی جنگ و یک دستی در اداره عملیات ها، داوطلبانه از تمام مسئولیت های خود کناره گرفت و به فاصله مدت کوتاهی ، به صورت یک پاسدار بسیجی در عملیات بدر شرکت‌کرده و در خط‌مقدم نبرد (شرق رودخانه‌دجله) به تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ شربت شهادت را نوشید و پیکر مطهرش بعداز ۱۳ سال غربت و فراق به وطن بازگشت.
فرمانده شهیدلشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) . حاج کاظم نجفی رستگار در نخستین روزهای بهار سال ۱۳۳۹ در شهر ری به‌ دنیا آمد. با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز غائله کردستان و تحرکات نیروهای ضد انقلاب، همراه نیروهای «شهید چمران» راهی کردستان شد و آموزش‌های چریکی را در آن‌جا فرا گرفت.کاظم پس از بازگشت از کردستان و آموختن فنون نظامی و جنگ شهری از سوی شهید چمران و جاویدالاثر «حاج احمد متوسلیان»، در «پادگان توحید» به عضویت رسمی سپاه درآمد و بعد از مدتی به «فیروزکوه» رفت و کلاس‌های آموزش احکام دینی و مسائل نظامی را برای جوانان و نوجوانان برپا کرد. پس از مدتی حاج کاظم را به‌ عنوان فرمانده یکی از گردان‌های تیپ محمد رسول الله (ص)، که فرمانده آن احمد متوسلیان بود، انتخاب کردند و بعد از ۶ ماه فعالیت، «مسئولیت واحد عملیات» را در پادگان توحید پذیرفت و تا شروع جنگ در این سمت باقی ماند. ☀️ رستگار در این زمان طی مأموریتی جهت توانمند سازی نیروهای «حزب‌الله»، به‌عنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسئولیت تعدادی از عملیات‌ها را برعهده گرفت. حاج کاظم در راه آماده‌سازی شیعیان لبنان از هیچ کوششی فروگذار نکرد. بازگشت او با تشکیل تیپ دوم سپاه تهران مصادف شد که این تیپ به‌ نام مبارک «سیدالشهدا(ع)» مزین شد و با جمعی از یاران و دوستانش، فرماندهی عملیات تیپ را عهده‌دار شد. در مهرماه سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و چند روز بعد به جبهه رفت. تا اینکه پس از حضور مداوم در جبهه در جریان ، روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ هنگام اذان ظهر در شرق دجله (منطقه هور الهویزه) در حال شناسایی منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تیپ سیدالشهدا (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد. پیکر این فرمانده شهید بعد از ۱۳ سال همچون سید و سالار شهیدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت. ☀️متن وصیتنامه شهید کاظم نجفی رستگار به شرح زیر است: «بسم ‌الله ‌الرّحمن الرّحیم انا لله و انا الیه راجعون ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم و شیعه علی علیه السّلام قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچک‌ترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد. امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیل‌الله برساند که تنها راه نجات خود می‌دانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین به‌ خصوص سیدالشهدا (ع)بروم. من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانه‌روز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام می‌دانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد. پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر می‌خواهم. برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر می‌نمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند. از همسرم عذر می‌خواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه‌ بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او می‌کنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنج‌های فراوان کشید. از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ ۲۲۳ هزار تومان از علی تاجیک و ۶۵ هزار تومان از حسین کاوکدو و ۱۰ هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ ۳۰ هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم. والسلام کاظم نجفی رستگار ساعت ۹ شب مورخ ۳ اسفند ۱۳۶۲ ادامه را در آدرس زیر مطالعه کنید👇 https://b2n.ir/m56769
⁉️ راز فرماندهی 💥نجفی رستگار، فرمانده لشگر ۱۰ سید الشهدا(ع) بود. خانواده اش از این سمت و مسئولیت وی هیچ اطلاعی نداشتند. یک روز، اخویِ او به منطقه آمد تا از او خبری بگیرد. آنها در جمع نیروها نشسته بودند و دونفری در حال گفنگو با یکدیگر. از قضا در آن زمان قرار بود او برای نیروها سخنرانی کند. بناگاه از جایگاه اعلام شد: 👇 🎤 «از فرمانده لشگر دعوت می کنیم برای سخنرانی تشریف بیاورند» رستگار بلند شد و به سمت جایگاه حرکت کرد. برادرش از همه جا بی خبر، با دست اشاره می کرد که «چرا در میان جمعیت بلند شدی⁉️» حتما با خودش گفته بود: 😇 «برادرمان بی ملاحظه است و رعایت نظم و انضباط را نمی کند.» 🔹حاجی با اشاره جواب داد که الان می نشینم. . . . خلاصه صحبت ایشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادر او متحیر مانده بود. . . بعد از سخنرانی، حاج کاظم به برادرش سفارش کرد این قضیه هیچ جا درز نکنه‼️ فقط بین خودمان باشد... ... اگر چه بعد از مدتی، جریان مسئولیت و فرماندهی او لو رفت و خانواده و فک و فامیل همه از این موضوع آگاه شدند! (ع)
