📸🔹 سردار محمدحسین رجبی فرمانده سپاه شهدا آذربایجانغربی و آقای ابراهیمی معاون سیاسی و اجتماعی استاندار از اردوگاه راهیان نور شهیدان باکری در خرمشهر بازدید کردند
🗓۱۴۰۳/۱۰/۲۱
📲 ما را در رسانهها دنبال کنید
روبیکا
https://rubika.ir/basijnews_azgh
ایتا
https://eitaa.com/basijnews_azgh
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
🔺@basijnews_azgh
خبرگزاری بسیج آذربایجان غربی
#مدافع_عشـــــق #قسمت_هفتاد_و_سوم ❤️ #هوالعشــــــق + اسمع و افهم... اسمع وافهم... چه جمعیتی بر
#مدافع_عشـــــق
#قسمت_هفتاد_و_چهارم
❤️ #هوالعشــــــق
چشمهایم راباز میکنم.
پشتم یکباره دیگر میلرزد از فکری که برای چند دقیقه از ذهنم گذشت...
سرما به قلبم نشسته...و دلم کم مانده از حلقم بیرون بیاید.به تلفن همراهم که در دستم عرق کرده؛نگاه میکنم.
چند دقیقه پیش سجاد پشت خط باعجله میگفت که باید مرا ببیند...
چه خیال سختی بود! دل کندن از او!!
به گلویم چنگ میزنم
_علی نمیشد دل بکنم...فکرش منو کشت!
روی تخت مینشینم و به عقیق براق دستم خیره میشوم.نفسهای تندم هنوز آرام نگرفته...خیال آن لحظه که رویش خاک ریختند...دستم را روی سینه ام میگذارم و زیر لب میگویم
_آخ...قلبم علی!!
بلند میشوم و در آینه ی قدی اتاق فاطمه به خودم نگاه میکنم.صورتم پراز اشک و لبهایم کبود شده..
خدا خدا میکنم که فکرم اشتباه باشد...
_علی خیال نکن راحته عزیزم...
حتی تمرین خیالیش مرگه!!!
💞
شام را خوردیم و خانه خاموش شد ...فاطمه در رختخواب غلت میزند و سرش را مدام میخاراند...حدس میزنم گرمش شده.بلند میشوم و کولر را روشن میکنم.شب از نیمه گذشته و هنوز سجاد نیامده.
لب به دندان میگیرم
_خدایا خودت رحم کن...
همان لحظه صفحه گوشیم روشن میشودو دوباره خاموش...روشن،خاموش!!اسمش رابعد از مکالمه سیو کرده بودم"داداش سجاد"لبم رابا زبان تر میکنمو آهسته،طوریکه صدایم را کسی نشنودجواب میدهم:
_بله...؟؟
_سلام زن داداش...ببخشید دیر شد
عصبی میگویم
_ببخشم؟؟آقا سجاد دلم ترکید...گفتید پنج دقیقه دیگه میاید!!نصفه شب شد..!!!
_شرمنده!!!کارمهم داشتم...حالا خودتون متوجه میشیدقلبم کنده میشود.تاب نمی آورم.بی هوا میپرسم
_علی من شهید شده...؟؟؟
مکثی طولانی میکندو بعد جواب میدهد
_نشستید فکروخیال کردید؟؟؟....
خودم را جمع و جور میکنم
_دست خودم نبود مردم از نگرانی!!
_همه خوابن؟...
_بله!
_خب پس بیاید دروبازکنید من پشت درم!!
متعجب میپرسم
_در حیاط؟؟؟
_بله دیگه!!!
_الان میام!...فعلا!
تماس قطع میشود.به اتاق فاطمه میروم و چادرم را ازروی صندلی میز تحریرش برمیدارم.
💞
چادر را روی سرم میندازم وبا عجله به طبقه ی پایین میروم.دمپایی پام میکنم و به حیاط میدوم.هوا ابری است و باران گرفته...نم نم!قلبم را آماده شنیدن تلخ ترین خبر زندگی ام کرده ام.به پشت در که میرسم یک دم عمیق بدون بازدم!نفسم را حبس سینه ام میکنم!!تداعی چهره ی سجاد همانجور که در خیالم بود با موهای آشفته...وبعد خبر پریدن او!!ابروهایم درهم میرود..."اون فقط یه فکر بود!...آروم باش ریحانه"
✍ ادامه دارد ...
