eitaa logo
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
151 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
168 ویدیو
28 فایل
اینجا میقات محبین شهدا است. او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.... گروه جهادی فرهنگی و رسانه ای نسیم مهر شماره ثبت : 4006312414011 ادمین کانال : @Ammosafer1461
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 صدای پای رمضان به گـوش می رسد دست‌های خالی‌مان دستاویز دل‌های پاکتان ...
🔖 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه در عمل، دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد.🥀 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند.🥀 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.🕊🥀 🌷شهید «نعمت‌الله ملیحی» از شهدای گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا؛ روز هشتم عملیات والفجر ۸ بر اثر حمله شیمیایی دشمن بعثی مصدوم شد و هشت روز بعد در ششم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان به شهادت رسید🕊 ✨مزار: قائمشهر، امامزاده صالح
💠 شاخک‌های مین والمرا به سید تعظیم کردند! 🌗 ماه رمضان با این‌که امام فرموده بود روزه گرفتن برای رزمندگان در جبهه‌ها واجب نیست اما سید صحبت می‌گفت: روزه معراج مؤمن است و تا آخرین روز زندگی‌اش روزه‌هایش را گرفت. آن روز غروب، چند دقیقه تا اذان مغرب بیشتر باقی نمانده بود، سید خودش را آماده می‌کرد که قبل از افطار نمازش را بخواند بعد افطار کند؛ به سمت تانکر آب رفت که وضو بگیرد. آن روز منطقه زیر آتشبار توپخانه عراق قرار داشت، ذخیره آب تانکر هم خالی شده بود. نزدیکی‌های ظهر ماشین تانکر آب وارد منطقه شد که ناگهان یک گلوله خمپاره نزدیک ماشین منفجر شد و تانکر را مثل آبکش سوراخ سوراخ کرد؛ راننده تانکر هم به شدت مجروح شد. او را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند و تانکر آب را هم به تعمیرگاه فرستادند. 🌷این‌جور وقت‌ها که بچه‌ها بدون آب می‌ماندند به چشمه کوچکی که بین مرز ایران و عراق قرار داشت می‌رفتند و آب برمی‌داشتند؛ سید صحبت از معبر همیشگی که مین‌های آن خنثی شده بود به سمت چشمه رفت تا وضو بگیرد، اما گویا گشتی‌های عراقی قبل از او محوطه را مین‌گذاری کرده بودند و سید برای آخرین بار از چشمه، وضوی شهادت گرفت. موقعی که به سمت سنگر برمی‌گشت، شاخک‌های مین والمرا زیر پایش تعظیم کرده و خم شدند. به دنبال شکسته شدن شاخک‌ها، چاشنی اول عمل کرد و سیم فولادی رابط مین، بالا آمد و سفره شهادت را مقابل سینه سید صحبت باز کرد و سید سر سفره آقا و مولایش با شهادت افطار کرد. (خاطره ای به یاد: شهید سید صحبت گل محمدی)
🌹بسـم ِ ربـــــِّـ  الشــُّـهـداءِ  والصِّـدیقین 🌺...چادرت رو هم محکم بگیر! 🌹رضایت نامه را گذاشت جلوی مادرش 😇 باشیرین زبانی وادب به مادرش گفت: چه امضا بکنی، چه امضا نکنی من میرم!... اما اگه امضا نکنی من خیالم راحت نیست، شاید هم جنازه ام پیدا نشه...😰 در دل مادر آشوبی به پا شد، رضایت نامه را امضا کرد... پسر از شدت شوق سر به سر مادرش گذاشت...با خنده گفت: 👈 جنازه ام رو که آوردند، یه وقت خودت رو گم نکنی؛😰 بی هوش نشی،😇چادرت رو هم محکم بگیر 🙌 سرت را بالا بگیر،🌷قرص و محکم یه یا زهرا (س) بگو وبا صدای بلند بگو:👇 🌹پسرم فدای امام💕 زمان(عج) 🌹خودم و خانواده ام فدای خمینی...👌 ☀️بچه ها نترسین 🌷روز عملیات بدر در جزیره مجنون، داخل کانال های کشاورزی و تو دشت مشرف به اون بزرکی، تا چشم کار می کرد تانک تی ۷۲ عراق بود و بس! تیربارهای بعثی ها امون رو از بچه ها گرفته بود و به واقع میشه گفت👈 زمین و زمان رو به گلوله بسته بودن و دنیا در مقابل مان شده بود تیره و تار🤔 تو اون شرایط ما بودیم و چند قبضه آرپی جی و چند قبضه کلاش در برابر تانک های کاملا ضد ارپی جی بعث ها! ☀️تو اون شرایط خیلی حساس و به واقع وحشتناک، یه دفه کاظم کاوه با اون سن و سال کم و جثه نحیفش نیم خیز شد و فریاد زد 👈بچه ها نترسین می جنیگم و فریاد الله اکبر سرداد و هنوز الله اکبرش تموم نشده بود که کالبیر تانک درست زد وسط پیشونی این بزرگ مرد و درجا اونو