هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
همه میگن حرز کلید مشکلاته😍
ولی من میگم حرز مشکل سازه😐 برا اونایی که چشم دیدن زندگی تون رو ندارن و مدام دعا میکنن، چشم زخم میزنن، غیبت میکنن و...😅
ـ 🌕🌕 🌑
ـ 🌕 🌕
ـ 🌕 🌕 🌕
ـ🌕🌕🌕🌕🌕🌕 🌕
ـ 🌕 🌕
ـ 🌕 🌕
ـ 🌕 🌕
روی ⇧حرز⇧ بزنید برای رفع مشکلاتتون🤲
یا دائماً لا يفوت♥️
از چه میترسی؟
از مرگ؟
مرگ نیستی نیست؛ انتقال است.
آرام باش. او تو را پس میگیرد!
او تو را خلق نکرده برای نیستی و نابودی!
روح، اصل است؛
روح تو را قبض میکند برای خودش. که همیشه پیشَش باشی. فنا و زوال در او راه ندارد. همیشه هست و خواهد بود و مراقب توست.
الهی! ای تنها جاودانِ یگانه، دلم را به ذکر خودت آرام کن...🤲🏻
#عاشقانه_هاي_جوشن_کبیر، فراز ۳۱
╭🍃🍃
﷽
🍃
میڪِشی
از
هر طرف
هر
بی پناهی
را به طوس
بچه آهو ڪرده اے انگار خلق الله را...
.
#السلام_علیڪ_یا_شمس_الشمــوس_ع
🍃_____________________________
🌹
گفت :اصل بدھ.؟🖇
گفتم :مادࢪم ڪنیزاࢪباب.!🍂😍
بابامون هم غلام ؏ـباس﴿؏ـلیھالسلام﴾.!🙂☝️🏻
خواهࢪم ڪنیز زینب﴿سلاماللھعلیہا﴾.!😌❤️
خودمم ڪنیز زهـــــࢪا﴿سلاماللھعلیہا﴾🙈☺️
مااصلونصبمون غلام دࢪِخونھ حسینھ.!🙃
جددࢪجدمون نوڪࢪش بودن،غلامِ
خانھ زادھ شیم.!🌻
گفت : تودنیاچے داࢪ؎.؟🕊
گفتم:یھ چادࢪ.! ࢪنگش مشڪیھ چونتاابد عزاداࢪحسین﴿؏ـلیھالسلام﴾.!🌱
ویھ سَࢪ،ڪھ اگࢪ بخواد افتادھ زیࢪِپاش.!🌙 خندیدُگفت :ࢪوانےخـــــداشفاتبدھ.!😠
گفتم:↯
"بیماࢪحسینم﴿؏ـلیھالسلام﴾شفانمیخواهم.ツ😍🖇
جزحسین﴿؏ـلیھالسلام﴾وڪࢪبلاازخـــــدا نمیخواهم"
#ترک_گناه
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
﴿وأصبِرْ لِحُڪمَ رَبُڪَ فإنِڪْ بأعیٖینٰا﴾
طورآیھ٤۸
توفقطڪمےصبرڪن
وبدانجلوےچشمهاےمنے،هواتودارم...♥️
#خداےمن✨
#منامامزمانرادوستدارم
🎈🍃
حق الناس یعنے⁉️
گناه من وتو
ڪه ِظهور آقا را بهِ تأخیر انداخته
و عاشقان ِآن حضرت نمی تونند
روے ِماھـ ِیوسف ِزهرا راببیننـد
#یا_صاحب_الزمان_عج
#داستان_کوتاه_آموزنده
#مکافات_عمل👇
🌼🍃شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد
امیر علت این خنده را پرسید، مرد
پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم.
در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است...
اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم
امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند... پس از این گفته، امیر دستورداد سر آن مرد را بزنند 🌼🍃
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•