8.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 این دوربین مخفی را حداقل یکبار در عمرتون باید ببینید
🔹 همه این کلیپ رو تا آخر ببینن،
🔹 دختــر دارا ببینن،
🔹 خواهر دارا ببینن،
🔹 غیرتیا ببینن،
🔹 ایرانیا ببینن ...
🔹 چقدرمدیون شهیدان
🔹 و خانواده های معظم شهیدان هستیم
🇮🇷 کانال رسمی #عنتر_نشنال 👇🏻
@antarnational
بصیرت
🔴 این دوربین مخفی را حداقل یکبار در عمرتون باید ببینید 🔹 همه این کلیپ رو تا آخر ببینن، 🔹 دختــر د
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#حکایت
حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد ..
در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیمه شبی دفع صدبلا بکند
تقدیم به شب زنده داران لَیْلَةُ الرَّغائِب .
آئینه داران دل
...........
ای شام بی قراران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
امّید غمگساران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
لطف و عنایتی کن ، جود و کرامتی کن
بر ما گناهکاران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
ای ابرِ پُر ز غفران بر ما سیاه رویان
الطاف خود به باران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
ای روشنای هستی از ما بگیر دستی
ای آبروی یاران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
ما خار این دیاریم همواره در غباریم
ای برتر از بهاران ای لَیْلِةُ الرَّغائب
آئینه ی ازل تو ، شیرین تر از عسل تو
در کامِ ناگواران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
دل بسته ی تو هستم بر دامن تو دستم
ای روح روزگاران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
ای آفتاب گردون ، نور از تو دارد اکنون
شام امیدواران ای لَیْلَةُ الرَّغائب
"یاسر" که روسیاه است دائم به سوز و آه است
باشد ز شرمساران ای لَیْلَةُ الرّغائب
Taheri🌷:
#حکایت ✏️
مردی خسیس تمام داراییاش را فروخت و طلا خرید. او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد. مدت زیادی گذشت و او هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد. همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت. روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد اما طلاهایش را نیافت. او شروع به شیون و زاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد. رهگذری او را دید و پرسید: «چه اتفاقی افتاده است؟»
مرد حکایت طلاها را بازگو کرد. رهگذر گفت: «این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست. تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟»
#پی_نوشت : ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست بلکه در استفاده از آن است. چه بسیار افرادی هستند که پولدارند اما ثروتمند نیستند و چه بسیار افرادی که ثروتمندند ولی پولدار نیستند.
👳