eitaa logo
محله شهرک امام حسن مجتبی (ع)
294 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
17 فایل
#شهرک امام حسن مجتبی علیه السلام #قرارگاه_جهادی شهید مجتبی یداللهی #هیئت خادم الزهرا (س) #طب_اسلامی و سبک زندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
💠هشت توصیه برای سعادتمند شدن 🕌 🕌 🏘 🏘 ┅┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅┅ https://eitaa.com/basijsaber_ir عضو شوید👆 و نشر دهید‌🔺
هدایت شده از  پسران علوی
▫️گنج سخن🌱 🔸️امام جواد علیه‌السلام: «به خدا سوگند کسی که پدرم را زیارت کند درحالی که حق او را می‌شناسد، به اندازه هزار،هزار حج پاداش دارد.» 💛 پسران‌شهرک‌امام‌حسن‌عضو‌بشن😉 ┏━━━━━━━━👇🌹━┓ @pesaran_alavi_313 ┗━━👆🌹━━━━━━━┛
هدایت شده از  پسران علوی
4.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥سریع‌ ترین سرعت رشد برای ایران! 👈 سرعت با رتبه فرق میکنه... پسران‌شهرک‌امام‌حسن‌عضو‌بشن😉 ┏━━━━━━━━👇🌹━┓ @pesaran_alavi_313 ┗━━👆🌹━━━━━━━┛
هدایت شده از  پسران علوی
4.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️‼️ _نماز نمی‌خونم ولی دلم پاکه ، خیلی بهتر از کسایی ام که دزدی میکنند!!! جواب شبهه : گواهی نامتو بده!!! پسران‌شهرک‌امام‌حسن‌عضو‌بشن😉 ┏━━━━━━━━👇🌹━┓ @pesaran_alavi_313 ┗━━👆🌹━━━━━━━┛
4.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 زیارتنامه تصویری شهدا هدیه بروح مطهر شهدا دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و ... صلوات
هدایت شده از حسن خالقی
پخش و نشر فرمایشات مقام معظم رهبری در شبکه های اجتماعی
هدایت شده از حسن خالقی
🌹۲۹ بهمن ۶۱ -سالروز شهادت رزمنده نوجوان، علیرضا محمودی
هدایت شده از حسن خالقی
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️انالله و اناالیه راجعون همسر شهید سجاد طاهرنیا بعد از تحمل یک دوره بیماری،شب گذشته به ملکوت اعلی پیوست و دردانه‌های این شهید خیلی زود بی مادر هم شدند . نسیبه علیپرست لشکاجانی همسر شهید مدافع حرم «سجاد طاهر نیا» به علت بیماری درگذشت. همسر شهید مدافع حرم «سجاد طاهرنیا» پس از یک دوره بیماری دعوت حق را لبیک گفت و درگذشت. از وی دو فرزند دختر و پسر به یادگار مانده است. قرائت فاتحه برای صبر بازماندگان و علو درجات این زوج آسمانی مبذول شود.
هدایت شده از حسن خالقی
🌹روزی که فرمانده ارتش به پای پدرش افتاد 🔹خواهر شهید:علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم می‌آمد همه خواهرها و برادرها جمع می‌شدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد، به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد؛ اما پدر با ناراحتی علی را هُل داد و روی زمین انداخت.» خیلی اتفاق می‌افتاد که دوستان و آشنایان برای کارهای خود به پدر مراجعه می‌کردند و می‌خواستند به علی بگوید تا مشکلشان را حل کند. علی هم سبک کارش این بود هر کسی به او مراجعه می‌کرد، اگر درخواستش منع قانونی نداشت انجامش می‌داد و اگر منع قانونی داشت، توجیهش می‌کرد و علت نشدنش را بیان می‌کرد.یک بار یکی از همشهری‌ها کاری داشت. پدر به علی نامه نوشت. آن شخص به تهران رفته بود و علی به او ناهار هم داده و علت انجام نشدنش را بیان کرده بود. اما او شیطنت کرده، به پدر گفته بود: «دیدی پسرت اعتنایی به تو و حرفت نکرد.» این مطلب باعث ناراحتی پدر از علی شد.آن وقت‌ها علی تیمسار بود و فرمانده نیروی زمینی ارتش. وقتی هم می‌آمد همه خواهرها و برادرها جمع می‌شدیم تا ببینیمش. علی از در که وارد شد، به سمت پدر رفت تا دستش را ببوسد؛ اما پدر با ناراحتی علی را هُل داد و روی زمین انداخت.علی دیگر بلند نشد. همین طور با زانو آمد و خودش را روی پای پدر انداخت و گفت: اگر مرا نبخشید از روی پایتان بلند نمی‌شوم. او التماس می‌کرد و ما همه گریه می‌کردیم. پدرم ناگاه تکانی خورد و علی را بلند کرد.علی وقتی بلند شد بعد از دست بوسی پدر و مادر کنار پدر نشست. گویی اصلاً اتفاقی نیفتاده است. در ضمن حرفها، پدر را روشن کرد که آن شخص حقش نبوده. بعداً پدر مفصل خدمت آن شخص رسید.