فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽روزه اولی های آذربایجان غربی به میهمانی خدا رفتند
#جشن_گلریزان
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجانغربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸
🍃
🌸
📚داستان کوتاه
✨ رازت را به کسی مگو ✨
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با هم بزرگ شده بودند.
آنقدر این دو دوست رابطه خوبی با هم داشتند که نصف اهالی دهکده فکر می کردند که ِاین دو نفر با هم برادرند. با این حال که هیچ شباهتی به هم نداشتند. اما این حرف اهالی نشان از اوج محبتی بود که بین این دو نفر وجود داشت.
همیشه پیتر و جانسون راز دلشون رو به همدیگه می گفتند و برای مشکلاتشون با همدیگه همفکری می کردند و بالاخره یه راه چاره براش پیدا می کردند. اما اکثر اوقات جانسون این مسائل رو بدون اینکه پیتر بدونه با دوستای دیگه اش در میان می گذاشت.
وقتی پیتر متوجه این کار جانسون می شد ناراحت می شد اما به روش هم نمی آورد. چون آنقدر جانسون رو دوست داشت که حاضر نبود حتی برای یک دقیقه تلخی این رابطه رو شاهد باشه. به خاطر همین احترام جانسون رو نگه می داشت و باز هم مثل همیشه با اون درد دل می کرد.
سالها گذشت و پیتر ازدواج کرد و رفت سر خونه زندگیش، اما این رابطه همچنان ادامه داشت و روز به روز عمیق تر می شد. یه روز پیتر می خواست برای یه کار خیلی مهم با خانواده اش بره به شهر. به خاطر همین اومد و به جانسون گفت من دارم می رم به طرف شهر، اما اگه امکان داره این کیسه پول رو توی خونت نگهدار تا من از شهر برگردم.
جانسون هم پول رو گرفت و رفیقش رو تا دروازه خروجی بدرقه کرد. وقتی داشت به خونه برمی گشت، سر راه رفت پاتوق خودش و شروع کرد با دوستاش تفریح کردن.
هوا دیگه داشت کم کم تاریک می شد و جانسون با دوستاش می خواست خداحافظی کنه. اما دوستاش گفتن هنوز که زوده چرا مثل هر شب نمی ری؟ اونم گفت که پولهای پیتر توی خونست و باید زودتر بره خونه و از پولها مراقبت کنه. خلاصه خداحافظی کرد و رفت.
وقتی رسید خونه سریع غذاشو خورد و رفت توی اتاقش. پولها رو هم گذاشت توی صندوقش و گرفت تخت تخت خوابید. بی خبر از اتفاقی که در انتظارش بود.
بله درست حدس زدید. چند نفر شبونه ریختن توی خونه و پولها رو با خودشون بردند! جانسون صبح که از خواب بیدار شد متوجه این موضوع شد و از ناراحتی داشت سکته می کرد! تمام زندگیش رو هم اگه می فروخت نمی تونست جبران پولهای دزدیده شده رو بکنه. از ناراحتی لب به غذا هم نزد.
دم دمای غروب بود که دید صدای در میاد. در رو که باز کرد دید پیتر اومده تا پولها رو با خودش ببره. وقتی جانسون ماجرا رو براش تعریف کرد، پیتر به جای اینکه ناراحت بشه و از دست جانسون عصبانی باشه، شروع کرد به خندیدن و گفت می دونستم، می دونستم که بازم مثل همیشه نمی تونی جلوی زبونت رو بگیری.
اما اصلاً نترس. چون من فکرشو می کردم که این اتفاق بیافته. به خاطر همین چند تا سکه از آهن درست کردم و توی اون کیسه ریختم و اصل سکه ها رو توی خونه خودم نگه داشتم و چون می دونستم که کسی از این موضوع با خبر می شه و تو به همه می گی که سکه ها پیش تو بوده، خونه من امن تر از تو بود.
الآن هم اصلاً نگران و ناراحت نباش شاید از دست من و این رفتارم ناراحت بشی، اما این درسی برات می شه که همیشه مسائلی رو که دیگران با تو در میون می گذارند توی قلبت محفوظ نگه داری و به شخص ناشناسی راز دلت رو بازگو نکنی.