خبرگزاری بسیج آذربایجان غربی
#مدافع_عشـــــق #قسمت_هفتاد_و_چهارم ❤️ #هوالعشــــــق چشمهایم راباز میکنم. پشتم یکباره دیگر میلرز
#مدافع_عشـــــق
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
❤️ #هوالعشــــــق
چشمهایم را میبندم و در را باز میکنم...آهسته وذره ذره...میترسم با همان حال آشفته ببینمش...در را کامل باز میکنم و مات میمانم.
در سیاهی شب و سوسوزدن تیر چراغ برق کوچه که چند مترآن طرف تر است...لبخند پر درد علی را میبینم...چند بار پلک میزنم!حتما اشتباه شده!!
یک دستش دور گردن سجاد است...انگار به او تکیه کرده است!نور ماه نیمی از چهره اش را روشن کرده...مبهوت و با دهانی باز یک قدم جلو می آیم و چشمهایم را تنگ میکنم.
یک پایش را بالا گرفته است...!!"حتما آسیب دیده!"
پوتین های خاکی که قطرات باران میخواهند گلش کنند...لباس رزم و...نگاه خسته اش که برق میزند.اشک و لبخندم قاطی میشود...از خانه بیرون می آیم و در کوچه مقابلش می ایستم
_علی؟؟!...
لبهایش بهم میخورد
_جون علی...
موهایش بلند شده وتا پشت گردنش آمده و همینطور ریشش که صورتش را پخته ترکرده.
چشمهای خمار و مژه های بلندش دلم رادوباره به بند میکشد.دوست دارم گله کنم از روزهایی که نبوده...بگویم چند روزی که گذشت از قرنها هم طولانی تر بود...دوست دارم از سر تا پایش را ببوسم.
دست در موهای پرپشت و مشکی اش کنم و گردو خاک سفر را بتکانم...اما سجاد مزاحم است!!
ازاین فکر لبخند میزنم.نگاهش در نگاهم قفل و کل وجودمان در هم غرق شده علی من برگشته!!!نزدیکتر که می آیم با چشم اشاره میکنی به برادرش و لبش را گاز میگیرد...ریز میخندم و فاصله میگیرم.پر از بغض است!
پر از معصومیت درلبخندی که قطرات باران و اشک خیسش کرده... سجادبا حالتی پر از شکایت و البته شوخی میگوید
_ای باباااااا...بسه دیگه مردم از بس وایسادم...بریم تو بشینید رو تخت هی بهم نگاه کنید!!...هردو میخندیم...خنده ای که میتوان هق هق را در صدای بلندش شنید!!...
ادامه میدهد
_راس میگم دیگه!!!...حداقل حرف بزنید دلم نسوزه...
در ضمن بارون داره شدید میشه ها...
او دست مشت شده اس را آرام به شکم سجاد میزند
_چه غرغرو شدی سجاد!!...محکم باش...باید یسرببرمت جنگ آدم شی..
💞
سجاد مردمک چشمش را در کاسه میچرخاند و هوفی کشیده و بلند میگوید...چادرم را روی صورتم میکشم.میدانم علی اینکاررا دوس دارد!
_آقا سجاد...اجازه بدید من کمک کنم!
میخندد
_نه زن داداش...علی ما یکم سنگینه!کار خودمه...
نگاه بی تاب و تب دارش همان را طلب میکند که من میخواهم.به برادرش تنه میزند
_خسته شدی داداش برو...خودم یک پا دارم هنوز...ریحانه هم یکم زیر دستمو میگیره.
سجاد از نگاهش میخواند که کمک بهانه است...دلمان برای همسرانه هایمان تنگ شده...لبخند شیرینی میزند و تا دم در همراهیش میکند... لی لی کنان کنار در می آید و کف دستش را روی دیوارمیگذارد...
سجاد از زیر دستس شانه خالی میکندو با تبسم معنا داری یک شب بخیر میگویدو میرود...حالا مانده ایم تنها...زیر بارانی که هم میبارد هم گاهی شرم میکنداز خلوت ما و رو میگیرد از لطافتش...
✍ ادامه دارد ...
