eitaa logo
پایگاه بسیج ایتا
1.2هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
10.1هزار ویدیو
102 فایل
دورهمی،بصیرت افزایی ارتباط با شورای فرماندهی پایگاه @ma_melate_emamhoseinim
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️ / دستاوردهای انقلاب اسلامی در حوزه علمی @basirat283
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 راهپیمایی خودرویی- موتوری باشکوه مردم اصفهان در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی @basirat283
🔴 نمایش عمومی موشک‌های دزفول و ذوالفقار بصیر در میدان آزادی تهران ♦️ذوالفقاربصیر در واقع نسخه ضدکشتی ذوالفقار با برد 700 کیلومتر است ♦️موشک دزفول نیز، یک موشک زمین به زمین با برد 1000 کیلومتر است 🇮🇷واحد عملیات 🇮🇷 @basirat283
🔴۲۲ بهمن ماه، سالروز پیروزی انقلاب اسلامی مبارکباد @basirat283
هدایت شده از سعید
🍏🍎 آخرین سالی هست که سخنران روز ۲۲ بهمن شیخ بنفشه، ۸ سال کوفتمون شد راهپیمایی! خدایا در تقدیر این ملت کسی رو قرار بده که لایقشون باشه ملت شمام درست رای بدید لدفن 😉😁
👆👆👆 پیام یکی از مخاطبین
🔴دعوا سر شخص نیست ؛ بحث، نوع تفکر است 🔹یک طرف مدیر غرب زده و لیبرالی است که حاضر نیست به احترام کارگر از ماشینش پیاده شود ولی جلوی غربی ها زانو می زند! 🔹طرف دیگر هم نیروهای انقلابی هستند که قلدر های غربی را ذلیل کرده اند و جلوی کارگر زحمت کش این سرزمین دست به سینه ایستاده اند 🔹شما کدام را انتخاب می کنید؟! ۱۴۰۰ @basirat283
‏توییت داماد شاه ملعون و جلاد و سفیر ایران در آمریکا @basirat283
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راهپیمایی نمادین خودرویی و موتوری در یوم الله 22 بهمن - اهواز 🇮🇷 @basirat283
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 انتقاد یک شهروند کویتی از دروغ‌پراکنی علیه ایران 🔷 هر اتفاقی می‌افتد، می‌گویید ایران! سوألی دارم، ۲۰۰ جنگنده از ابتدای جنگ، یمن را بمباران کردند، ایرانی هستند؟! موشک‌هایی که یمن را هدف قرار می‌دهند، ایرانی هستند؟! @basirat283
📩 نامه فرمانده شهید حاج قاسم سلیمانی به دخترشان بانو فاطمه سلیمانی 📝بخش نخست بسم الله الرحمن الرحیم آیا این آخرین سفر من است یا تقدیرم چیز دیگری است که هر چه باشد در رضایش راضی‌ام. در این سفر برای تو می‌نویسم تا در دلتنگی‌های بدون من یادگاری برایت باشد. شاید هم حرف به درد بخوری در آن یافتی که به کارت آید. هر بار که ســفر را آغاز می‌کنم احساس می کنم دیگر نمی‌بینمتان. بارها در طول مســیر چهره‌های پر از محبتتان را یکی یکی جلوی چشمانم مجسم کرده‌ام و بارها قطرات اشکی به یادتان ریخته‌ام. دلتنگتان شده‌ام، به خدا ســپردمتان. اگر چه کمتر فرصت ابراز محبت یافته‌ام و نتوانستم آن عشق درونی خودم را به شما برسانم. اما عزیزم هرگز دیده‌ای کسی جلوی آیینه خود را ببیند و به چشمان خود بگوید دوستتان دارم، کمتر اتفاق می‌افتد اما چشمانش برایش باارزشترینند. شما چشمان منید. چه بر زبان بیاورم و چه نیاورم برایم عزیزید. بیش از بیست سال است که شما را همیشه نگران دارم و خداوند تقدیر کرده این جان پایان نپذیرد و شما همیشه خواب خوف ببینید. دخترم هر چه در این عالم فکر می کنم و کرده‌ام که بتوانم کار دیگری بکنم تا شما را کمتر نگران کنم، دیدم نمی توانم و این به دلیل علاقه‌ی من به نظامی‌گری نبوده و نیست. به دلیل شغل هم نبوده و نخواهد بود. به دلیل اجبار یا اصرار کسی نبوده است و نیست. نه دخترم من هرگز حاضر نیستم به خاطر شغل، مسئولیت، اصرار یا اجبار حتی یک لحظه شما را نگران کنم، چه برسد به حذف یا گریاندن شما. من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه یا بهتر است بگویم به عدد هر انسان یک راه وجود دارد و هر کس راهی را برای خود برگزیده است. من دیدم چه راهی را می بایست انتخاب کنم. با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. چند روزی می مانند و می روند. بعضی‌ها چند سال برخی‌ها ده سال اما کمتر کسی به یک ‌صد سال می رسد. اما همه می روند و همه موقتند. دیدم تجارت بکنم عاقبت آن عبارت است از مقداری سکه براق شده و چند خانه و چند ماشین. اما آن‌ها هیچ تأثیری بر سرنوشت من در این مسیر ندارد. فکر کردم برای شــما زندگی کنم دیدم برایم خیلی مهم‌اید و ارزشمندید به طوری که اگر به شما درد برسد همه‌ی وجودم را درد فرا می‌گیرد. اگر بر شما مشکلی وارد شود من خودم را در میان شــعله‌های آتش می بینم. اگر شما روزی ترکم کنید بند بند وجودم فرو می ریزد. اما دیدم چگونه می توانم حلال این خوف و نگرانی‌هایم باشم. دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست. این ارزش و گنجی که شما گل‌های وجودم هســتید با ثروت و قدرت قابل حفظ کردن نیست. وگرنه باید ثروتمندان و قدرتمندان از مــردن خود جلوگیــری کنند و یا ثروت و قدرتشــان مانع مرض‌های صعب‌العلاجشان شود و از در بسترافتادگی جلوگیری نماید. من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را. اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم؛ هرگز نمی خواســتم نظامی شــوم، هرگز از مدرج شــدن خوشــم نمی‌آمد. من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی خاست بر هیچ منصبی ترجیح نمی دهم. دوست داشتم و دارم قاسم بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم روی قبرم فقط بنویسید سرباز قاسم، آن هم نه قاسم سلیمانی که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می کند. عزیزم از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفته‌ام برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن. خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می بینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه... بلکه برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌به‌سینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است می جنگم. @basirat283