eitaa logo
خبرگزاری بسیج ساری
1.2هزار دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
6هزار ویدیو
266 فایل
خبرگزاری بسیج نیوز ساری اخبار خدمات بسیج آخرین تحلیل‌های روز بسیج ، فرھنگی علمی پڑوھشی اردوھای جھادی،مناسبتھای ملی مذھبی شھر ارسال گزارش از شما انتشارازما @newsman24 https://eitaa.com/basijsari&lt; @basijsari SARI @basijsari<<👈 👈📡اخبار جامع و فوری‌
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر انتخابات در جمهوری اسلامی در سرنوشت مردم مهم نیست، چرا دشمنان بر طبل بی توجهی مردم و عدم مشارکت در انتخابات می کوبند و نرفتن مردم سر صندوق های رای برای اونا مهم است!!! https://eitta.com/basijsari
📍حضور دانش‌آموزان ساروی در سرزمین خاطره ها و حماسه های دوران دفاع مقدس و بازدید از مناطق عملیاتی فکه، کانال کمیل، سد کرخه و فتح‌المبین در اردوی راهیان‌نور https://eitaa.com/basijsari
.حاج آقای ‍ قرائتی فرمود: پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین علیه السلام بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره https://eitaa.com/basijsari
اردوی جهادی مرمّت مسجد روستای وناجم با حضورگروه جهادی شهدای مدافع حرم بسیج سازندگی شهرستان ساری ، فرمانده مرکز مقاومت مالک اشتر ؛ بخشدار؛ فرمانده و بسیجیان حوزه امام حسن مجتبی و دیگر مسئولین بخش چهاردانگه. https://eitaa.com/basijsari
🔹﷽ﷻ🔹 زنگ انقلاب در مدرسه حضرت فاطمه س ساری به صدا در آمد. به مناسبت ۴۵ سالگی پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با حضور دانش آموزان و معلمان مدرسه حضرت فاطمه س شهرستان ساری و به منظور گرامیداشت این ایام و یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی زنگ این مدرسه به صدا در آمد https://eitaa.com/basijsari