eitaa logo
بسیج فرهنگیان خمین
1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
199 فایل
این کانال جهت اطلاع رسانی های برنامه های کانون بسیج فرهنگیان خمین می باشد ارتباط با مدیر https://eitaa.com/Kamankesh110 @Mghorbaniyan #ناشناس https://daigo.ir/secret/2490591217
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیج فرهنگیان خمین
برونسی و بقیه شهدا را بیاورند فرمانده ها ولی راضی نمی شدند. کار به جای باریک کشید قرار شد با فرمانده
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی و هفتم 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ آن شب به یاد ماندنی معصومه سبک خیز زندگی و خانه داری با حقوق کم مشکلات خاص خودش را دارد. یازده سال از شهادت عبدالحسین میگذشت بار زندگی و بار بزرگ کردن چند تا بچه قد و نیم قد روی دوشم سنگینی میکرد وقتی به خودم آمدم دیدم من مانده ام و یک مشت قرضهایی که به فامیل و همسایه داشتیم نزدیک شدن عید هم توی آن شرایط دشوار مشکلی بود که بیشتر از همه خودنمایی میکرد. روزها همین طور میگذشت و یاد قرض و قوله ها گاهی همه فکرم را به خودش مشغول میکرد بعضی از قرضها مال خود شهید برونسی بود که بنیاد شهید عهده دار آنها نشد هر چه سعی به قناعت داشتم و جلو خرجها را میگرفتم باز هم نمی شد؛ خودمان را به زور اداره میکردم چه برسد که بخواهم قرضها را هم بدهم یک روز انگار ناچاری و درماندگی مرا کشاند بهشت امام رضا (سلام الله علیه رفتم سر خاک شهید برونسی نشستم همین جور به درد و دل کردن گفتم شما رفتی و منو با این بچه ها و با کوهی از مشکلات تنها گذاشتی بیشتر از همه همین قرضها اذیتم میکنه اگه میشد یک طوری از دست این قرضها راحت بشم خیلی خوب بود. باهاش زیاد حرف زدم فقط هم میخواستم سببی جور شود که از دین این همه قرض خلاص شوم آن روز کلی سر خاک عبدالحسین گریه کردم وقتی می خواستم بیایم آرامش عجیبی به ام دست داده بود.هفته بعد توی ایام عید با بچه ها نشسته بودم خانه زنگ زدند. دستپاچه گفتم دور و بر خونه رو جمع و جور کنین، حتماً مهمونه. حسن رفت در را باز کند. وقتی برگشت حال و هوایش از این رو به آن رو شده بود. معلوم بود حسابی دست و پایش را گم کرده است. با من و من گفت: آقا! مات و مبهوت مانده بودم فکر میکردم حتماً اتفاقی افتاده زود رفتم بیرون از چیزی که دیدم هیجانم بیشتر شد و کمتر نه باورم نمی شد که مقام معظم رهبری از در حیاط تشریف آورده اند تو خیلی گرم و مهربان سلام کردند با لکنت زبان جواب دادم از جلو در رفتم کنار و با هیجانی که نمی توانم و صفش کنم تعارف کردم بفرمایند تو خودشان با چند نفر دیگر تشریف آوردند داخل بقیه محافظها توی حیاط و بیرون خانه ماندند. این که رهبر انقلاب بدون اطلاع قبلی و بدون هیچ تشریفاتی آمدند، برای همه ما غیر منتظره بود غیر منتظره و باور نکردنی نزدیک یک ساعت از محضرشان استفاده کردیم آن شب ایشان از یکی از خاطراتی که از شهید برونسی داشتند صحبت کردند برامان بچه ها غرق گوش دادن و غرق لذت شده بودند. آقا حال هر کدامشان را جداگانه پرسیدند و به هر کدام جدا - جدا فرمایشاتی داشتند. به جرات میتوانم بگویم توی آن لحظه ها بچه ها نه تنها احساس یتیمی نمی کردند بلکه از حضور پدری مهربان شاد و دلگرم بودند. در آن شب به یاد ماندنی لابه لای حرفها اتفاقاً صحبت از مشکلات ما شد و اتفاقاً هم به دل من افتاد و قضیه قرضها را خدمت مقام معظم رهبری گفتم زودتر از آن که فکرش را می کردم، مسأله شان حل شد. وصلت معصومه سبک خیز سیزده چهارده سالی از شهادت عبدالحسین میگذرد. بارها خوابش را دیده ام؛ مخصوصاً هر دفعه که مشکلی گریبانمان را می گیرد. طوری این مسأله طبیعی شده که دیگر تا او را در خواب نبینم یقین دارم مشکل حل نمی شود. بچه ها هم به این موضوع عادت کرده اند و دیگر برایشان عادی شده است. سر ازدواج پسرم مهدی با چند تا مشکل دست به گریبان شدیم. چند تا مشکل که حسابی اذیتمان میکرد با خانواده دختر همه صحبتها را کرده بودیم و قرار و مدارها را گذاشته بودیم سه، چهار روزی مانده بود به عقد بچه ها از چند روز قبل هر صبح که از خواب بیدار میشدند اول از همه میآمدند سروقت من و می پرسیدند: بابا رو خواب ندیدی؟ خودم هم پکر بودم کسل و ناراحت میگفتم نه خواب ندیدم آنها هم با خاطر جمعی میگفتند پس این وصلت سر نمیگیره چون مادر بابا رو خواب ندیده با مشکلات هنوز دست و پنجه نرم میکردیم و امیدی هم به رفعشان نداشتیم.دو شب قبل از عقد، بالأخره خواب عبدالحسین را دیدم توی یک اتاق خیلی زیبا نشسته بود و بچه ها هم دورش شبیه آنجا را به عمرم ندیده بودم جلو عبدالحسین یک ورق کاغذ بود که توش نوشته هایی داشت. با آن چشمهای جذاب و نورانی اش نگاهی به کاغذ انداخت یکدفعه دیدم پایین ورقه را امضا کرد و نشان بچه ها داد. بلند شد از اتاق برود بیرون گفتم میخواین از دست بچه ها فرار کنین؟ خندید و آرام گفت: نه فرار نمیکنم از خواب پریدم نزدیک اذان صبح بود زود بچه ها را از خواب بیدار کردم و به شان گفتم بابا رو خواب دیدم نفهمیدم چطور دور و برم را گرفتند سر از پا نشناخته میگفتند خوش به حالت بگو چی دیدی؟ جریان ورقه و امضای آن را براشان تعریف کردم با خوشحالی گفتند: پس این به شوخی گفتم مهدی غصه میخورد که حالا از همه خوشحال تر شده وصلت سر میگیره دیگه نمیخواد غصه بخوری
بسیج فرهنگیان خمین
برونسی و بقیه شهدا را بیاورند فرمانده ها ولی راضی نمی شدند. کار به جای باریک کشید قرار شد با فرمانده
واقعاً هم غصه مان تمام شد. بعد از آن هم نفهمیدم مشکلات چطور حل شد. وقتی به خودم آمدم که توی محضر بودیم و آقای عاقد، داشت خطبه عقد مهدی و عروس تازه را می‌خواند 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
11.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎵 با یار بمانم منو با یار بمیرم..... سَـربـٰاز‌ آقـا ⤵️ ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نظام سرمایه داری به زبان ساده! این ۹۰ ثانیه را با دقت ملاحظه بفرمایید ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار خوبه که رقیه(س)جورش بکنه...🥺💔🥀 های مهدوی یا مهدی(عج) 🌹 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ 🌹 🌷 منتظران ظهور 🌷 🇮🇷 🌷 اَللّهُـمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّـکَ الفَــرَج 🌷 ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
◾️شب شهادت نازدانه ی اباعبدالله 🏴اسَّلامُ عَلَیْکِ یا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ 🕯برای روضه نازدانه ی اباعبدالله که بزرگترین روضه مکشوف است، دلشکسته مویه کنید که محفل روضه اش، آستان اجابت دعاست. 🕯...پارچه ای روي سر نورانی انداختند و آن طبق را جلو آن نازدانه ی سه ساله نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: اين سر كيست؟ گفتند: سر پدر توست. سر خونین پدر را از ميان طشت برداشت و به سينه گرفت و با آه سوزناک ندبه کرد: 💔يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ پدرجان، كي محاسن تو را با خونت خضاب كرد! 💔یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَرِيدَيْكَ اي پدر كه رگهاي گردنت را بريد! 💔يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي! اي پدر، چه كسی مرا در كودكي يتيم كرد! 💔يا أبَتاهُ، مَنْ بَقي بَعْدَك نَرجوه پدر جان، بعد از تو به كه اميدوار باشيم؟ 🕯و از اين سخنان با او گفت، تا اينكه لب بر دهان شريف پدر نهاد و سخت بگريست تا اینکه دیدند از هوش رفت. چون او را حركت دادند از دنيا رفته بود. 📖نفس المهموم ❤️قربان تو نازدانه ای که حق روضه ارباب را ادا کردی و بر مصیبت عظمایش دق نمودی. 🤲اللّٰهُمَّ عَجِّل لوَليّٖكَ الْفَرج ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویدیوی بسیار دیدنی از اعتراض جامعه جهانی برای حضور اسراییل در المپیک ورزشکار اسراییلی که با هرکس دست میده بخشی از خون کودکان غزه رو به جا میزاره... ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
◾️  بِسْــمِ اللهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ ◾️
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 دستان کوچک تو؛ می‌توانند فاصله‌های بزرگ را از میان بردارند. سلام رقیه جان! @─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein
ترگل۶_240810_115153.pdf
832.8K
کتاب ترگل، قسمت ششم ─┅═🇮🇷 💠 🇮🇷═┅─    🌐 بسیج فرهنگیان خمین https://eitaa.com/basijfarhangian_khomein