به کما برد😰 بطوریکه کف از دهانش بیرون می زد. یادمه علی اقبالی برای اینکه به بچه ها روحیه بده سریع پیکر نیمه جان کاظم کاوه رو کشید طرف خودش و پیشونی تیر خوردشو با باندی بست و گفت نگران نباشید هیچی نشده! ولی همه فهمیدن اگر چه عملیات بدر به جایی نرسید ولی خیلی ها از جمله همین کاوه به شرف شهادت و بالاترین روزی خود، نزد خداوند عزوجل رسیدن! راویتی از رضا غیاثوند همرزم شهید کاظم کاوه 🌹(ع) کاظم کاوه چون خیلی کوچولو و ریزه بود،لباس های نظامی براش همیشه گشاد بود. همیشه شلوار و پیراهنش اندازه اش نبود. و کمتر لباس  نظامی اندازه اش پیدا می شد...شانزده سالش بود که در عملیات بدر در ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکرش در منطقه جا مان😰 سالها گذشت، بعداز شانزده سال👈 پیراهنش اندازه اش بدنش شده بود؛ هیج کس باورش نمی شد. برادران تفحص همه استخوان های کاظم را در همان پیراهن گشادش جا داده بودند و به خانواده اش تحویل دادند، مادرش که استخوانهای پسرش را دید، دست به آسمان بالا برد و گفت : جدایا این قربانی را از ما قبول بفرما.  
🌷بســم رب الشهـــداء و الصـالحیــن و الصدیقیــــن 🌷 مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ  فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ  وَما بَدَّلوا تَبديلًا... نـام عملیـات: بـــــــدر ... تـاریـخ:  بیستـم اسفنــد مـاه سـال ۱۳۶۳ منطقـه عمـومــی: بصـره؛ میسـان محـل نبـرد: هـورالهـویـزه- دجلـه سـازمـان عمـل کننـده: مشتـرکــ؛ سپـاه و ارتـش فـرمـانـدهـی: سپـــــــــاه رمـز عملیـات: یـا فـاطمـة الـزهـرا سـلام الله علیهـا نـوع نبـرد: گستـــــرده... در سـالــــروز عملیــات سهمگیـــــن بـــدر؛ یـاد و خـاطـره شهـدای خـونیـن بـال پیکـار بـدر را گـرامـی مـی داریـم... یـاد شهـدایمـان بـه خیــــــــــــر: - سـردار شهیــد: حـاج عبـاس کـریمـی؛ فـرمـانـده لشگـر خـط شکـن ۲۷ حضـرت محمـد رسـول الله ص... - سـردار جـاودان نشـان شهیـد مهنـدس مهــدی بـاکـری؛ فـرمـانـده لشگـر ۳۱ عـاشـورا... - سـردار شهیـد حـاج کـاظـم نجفـی رستگـار؛ فـرمـانـده لشگـر ۱۰ حضـرت سیـد الشهـدا ع؛( سمـت هنگـام شهـادت: نیـروی آزاد بسیجـی)... - سـردار شهیـد حسـن بهمـنـی؛ معـاون طـرح و بـرنـامـه لشگـر ۱۰ حضـرت سیـد الشهــداء علیـه السـلام؛( سمـت هنگـام شهـادت: نیـروی آزاد بسیجــی) - سـردار شهیـد نـاصـر شیـری؛ مـربـی تاکتیـک پـادگـان امـام حسیـن ع و لشگـر ۱۰ حضـرت سیـد الشهــداء علیـه السـلام؛  ( سمـت هنگـام شهـادت: نیـروی آزاد بسیجـی) - سـردار شهیـد ابـراهیـم جعفـر زاده؛ فـرمـانـده تیـپ ۱۸ الغـدیـر... - سـردار شهیـد حـاج عبـدالحسیـن بـرونسـی؛ فـرمـانـده تیـپ جـواد الأئـمـه... 🌸 گرامیباد یاد و خاطره شهدای مظلوم عملیات بدر الخصوص سردار شهید مهدی باکری فرمانده مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا 💢 عملیات بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی شرق رودخانه دجله عراق انجام شد. رزمندگان اسلام در اولین روزهای عملیات موفق به شکست دشمن و تصرف مناطق زیادی شدند ، اما متاسفانه بعداً به دلیل برخی ناهماهنگی ها و سست کاری‌ها ، مهمات و نیروهای پشتیبانی به خطوط نبرد نرسیده و باعث پیشروی عراقیها و شکست عملیات گردید و رزمندگان بعد از هفت روز نبرد سنگین و نزدیک و تن به تن مجبور به عقب نشینی و ترک منطقه عملیاتی شدند . 😭 بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد داند که سخت باشد قطع امیدواران... نثار شهدای مظلوم صلوات
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
💠 اصرار برای دیدن آقای خامنه‌ای‼️ فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببی
🌷 ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ - ، _مرحمت_بالازاده (از استان ، شهرستان ) ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💠 🌄 هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با ! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت : با التماس ! به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس !