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🌷فرمانده شهید دفاع مقدس علی تجلایی🌷 نام: علی تجلایی نام پدر: حاج مقصود ولادت: 1338/5/5(تبریز) شه
گفتند از او چیزی نمانده است جز راهِ ناتمام .... ▫️قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر فرمانده طرح‌وعملیات قرارگاه خاتم‌الانبیاء شهادت :۲۵ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر
🌷 دو سردار شجاع سپاه، از "ری" و "تبریز" که در یک روز به شهادت رسیدند. 🕊🕊 ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ - سالروز شهادت فرمانده لشگر ۱۰ سیدالشهدا(ع)، حاج کاظم رستگار (متولد شهرری ۱۳۳۹) . . . و علی تجلایی، قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر و فرمانده طرح و عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء (متولد: تبریز ۱۳۳۸) 🔹پس از عملیات خیبر و عدم الفتح در برخی جبهه ها، مباحثی بر سر نحوه اداره عملیات ها صورت گرفت. کاظم رستگار و علی تجلایی هر دو برای ایجاد سهولت در فرماندهی جنگ، داوطلبانه از مسئولیت های خود کناره گرفته و در مقطعی کوتاه به عنوان پاسدار بسیجی و نیروی عادی رزمندگان را همراهی کردند. شدند . . . و تقدیر این بود که در خطوط مقدم نبرد (عملیات بدر - شرق رودخانه‌ دجله) همزمان به شهادت برسند.🕊🕊 -
5⃣ دعای روز پنجم ماه رمضان ❇️ اللَّهُمَّ اجعَلنِي فِيهِ مِنَ المُستَغفِرِينَ 🔶 خدايا مرا در اين روز از توبه و استغفار كنندگان قرار ده ❇️وَ اجعَلنِي فِيهِ مِن عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ القَانِتِينَ‏ 🔶 و از بندگان صالح مطيع خود مقرر فرما ❇️ وَ اجعَلنِي فِيهِ مِن أَولِيَائِكَ المُقَرَّبِينَ 🔶 و هم در اين روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده ❇️ بِرَأفَتِكَ يَا أَرحَمَ الرَّاحِمِينَ‏ 🔶 به حق لطف و رأفتت اى مهربانترين مهربانان عالم
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
🎬 نابغه جنگ و مغز متفکر اطلاعات دو ویژگی بارز شهید حسن باقری در نگاه دوستان ✍ او شهیدی بود که فقط
بسم رب شهید 🌱 روایتی از همرزم شهید حسن باقری : بعد از عملیات امام مهدی (عج) نگاهم به شخصی افتاد که سطلی به دست گرفته بود و فشنگهای روی زمین را جمع میکرد. این ‌شخص کسی نبود جز برادر باقری که میگفت: اینها حیف است و باید از آنها استفاده کرد. وقتی راجع به عملیات یا مسائل کاری انتقاد میکردیم با مهربانی میگفت: بسیار خوب، حالا شما بیایید و کار را در دست بگیرید و درست کنید، چه فرقی می‌کند. در عملیات بیت المقدس و یکی از تیپ ها در وضعیت دشواری قرار گرفته بود، فرمانده آن در اثر فشار مشکلات می‌گوید: مگر بالاتر از سیاهی هم رنگی هست؟ شهید باقری پاسخ می‌دهد: آری. بالاتر از سیاهی، سرخی خون شهید است که روی زمین می‌ریزد، قوه محرکه شما خون شهداست. ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄ شهید 🥀 تاریخ و محل ولادت : ٢۵/اسفند/١٣٣۴-تهران تاریخ و محل شهادت : ٩/بهمن/١٣۶١-فکه محل مزار : گلزار شهدای تهران ┄┅┅┅┅❁♡❁┅┅┅┅┄
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
گفتند از او چیزی نمانده است جز راهِ ناتمام .... ▫️قائم مقام فرمانده قرارگاه ظفر فرمانده طرح‌وعملی
📄 دست‌نوشته سردار سپهبد شهید «حاج قاسم سلیمانی» برای شهید علی تجلایی 🌷شهید تجلایی، آموزش تاکتیک در پادگان امام علی (ع) تهران، برای فرماندهان گردان‌های سراسر کشور از جمله شهید «حاج قاسم سلیمانی» را برعهده داشت؛ از این رو حاج قاسم که شناخت کاملی از شهید تجلایی داشت. بر همین اساس زمانی که کتاب «شهادت شکار» در حال آماده‌سازی بود، تقریظی برای این کتاب نوشتند که در بخشی از آن متن، یاد شهید تجلائی را به عنوان مربی خود و فرماندهی منحصر بفرد گرامی داشته‌اند. متن دست‌نوشته «حاج قاسم سلیمانی» به این شرح است: 👇👇 بسمه تعالی ✍ «این دست نوشته‌های زیبا و عبرت آمیز [کتاب شهادت شکار] را خواندم. تمام تجلی عمق قلبی شهید تجلایی بود. دینداری عمیق، بی‌تاب شهادت، شجاعت در عمل، فهم در تدبیر، ذکاوت در اداره، بیزاری از دنیا و همه توجه به خدا و قیامت، همه آن‌ها را در حیات حضوری و شهودی او ما شاهد بودیم و نورانیت فوق العاده تجلی خورشید درونی او بود. خود همین نوشته‌ها بدون دستکاری، پیام زیبا و ارزشمندی برای هر طالب راهی به سوی خدا است. اگر کسی بتواند همان چند صفحه کوتاه او را در بحث سوسنگرد، آن حماسه ارزشمند به هنر و نوشته تبدیل کند، زیباترین جلوه بشری و غیرت و همت یک انسان را می‌تواند به نمایش بگذارد. درود و رحمت و رضوان خداوند سبحان برآن عاشق ده‌ها بار به شهادت رسیده‌اش علی عزیز که استادم نه در آموزش بلکه در همه چیز بود و به خوبی حق این نام مبارک و زیبای علی را به جا آورد و تجلی، تجلی چنین نام نام آوری شد. قاسم سلیمانی -- 17 مرداد 1397