برایدستیافتنبه:
منبععکسهایقشنگامامزمانی🌿
وهمچنینعکسنوشتههاینابشهدایی🌪
باصلواتبرایتعجیلدرامرفرج
واردلینکزیرشوید😁✌️🏼
🕊⃟🎁⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
If you want:
More beautifull pictures about Imam Mehdi (ajtf)🌿
And also about martyrs of mudaf e haram🌪
Recite a salawat and join our channel😁✌️🏼
یِک دَهــہ هَشــتـادے در راه شُــهدا 🇵🇸 :)
رفقابیایینیکارکنینتاامشببشیم۲۶۰تا🙃🌿
#یاعلیهمسایهغیرهمسایهفورکنیدتوثوابششریکبشین👇🏻
Guys make us 260 till night🙃🌿
#SendThisMessegeToYourFreinds👇🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞وقتی خدا دلش برات تنگ میشه چیکار میکنه؟؟
#پیشنهاددانلود
💞What does Allah do when he miss you??
#Downlaod_it
بیـوگرافیشونوشتہبود :
[ اَلسَّـلامُعَلَیک
یااَباصالـحَالمهَـدی(عج)... ]
میگفت:
وقتیآقاماکانتموچکمیکنن
منکهنمیدونمچهوقتمیان؟
زشتهایشونبیانونوکرشون
سـلامنکـردهباشـه ...:)🌿
His biography was:
[Salam upon you Oh tha
Imam of my time (ajtf)...]
He use to say
When Imam come to check
My account; Do I know that he's here?
It's not good that I don't say Salam
To the Imam of my time...:)🌿
🕊⃟🎁⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
📌دختری که ظاهرا به سن تکلیف
رسیده اما پوشش مناسبی نداره!
الف) جمله به دختر :)
#امربهمعروف_نهیازمنکر ص39
🔺ادامه...
ب) جمله به بزرگترش
( پدر، مادر، داداش، آبجی )
#امربهمعروف_نهیازمنکر ص40
#رمان_بی_تو_هرگز
قسمت #یازدهم
فرزند کوچک من
هر روز که می گذشت علاقه م بهش بیشتر می شد…
لقبم “اسب سرکش” بود … و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود …
چشمم به دهنش بود ،تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم … من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم می ترسیدم ازش چیزی بخوام …
علی یه طلبه ساده بود …
می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته … چیزی بخوام که شرمنده من بشه…
هر چند، اون هم برام کم نمیذاشت. مطمئن بودم هر کاری که برام می کنه یا چیزی برام می خره، تمام توانش همین قدره ...
خصوص زمانی که فهمید باردارم😌....
اونقدر خوشحال شده بود… که اشک توی چشم هاش جمع شد…دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم …
این رفتارهاش… حرص پدرم رو در می آورد…👌 مدام سرش غر می زد که…
_تو داری این رو لوسش می کنی نباید به زن رو داد … اگر رو بدی سوارت میشه و…
اما علی گوشش بدهکار نبود …
منم تا اون نبود… تمام کارها رو می کردم… که وقتی برمی گرده… با اون خستگی… نخواد کارهای خونه رو هم بکنه☺️
فقط بهم گفته بود از دست احدی، …حتی پدرم، چیزی نخورم… و دائم الوضو باشم و…👌
منم که مطیع محضش شده بودم. باورش داشتم …
9 ماه گذشت … 9 ماهی که برای من،… تمامش شادی بود😊 …اما با شادی تموم نشد …
وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد … مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده…
اما پدرم وقتی فهمید …بچه دختره… با عصبانیت به مادرم گفت…
_لابد به خاطر دختر دخترزات… مژدگانی هم می خوای؟…😤
و تلفن رو قطع کرد … مادرم پای تلفن خشکش زده بود … و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد …
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
Eitaa.com/basijianZahraei