eitaa logo
خبرگزاری بسیج حوزه حضرت زینب سلام الله علیها کاشان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
667 دنبال‌کننده
23.6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
180 فایل
🌐 تنها مرجع رسمی از مستندات وعملکرد پایگاههای حوزه حضرت زینب س https://eitaa.com/basijnews_hazratzeynab 📢 ارتباط با مدیر کانال جهت تبادل انتقادات و پیشنهادات @tahasb253
مشاهده در ایتا
دانلود
ببخشید مزاحم شدم عزیزم همان صحبت هایی که داخل کلاس بیان شد
بسم الله الرحمن الرحیم پارت۵ _اما صدایی از آن طرف خط نمی آمد...تماس قطع شد. _دوباره زنگ خورد. تماس را وصل کرد و با صدای خواب آلود گفت:اگه نمیخواستی حرف بزنی واسه چی زنگ زدی؟؟ _دوباره قطع شد، وقتی برای بار سوم زنگ زد،لحنش را تغییر داد...اَلو... خوشگل خانوم....حرف بزن دیگه. این دفعه جواب داد:اَلو... چشمانش را کمی با دست ماساژ داد. الو _ سلام _سلام صدای دختر به گوشش آشنا آمد، کمی سکوت کرد تا مغزش از خواب بیدار شود ، دوباره صدایش در گوشی پیچید،خوبی؟ سلولهای مغزش داشتند به کار می افتادند...با خود گفت ،حتماً همان دختر زبان دراز است، که حامد شماره من را به او داده. _ خوبم،فرمایش؟ _ مَن... مَن... _ زبونت گیر داره؟ ظهر که خیلی خوب زبون درازی میکردی! _نه ... _پس چی؟ _حرفی که می خوام بزنم یه کم گفتنش سخته. _با لحن طنزی جواب داد:می خوای کمکت کنم! _ خندید،چقد شما با مزه‌این. _حالا نری تو عمقِ مزه ی من ،کلاً یادت بره چی می خواستی بگی؟ _ راستش ...من از شما خوشم میاد. _اون وقت،چطور به این نتیجه رسیدی؟ _یعنی چی؟ _یعنی چطور شد که فهمیدی از من خوشت میاد؟ _کار دلِ دست خود آدم که نیست. _خوب من از شما خوشم نمیاد. _چرا؟! _کار دلِ دیگه دست خود آدم که نیست. تماس را قطع کرد :پوفی کشید و گفت: دختره ی احمق. چند دقیقه طول نکشید که برایش پیامک‌ فرستاد. _من دوسِت دارم و پای حرفم می‌مونم، نظرمم عوض نمی شه. _از این بازی خوشش آمده بود،در جوابش یک استیکر قلب فرستاد... کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مروّج
بسم الله الرحمن الرحیم پارت۶ با اینکه غیرتش اجازه نمی‌داد که به ناموس کسی لطمه ای وارد کند، ولی گاهی برای سرگرمی با دوستانش دست به یک سری کارها می زدند،که دست انداختن دخترها نیز یکی از آنها بود. تصمیم داشت اگر باز هم او را دید به او بفهماند که هیچ علاقه ای به دوستی یا ارتباط با او ندارد. ولی همچنان جواب پیامک هایش را می داد. خواب که از سرش پریده بود،از جا بلند شد،به حیاط رفت، دمپایی اش را پوشید،تصمیم گرفت به کبوترهایش سر بزند، پله های پشت بام را گرفت و بالا رفت. شروع کرد به صدا درآوردن برای کبوتر هایش. در لانه هایشان را باز کرد، آنها هم یکی یکی بیرون آمدند. یکی یکی آنها را در دست گرفته و به هوا پرتابشان می کرد. عشق می‌کرد از این کار ،نگاهش دنبال آنها بود که مبادا به لانه شان برنگردند، چشمش افتاد به داخل حیاط خانه همسایه شان...دختر همسایه داخل حیاط مشغول آب دادن به گلهای باغچه شان بود، شروع کرد به سوت زدن....اما تا او سرش را بالا آورد، نگاهش را دوخت به آسمان و تظاهر کرد که برای کبوتر هایش سوت میزده. مدتی بود که حس می کرد دختر زهرا خانم همسایه شان به او علاقه دارد، این را از نگاه‌های گاه و بیگاهش متوجه شده بود، اما او هیچ احساسی به لیلا نداشت،فقط دوست داشت سر به سرش بگذارد،شاید اصلاً همین شیطنت هایش باعث شده بود آن دختر در ذهنش خیالاتی ببافد. تا شب پیش کبوترهایش بود و با عشق بالهای سفیدشان را نگاه میکرد. دلش می‌خواست یک قفس بزرگ پر از کبوتر داشته باشد، اما شدنی نبود، همین حالا هم برای خرید اینها به زور پدرش را راضی کرده بود. کپی ممنوع🚫 ✍فاطمه سادات مروّج