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
هدایت شده از خبرگزاری بسیج آذربایجان غربی
༻﷽༺
🔊 کانال خبرگزاری بسیج
🌐 کانال رسمی برای انعکاس فعالیت های بسیجیان در استان #آذربایجان_غربی
سایت 👇
https://basijnews.ir/fa/azarbayejan_gharbi
💢ارتباط با ادمین
@sonia_badiee
پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/1964310617C9273640eb8
محصولات خانگی کار آفرین پایگاه فاطمه زهرا (س) : سبزیجات خشک و عراقیجات برای فروش در پایگاه فاطمه زهرا (س) حوزه خواهران محمدیار (شهرستان #نقده)
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
🖼دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
#دیوارنگاره | افطارمان در قدس💛
◽برای مسجد الاقصایمان قفسی ساخته اند به سستی تار عنکبوت، قفسی که در همین روزها، تار و پود نداشته اش به هم می ریزد!😌😎
#سنفطر_فی_القدس | #قدس | #رمضان
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
🔰مقام معظم رهبری :
🔻شناخت ابعاد جنگ نرم دشمن برای همگان لازم است.
❇️بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با شاعران و اساتید
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
♦نمایی زیبا از طبیعت استان
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
🌱🌺🌱🌺
📚داستان کوتاه
به ساعت نگاه كردم.
شش و بيست دقيقه صبح بود.
دوباره خوابيدم.
بعد پاشدم.
به ساعت نگاه كردم شش و بيست دقيقه صبح بود.
فكر كردم: هوا كه هنوز تاريكه حتما دفعه اول اشتباه ديده ام.
خوابيدم.
وقتي پاشدم هوا روشن بود ولي ساعت همون شش و بيست دقيقه صبح بود.
سراسيمه پاشدم.
باورم نميشد ساعت مرده باشد.
به اين كارها عادت نداشت من هم توقع نداشتم.
آدم ها هم مثل ساعت ها هستند. بعضي ها كنارمان هستند مثل ساعت، مرتب،هميشگي.
آنقدر صبور دورت ميچرخند كه چرخيدنشان را حس نميكني.
بودنشان برايت بي اهميت ميشود. همينطور بي ادعا ميچرخند.
بي آنكه بگويد باتريشان دارد تمام ميشود.
بعد يهو روشني روز خبر ميدهد كه ديگر نيست.
" قدر اين آدم ها را بدانيم
قبل از شش و بيست دقيقه صبح! "
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
⭕️ آمادگی ورود به شبهای قدر
🔸 رهبر انقلاب: در ماه رمضان دلهایتان را هرچه میتوانید با ذکر الهی نورانیتر کنید، تا برای ورود در ساحت مقدّس لیلةالقدر آماده شوید، که: «لَیلَةُالقَدرِ خَیرٌ مِن اَلفِ شَهرٍ. تَنَزَّلُ المَلائِکَةُ وَ الرّوحُ. فِیها بِإذنِ رَبِّهِم مِن کُلِّ أمرٍ» شبی که فرشتگان، زمین را به آسمان متّصل میکنند، دلها را نورباران و محیط زندگی را با نور فضل و لطف الهی منوّر میکنند.
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام آقا 💚🙏
دوباره جمعه و
ماه خدا است
سحر ها با شما
ما همنوا می گردیم
و افطار چشم به راهیم
تا که شاید با شما هم سفره گردیم😔
🌸✨اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج✨🌸
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi
#رمضان
#ماه_امید
#شوق_رهایی
#مسابقه
💠 مسابقه قرآنی شماره شانزده از جزء شانزدهم قرآن کریم ویژه ماه مبارک رمضان
✅ نحوه ارسال پاسخ :
ارسال پاسخ صحیح به صورت یک عدد سه رقمی به سامانه پیامکی ۶۶۰۰۰۳۵۳۵۵
🔷 مهلت ارسال پاسخ :
ساعت ۲۴ امشب
🎁 به شرکت کنندگان در این مسابقه روزانه به قید قرعه کارت هدیه ۵۰۰.۰۰۰ ریالی اهدا می شود .
✳️ پایگاه مقاومت بسیج حر اسلامیه
https://eitaa.com/basij_Azarbayjanegharbi