.
🥊 برگزاری مسابقات انتخابی تیم منتخب بوکس نوجوانان در ساری
🔹مسابقات انتخابی بوکس رده نوجوانان در محل آکادمی بوکس فلاحتپیشه با حضور محمد طاووسی رئیس هیات بوکس شهرستان ساری، نعمت فلاحتپیشه، نایبرئیس هیات، جمعی از مربیان، داوران و علاقهمندان به این رشته ورزشی برگزار گردید.
🔹هدف از برگزاری این مسابقات، شناسایی استعدادها و انتخاب نفرات برتر جهت اعزام به مسابقات استانی بود.
🔸به امید موفقیت و درخشش این عزیزان در مسابقات استانی :
ابوالفضل حافظیان وزن ۴۴ کیلوگرم
محمد مهدی جمند وزن ۴۶ کیلوگرم
محمد هادی امینی وزن ۴۸ کیلوگرم
علی حسینی وزن ۵۰ کیلوگرم
سام صالحی وزن ۵۲ کیلوگرم
عطا حسینی وزن ۵۴ کیلوگرم
ابوالفضل قنبری وزن ۵۴ کیلوگرم
آرتین ولیپور وزن ۵۷ کیلوگرم
امیررضا عرب خزائلی وزن ۶۰ کیلوگرم
آرش رسولی وزن ۶۳ کیلوگرم
امیرحسین شریفی فر وزن ۶۶ کیلوگرم
طاها عابد وزن ۷۰ کیلوگرم
آروین محمدی وزن ۷۵ کیلوگرم
حسین بابایی وزن +۸۰کیلوگرم
زیر پیراهن «شیرودی» به روایت مادر شهید «کشوری»/ هشت اردیبهشت پرواز شیرودی به اوج
سرانجام علی اکبر شیرودی با همان پیراهن هشتم اردیبهشت ۱۳۶۰در ارتفاعات "بازی دراز" به شهادت رسید.
آن روز علی اکبر سه تا زیر پیراهن آبی را هم در سبد خریدش گذاشت و به خانه آمد.
یکی از آنها را برای خود برداشت و دوتا دیگه را هم به احمد و «حمیدرضا سهیلیان» هدیه داد و داستان خرید آنها را هم برای دوستانش تعریف کرد.
«علی اکبر قربان شیرودی» در روستای بالاشیرود تنکابن در سال ۱۳۳۴ به دنیا آمد.
بعد از سپری کردن دوران تحصیلات در سال ۱۳۵۳ با مدرک چهارم متوسطه به استخدام هوانیروز ارتش درآمد، پس از گذراندن آموزشهای نظامی، زبان انگلیسی وپرواز با درجه ستوانیار سومی مشغول انجام وظیفه شد.
حکایت ۳ زیر پیراهن آبی به روایت مادر شهید «کشوری»
اولین پایگاه جوان روستازاده شمالی پایگاه یکم رزمی هوانیروز کرمانشاه با تخصص خلبان پرنده شکاری کبرا بود با شروع جنگ تحمیلی وقتی که دستور تخلیه پادگان سرپل صادر شده بود شیرودی به همراه «حمیدرضا سهیلیان» و «احمد پیشگاه هادیان» و دیگر همرزمان مردانه ایستادند و پادگان را از سقوط حتمی نجات دادند.
آخرین مأموریت خلبان سلحشور هوانیروز در هشتم اردیبهشت ۱۳۶۰ رقم خورد.
بالگرد شیرودی در منطقه غرب (سرپل ذهاب) در حین نبرد با نیروهای دشمن هدف گلوله مستقیم توپ قرار گرفت و سقوط کرد.
خلبان شیرودی در آن پرواز به شهادت رسید و با پروازش نجات یافت.
حکایت ۳ زیر پیراهن آبی به روایت مادر شهید «کشوری»
در کتاب مستند داستانی «خانهای کوچک با گردسوزی روشن» به نویسندگی «مسعود آب آذری» و «ایرج فلاح» خاطرهای با عنوان «سه زیر پیراهن آبی« به روایت «فاطمه سیلاخوری» مادر شهیدان کشوری آمده که به شهید شیرودی و یارانش احمد و حمیدرضا میپردازد که در ادامه میآید:
«علی اکبر شیرودی» یک روز تعطیل از پایگاه هوانیروز کرمانشاه به جمعه بازار شهر رفت وسایلی را که میخواست خرید، در هنگام بازگشت به بساط یک پیرمرد خنزر پنزری رسید، پیرمرد در حال جمع آوری بساط محقرش بود.
لباسهای باقی مانده بساطش را در کارتونی بسته بندی میکرد.
علی اکبر که آدم شوخ و بانشاطی بود میلش گرفت خریدی از پیرمرد بکند. پیرمرد دوباره لباسهایش را روی زمین پهن کرد، در میان لباسها چشم شیرودی به یک زیر پیراهن آبی افتاد، آن را برداشت و پولش را پرداخت کرد.
پیرمرد گفت: «آقا من دو تا دیگه از این زیر پیراهنیهای آبی دارم نمیخواهی؟» علی اکبر هم گفت: «اگر ارزان حساب کنی میخواهم.»
آن روز علی اکبر سه تا زیر پیراهن آبی را هم در سبد خریدش گذاشت و به خانه آمد.
یکی از آنها را برای خود برداشت و دوتا دیگه را هم به احمد و «حمیدرضا سهیلیان» هدیه داد و داستان خرید آنها را هم برای دوستانش تعریف کرد.
احمد به شوخی گفت: «مال ارزان قیمت را بستی به ریش ما!»
ولی هیچ کدام از آن سه نفر نمیدانستند که آن سه زیر پیراهن آبی، شهادت هر سه را تجربه میکنند.
سرانجام حمیدرضا در منطقه کوره موش با زیر پیراهن آبی به شهادت رسید، احمد در تنگهی بینای میمک ایلام و علی اکبر در ارتفاعات بازی دراز به شهادت رسیدند.