🌿🌹 قوم سلمان 🌹🌿 🍃🌺قوم برگزیده ای که زمینه ظهور امام زمان ﴿عَلَيهِ السَّلامُ﴾ خواهند شد. 🍃🕯{ قسمت اول } 🍃🌸 در آیه شریفه ۵۴ سوره مبارکه مائده ، خداوند به مومنان صدر اسلام اعلام می کند که چناچه مرتد گردند و از دین خویش رویگردان شوید، 《چنانچه عده ای اینگونه شدند》، در آینده قومی را خواهد آورد که به واسطه " ویژگی هایی " که دارند، محبوب خداوند متعال هستند. بر اساس برخی روایات و شان نزول ها این قوم که به "قوم سلمان" ، یعنی "قوم ولایت" شهرت یافته اند ، در واقع همان قوم برگزیده ای هستند که با اطاعت و بندگی خداوند و رعایت حدود شرعی و عمل به احکام الهی و ترویج معارف دینی ، زمینه ساز طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنا لِتراب مقدمه الفداء) و تشکیل دولت کریمه امام زمان (علیه السلام) هستند. 👈 ان شاءالله در قسمت های بعدی به شرح نکات تفسیری و ویژگیهای "قوم سلمان" ، مخصوصاً پنج شاخص مهم این قوم برگزیده ، می پردازیم : نمایندگی حوزه حضرت زینب سلام الله علیه
🌿🌺 قوم سلمان 🌺🌿 🍃⚘قوم برگزیده ای که زمینه ساز ظهور امام زمان ﴿عَلَيهِ السَّلامُ﴾ خواهند شد. 🍃🕯{ قسمت دوم } 💐 شش ویژگی قوم سلمان در آیه ۵۴ سوره مائده « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكافِرينَ يُجاهِدُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم‏» 👈 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد. 👈 هر كس از شما از دين خود برگردد، 🍃🌸 خداوند در آینده گروهى را مى‏آورد كه: 1️⃣ آنان را دوست مى‏ دارد 2️⃣ آنان نيز خدا را دوست دارند؛ 3️⃣ در برابر مؤمنان فروتن اند. 4️⃣ و بر كافران سرسخت و نيرومندند. 5️⃣ همواره در راه خدا جهاد مى‏كنند 6️⃣ و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمى‏ ترسند. 🌹اين فضل خداست که آن را به هر كه بخواهد مى‏ دهد. 🌹و خداوند بسیار عطا کننده و داناست. 💠 ان شاءالله در آینده به شرح هر کدام از این ویژگیها با بهره گیری از سایر آیات و روایات می پردازیم ✍ غلامعلی کریمی نمایندگی حوزه حضرت زینب سلام الله علیه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 حلقه دختران ویژه کلاس سوم و چهارم (گلهای مهدوی) ✅ساخت کاردستی ✅آموزش احکام نماز ✅پذیرایی 🌹🌹🌹🌹🌹 👏👏👏👏👏 زمان:۱۳/۶/۱۴۰۰ مکان:پارک فردوس
حلقه دخترانه ویژه کلاسهای پنجم و ششم عنوان حلقه (دختران بهشتی ) باموضوع:معنای بسیج و هدف از تشکیل بسیج زمان:۱۳/۶/۱۴۰۰ مکان:پایگاه بسیج 🌹🌹🌹🌹
# اموزش_بافتنی کلاس عروسک بافی با میل بافتنی توسط یکی از دختران حلقه های جوانان پایگاه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
1_1152664371.pdf
490.6K
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 👆روند کار رویداد طراحی و رقابت فردخت در پی دی اف بالا ذکر شده 👚👕👚👕👚 ✋منتظر حضور هر پایگاه مقاومت با حتی المقدور یک اثر هستیم 👚👕👚👕👚👕 📣شرکت در این رویداد از برنامه های ابلاغ ندای فطرت بوده و در فعالیت پایگاه مقاومت موثر خواهد بود 🔴🔴🔴🔴🔴
▪️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه👇 ‌ 🔴ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به رساندند). 🔴ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴ابن زیاد به حضرت زینب و (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او () درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. ‌ 📚لهوف، ص ۲۰۲ ‌ (ع) تسلیت 🏴