🌲✨🌲✨🌲
🌲✨🌲✨
🌲✨🌲
🌲✨
🌲
بسم رب الشهدا
#رازدرختکاج
#شهیده_زینب_کمایی🥀
نویسنده خانم معصومه رامهرمزی
#قسمت_دوم
آشوبی به دلم افتاد. هوا تاریک تاریک بود و باد سردی میوزید. یعنی زینب کجا رفته است؟
زینب دختری نیست که بی اطلاع
من جایی برود و خبری هم ندهد.
بدون اینکه متوجه باشم، خیابان های اطراف اطراف مسجد
و خانهمان را را جستوجو کردم. اما مگر امکان داشت که زینب توی خیابان ها مانده باشد؟ او باید تا
آن ساعت به خانه بازمیگشت. مادرم و دختر بزرگم، شهلا، و پسر کوچیکم، شهرام، در خانه منتظر بودند، به خانه برگشتم.
مادرم خیلی نگران بود اما نمیخواست حرفی بزند که دلهره
من بیشتر شود. او مرتب زیر لب دعا میخواند.
شهلا گفت: مامان باید به خانه خانوم دارابی برویم و و از آنجا با چند نفر از دوستان زینب تماس بگیریم؛ شاید آنها خبری داشته باشند.
آن زمان، ما تلفننداشتیم و برای تماس ضروری به خانه همسایه میرفتیم. من و شهلا به خانه خانوم دارابی رفتیم، سفره هفت سینشان در وسط پذیرایی پهن بود.
خانواده دارابی با شنیدن خبر تاخیر زینب خیلی ناراحت شدند.
خانم دارابی گفت: راحت باشید و خجالت نکشید با هرجا که لازم است تماس بگیرید تا ان شاءالله از زینب خبری بگیرید.
شهلا به خانه چند نفر از دوستان زینب زنگ زد. شهلا خجالت میکشید که بگوید زینب گم شده.آخر دوستانش چه فکری میکردند؟
اما ... چاره ای نبود.
شاید بالاخره کسی او را دیده باشد و یا دوستانش ازش خبری داشتند.
#ادامه_دارد...
کپی حلال🌲
به شرط گذاشتن لینک همراه متن
و
تلاوت یک صلوات برای شادی روح تمامی شهدا✨
Eitaa.com/basijianZahraei
-مگهباآمریکاپدرکشتگیدارید
+آره...
حاجقاسمسلیمانی💔
Eitaa.com/basijianZahraei