eitaa logo
"بسیج شهدای عبدالعلی پور"
251 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
816 ویدیو
36 فایل
📢#اطلاعیه | هیأت هفتگی مکتب الزهرا(س) 🗓زمان:پنجشنبه ها از یک ساعت بعد از نماز مغرب و عشاء 🕌مکان :ورامین ، کارخانه قند ، حسینیه پایگاه بسیج شهدای عبدالعلی پور
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"بسیج شهدای عبدالعلی پور"
شهید #عباسعلی_فتاحی🕊🌹 #فرهنگی 🌷 @basijabdolalipour 🌹 @yase_varamin
شهیدی که بعلت لو ندادن عملیات زنده سرش را بریدند عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت تک فرزند خانواده هم بود زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه. مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم…عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته. اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب. فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه… بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند. یه روز شهید حسین خرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن. پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود… پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود. قبل از رفتن.. حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: ” به هیچوجه با عراقی ها درگیر نمی شید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقی ها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره… تخریبچی ها رفتند… یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته… اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقی ها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد… زمزمه لغو عملیات مطرح شد. گفتند: ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده! پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید… عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم. رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت. پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه… اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته… اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند…😭😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند. گفتند به مادرش نگید سر نداره. وقت تشییع مادر گفت: صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه… مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین. یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟ گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم… مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگ های عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد… شادی روح پاک  شهدا ♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌ لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَج شهید 🕊🌹 🌷 @basijabdolalipour 🌹 @yase_varamin
☝️منزل و زادگاه شهید☝️ ♦️روز اول سفرنامه درده با حضور سبز و گرم اعضاء شورای پایگاه شهدای عبدالعلی پور ۱۴۰۲/۰۳/۲۵
☝️منزل و زادگاه شهید☝️ شماره ۲ ♦️روز اول سفرنامه درده با حضور سبز و گرم اعضاء شورای پایگاه شهدای عبدالعلی پور ۱۴۰۲/۰۳/۲۵
☝️سمت راست بالا:عکس با خانواده شهیدان کارور☝️ ☝️عکس وسط بالا:یادبود سردار شهید کارور در روستای درده☝️ ☝️عکس بالا دسته چپ:درب خانه و زادگاه سردار شهید کارور☝️ پایین عکس دسته چپ(دومی):مسجد امام رضا(ع) درده☝️ عکس دسته چپ پائین:حاج غلامعلی تاج الدین هم رزم سردار شهید محمد رضا کارور☝️ شماره ۳ ♦️روز اول سفرنامه درده با حضور سبز و گرم اعضاء شورای پایگاه شهدای عبدالعلی پور ۱۴۰۲/۰۳/۲۵
صدا ۰۰۳.m4a
10.34M
♦️خاطره گویی حاج غلامعلی تاج الدین از رزمندگان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس و هم رزم سردار شهید محمد رضا کارور 👈با حضور گرم و صمیمی اعضاء شورای پایگاه شهیدان عبدالعلی پور ۱۴۰۲/۳/۲۵