یلدا، شب فال حافظ و قرآن است
در سفره، صفای سبزه و ریحان است
یلدا، شب ذکر ناب «بسم الله» است
در سینه عاشقان، خدا مهمان است
یلدا بر شما و خانواده محترمتان مبارک
ارادتمند شما :نایب پور
🔻هر روز با یک شهید بزرگوار
شهیدجاوید الاثر حسين کاظمی غازانی
🥀 فرزند: محمد
🥀تاریخ ولادت: ١٣٣٨/٠١/٠١
🥀 محل تولد:محله شنب غازان تبریز
🥀 تحصیلات: پنجم ابتدایی
🥀تاریخ شهادت: ١٣٦١/٠٧/٢٥
🥀 محل شهادت:سومار
🥀مزار:بربالین پروردگار
📍خلاصه ای از زندگینامه 👇
وي در خانواده اي ۱۰ نفره به دنيا آمده که ششمين فرزند خانواده مي باشد.
تحصيلات وي تا پنجم ابتدايي و آموزش قرآن کريم مي باشد که آن هم به صورت شبانه انجام شده است چون روزها در کارگاه فرشبافي پدر به ايشان کمک مي کردند و شبها درس مي خواندند و پس از پايان دوره ابتدايي به علت شروع تظاهرات شروع انقلاب و فعاليت در پايگاه بسيج مسجد علوي شنب غازان از ادامه تحصيل باز ماندند و در عوض همواره در فعاليتهاي پايگاه و نگهباني شبانه شرکت مي کردند و در تکثير اعلاميه ها و رهنمودهاي ارشادي امام شرکت ميکردند.
در سن ۱۸ سالگي در دوره طاغوت آماده به خدمت وي اعلام شده بود ولي پس از پيروزي انقلاب به فرودگاه تبريز اعزام گرديد و دوران ۱۴ ماه خدمت سربازي ايشان در آنجا سپري شد که اين مدت اول به فرمان امام يکسال بود ولي بعداً طي حکم جديد ۲ ماه نيز اضافه شده است. پس از پايان دوره خدمت از طرف پايگاه مسجد علوي به نيروگاه تبريز معرفي به کار شد و در طي دو سال اشتغال در نيروگاه ۶ دفعه هر کدام به مدت سه ماه به جنگ اعزام شدند و در طول جنگ به علت فعاليتهاي ايثارگرانه ايشان به مقام کمک فرماندهي منصوب شدند و در زمانهاي مرخصي همواره در پايگاه مسجد حضور فعال داشتند و در جهت کمک به جمع آوري کمکهاي مردمي و اعزام به جبهه کمک مي کردند.
📍 وصیتنامه شهید بزرگوار 👇👇
بسیجیان بصیرت (سپاه ناحیه ویژه تبریز)
وصیت نامه شهید حسین کاظمی
چند سخنی و وصیتی دارم امیدوارم به همه خواهران برسانی .
از شرکت در نمازهای جماعت و جمعه و دعاهای کمیل و دیگر دعاها غافل نمانید و شرکت نمائید
در دعاها و نمازهای خود برای پیروزی رزمندگان دعا و راز و نیاز کنید
وصیتی برای خودت که اگر شهید شدم تو منشین که چهلم یا سالم بگذرد تو هم با دیگری ازدواج کن امیدوارم که خوشبخت و کامیاب باشی .
و امانتی که خواسته بودی چون در اینجا نبود بدین جهت عذر مرا بپذیر و چون در اینجا امکان نامه فرستادن هم کم بود و بدین جهت از تو عذرخواهی میکنم . به پدر و مادرت آقای اسماعیل منظوری سلام گرم دارم . به حمید آقا و مجید و به جلیل و یعقوب ، و به خواهر کوچک سلام دارم .
به روح برادر شهیدت هم درود میفرستم و خواستارم که در جوار شهدای کربلا باشد و در آخر به تو هم سلام مخصوص دارم و آرزوی شادی و خوشی برای همه شما دارم .
با امید پیروزی اسلام بر کفار بعثی
لازم است بگویم که این نامه را در آخرین ساعت برای تو نوشتم جواب نامه را نفرستید چون ماموریت تمام نمی شود .
ساعت ۱۱/۵صبح
۶۱/۰۷/۰۷ شب عملیات
📍خاطره از شهید بزرگوار 👇👇
بسم رب الشهداء
ايشان به جبهه خيلي علاقه داشتند وقتي که مي خواست به جبهه برود آن موقع حال مادرشان اصلاً مساعد نبود و ايشان بستري بودند بعد از اينکه از حال مادرش باخبر شد به جبهه برگشت و مادرش را اول به خدا، بعد به خانواده سپرد و رفت. بعد از مدتي که بر مي گردد مي بيند که مادرش فوت کرده و هنوز چهلمش هم گذشته است. بيشتر خاطرات ايشان همراه همرزمانش سپري شده است و به علت اينکه در موقع شهادت به گفته همرزمانش به علت انفجار خمپاره در سنگر بوده و چون بدن ايشان متلاشي شده وقتي پلاک جنگي شهيد هم پيدا نشده به همين علت دفتر خاطرات شهيد هم پيدا نشده است ولي حضور پايدار و هميشگي ايشان چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب و در زمان جنگ حضور شبانه روزي و ايثارگرانه وي در جبهه هاي حق عليه باطل و در پشت جبهه براي کمکهاي مردمي سپريخ شده است . در طول جنگ به علت فعاليتهاي ايثارگرانه ايشان به مقام کمک فرماندهي منصوب شدند و در زمانهاي مرخصي همواره در پايگاه مسجد حضور فعال داشتند و در جهت کمک به جمع آوري کمکهاي مردمي و اعزام به جبهه کمک مي کردند.