📌 طلبه شهید حامد سروی که زنده زنده در آتش سوخت. 🔷️ یکی از همرزمان شهید حامد سروی می گوید: یکی از دوستان و همسنگران من حامد بود که تا آخرین لحظه‌های شهادت حامد با هم بودیم. ◇ بارها می‌دیدم که عجز و ناله‌های حامد، پس از نماز شب ترک نمی‌شود و بسیار گریه می‌کند.یک بار به او گفتم که چه چیزی از خدا می‌خواهی که این‌گونه بی‌تابی می‌کنی؟ ◇ حامد گفت: «‌من از خدا می‌خواهم که آتش قیامت را در همین دنیا نصیب من کند.» من طاقت عذاب آخرت را ندارم. ◇ چند روز بعد هواپیماهای بعثی، منطقه هفت تپه را بمباران کردند. یکی از بمب ها در کنار او بر زمین خورد. حلب بنزین کنار حامد آتش گرفت و پیکر نازنینش ساعت ها در آتش آن انفجار سوخت و من مبهوت استجابت دعای آن شب حامد، ‌فقط پیکر سوخته اش را می‌نگریستم. 🔻 شهيد حامد سروى متولد ۲۰ مرداد ۱۳۴۵ در یکی از روستاهای جویبار مازندران مى باشد كه در تاريخ ۳۰ مهر ۱۳۶۵ در منطقه هفت تپه به درجه شهادت نائل آمد و برادرش شهيد عابد سروى متولد ۴ فروردين ۱۳۴۸ مى باشد كه در تاريخ ۱۳ مرداد ۱۳۶۶ در جزیره مجنون به درجه شهادت نائل آمد. 🔶️ بخشی از وصیت نامه شهید حامد سروی: خدايا؛ تو شاهد باش‌ که‌ من بنده‌ گنه‌کار اين‌ راه‌ را آگاهانه‌ و با چشم‌ بصيرت‌ پيدا کردم‌، اين‌ راه‌ را که همان‌ راه‌ انبيا و مرسلين‌ و ائمه‌ اطهار مي‌باشد، انتخاب‌ کردم‌
💌 دلنوشته 🌸 .... ✍و رسیـــد فرصت دیدار.... چقدر دلخوشم به داشتنت خــدا ! که با همه بی سر و پایی ام، باز هم در میکده رمضانت راهم داده ای.... تو همان اله بی همتایِ منی؛ که هزاران بار پناهم داده ای و.... من رمیده ام. تو همان معشـــوق بی نظير منی، که باز به انتظار خلوتی با من، ضیافتی یک ماهه، برپا کرده ای. آمده ام....؛ و همه دار و ندارم؛ دل بیــ💔ـچاره و شکسته ایست، که یازده ماه، با دستان خودم، به دارِ گناه آویختَمـَش . آغوش بگشا.... تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم. آغوش بگشــا تا همین ثانیه های نخست را، با طعم آغوش تو، آرام بگیرم. 👈بگذار ساده بگویم؛ من طعم بوسه های تو را خوب می شناسم.... و بدنبالش تمامِ سال را به انتظار سحرهای مهمانی ات، لحظه شماری کرده ام و مــــن؛ دوباره خوشبختی را در آغـ💞ـوش تو، تجربه خواهم کرد.
🌙 دعای روز اول ماه مبارک رمضان 🔹 بسم الله الرحمن الرحیم اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ وقیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ ونَبّهْنی فیهِ عن نَومَهِ الغافِلینَ وهَبْ لی جُرمی فیهِ یا الهَ العالَمینَ واعْفُ عنّی یا عافیاً عنِ المجْرمینَ. ◇ خدایا قرار بده روزه مرا در آن روزه داران واقعى و قیام و عبادتم در آن قیام شب زنده داران و بیدارم فرما در آن از خواب بى خبران و ببخش به من گناهم را در این روز اى معبود جهانیان و در گذر از من اى بخشنده گناهکاران.
۲۲ اسفند، گرامی باد.
🔴 به مناسبت سالروز شهادت سردار شهید اکبر زجاجی؛ جانشین شهید همت ⚪️ معاون فرمانده لشکر که همیشه در خط مقدم بود. سرلشکر رحیم صفوی: شهید اکبر زجاجی با این‌که جانشین فرمانده لشکر بود، همیشه توی خط مقدم کنار فرماندهان گردان‌ها می‌جنگید و شجاعت خاصی داشت.
🌷 پهلوان شهید سعید طوقانی شهادت ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر ؛ شرق رود دجله عراق پهلوان سعید گردان میثم لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) محل تولد: تهران محل دفن: کاشان شادی روح شهدای گردان میثم صلوات