🔰امروز ۲۲ دی ۱۴۰۳
🔻ذکر روز شنبه: یا رب العالمین
🌀امام جواد (ع):خدمت و نعمتی كه مورد شكر و سپاس قرار نگیرد همانند خطای غیرقابل بخشش است
📲 ما را در رسانهها دنبال کنید
روبیکا
https://rubika.ir/basijnews_azgh
ایتا
https://eitaa.com/basijnews_azgh
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
🔺@basijnews_azgh
🙏 جوادالائمه علیهالسلام مبتکر بحث آزاد اجتماعی است
🔹گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب پیرامون حضرت امام محمدتقی؛ جوادالائمه علیهالسلام
✏️مبتکر بحثهای آزاد اجتماعی
👈بحث آزاد کار خوبی است، من موافقم با بحث آزاد؛ از اول هم موافق بودم. این نکتهی اول که بحث آزاد را ما رد نمیکنیم بلکه استقبال هم میکنیم .مبتکر بحث آزاد اجتماعی امام جواد صلواتاللهعلیه است. البته قبل از امام جواد هم در زمان ائمه بحث زیاد میشد، اما اینیکه حالا بنشینند جمعا صحبت کنند امام جواد اول بار این کار را کردند
✏️او امام و پیشاهنگ حرکت ملت ایران بود
👈خاطرهی خونین ۱۷ شهریور؛ دنبالهی درس جاوید فراموشنشدنی است که امام جواد به ما داده است. چرا یک امام بزرگوار در ۲۵ سالگی به شهادت میرسد؟ و دستگاه جبار زمان این ذریهی پیغمبر را بیش از آن تحمل نمیکند؟ پاسخ به این سخن را زندگی و شخصیت امام جواد به ما میدهد. او مظهر مبارزهی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. او برای خدا و قرآن مبارزه میکرد، او از قدرتها نمیترسید، او در حقیقت امام و الگو و پیشاهنگ این حرکتی بود که امروز ملت ایران همگی دست به دست آن را تعقیب میکند
📲 ما را در رسانهها دنبال کنید
روبیکا
https://rubika.ir/basijnews_azgh
ایتا
https://eitaa.com/basijnews_azgh
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
🔺@basijnews_azgh
📌پوستر
🗓شهدای روز
🇮🇷🌺 ۲۲ دی سالروز شهادت ۱۰ شهید والامقام استان آذربایجان غربی است
🗓۱۴۰۳/۱۰/۲۲
📲 ما را در رسانهها دنبال کنید
روبیکا
https://rubika.ir/basijnews_azgh
ایتا
https://eitaa.com/basijnews_azgh
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
🔺@basijnews_azgh
💢 مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه شهدای آذربایجانغربی در جمع کارکنان ناحیه مقاومت بسیج دانشجویی استان حضور یافت ضمن استماع نقطه نظرات، مسائل و دغدغههای دانشجویان به جایگاه رفیع ماه رجب، فضائل و فرصت های این ماه مبارک اشاره کرد
📲 ما را در رسانهها دنبال کنید
روبیکا
https://rubika.ir/basijnews_azgh
ایتا
https://eitaa.com/basijnews_azgh
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
@basijnews_azgh
جانشین فرمانده سپاه شهدای آذربایجانغربی:
سربازی برای صیانت از نظام اسلامی یک توفیق الهی است
به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجانغربی، سرتیپ دوم پاسدار تقی نجمی، جانشین سپاه شهدای آذربایجانغربی، امروز ۲2 دی در هفدهمین جشنواره حضرت علیاکبر(ع) جوان سرباز که در حسینیه امام خمینی(ره) ارومیه برگزار شد، گفت: امامین انقلاب خطاب به سربازان توصیههای ارزشمندی دارند که باید سربازان آن را به صورت جدی مورد توجه قرار دهند.
متن کامل خبر ⬇️
https://basijnews.ir/00eWwk
📲 ما را در رسانهها دنبال کنید
روبیکا
https://rubika.ir/basijnews_azgh
ایتا
https://eitaa.com/basijnews_azgh
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
@basijnews_azgh
💢 با همت حوزه مقاومت بسیج شهید میرزایی سپاه #چالدران نشست صمیمی بسیجیان پایگاه شهدای اینجه با حضور فرمانده سپاه شهرستان سرهنگ پاسدار عباس اسماعیل زاده برگزار شد
📲 ما را در رسانهها دنبال کنید
روبیکا
https://rubika.ir/basijnews_azgh
ایتا
https://eitaa.com/basijnews_azgh
─┅═༅𖣔🌺𖣔༅═┅─
#خبرگزاری_بسیج_آذربایجان_غربی
@basijnews_azgh