eitaa logo
بصیرت
23 دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
6هزار ویدیو
368 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹صفحه: 121 💠سوره مائده: آیات 78 الی 83 @ahlolbait_story
سهم روز 112 خطبه 216 بند 3ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 112.mp3
زمان: حجم: 3.61M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه 💎 در ۲۷۰ روز 💎 روز صد و دوازدهم 💎 خطبه ۲۱۶ بند۳ https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم رب المهدی به نیت سلامتی وفرج آقا امام زمان ۵شاخه گل صلوات ویک مرتبه ایه امن یجیب را قرائت میکنیم 🌷پسرک_فلافل_فروش🌷 قسمت_چهل_و_دوم ✳️...روز بعد كمي نان خريدم و غذاي آن روز من همين نان شد. 🔗 پاي درس اساتيد رفتم و توانستم چند استاد خوب پيدا كنم. 💟مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبي تسلط به زبان عربي نداشتم. بايد بيشتر تلاش مي كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم. 🔵چند روز كار من اين بود كه نان يا بيسكويت مي خوردم و در كلاس هاي درس حاضر مي شدم. 🔲شب ها را نيز در محوطه ي اطراف حرم مي خوابيدم. حتي يك بار در يكي از كوچه هاي نجف روي زمين خوابيدم! ❇️سختي ها و مشقات خيلي به من فشار مي آورد. اما زندگي در كنار مولا بسيار لذت بخش بود. ✴️كم كم پول من براي خريد نان هم تمام شد! حتي يك روز كمي نان خشك پيدا كردم و داخل ليوان آب زدم وخوردم. 🔴زندگي بيشتر به من فشار آورد. نمي دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد حرم مولاي متقيان شدم و گفتم: 🔗آقا جان من براي تكميل دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم لياقت زندگي در كنار شما را داشته باشم. ⭕️انشاءالله آن طور كه خودتان مي دانيد مشكل من نيز برطرف شود. 🔶مدتي نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان سپاه بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ي اسلامي در نجف بود، ديدم. 🌟ايشان وقتي فهميد من از بسيجيان تهران بودم خيلي به من لطف كرد. بعد هم يك منزل مسكوني بزرگ و قديمي در اختيار من قرار داد. 🔷شرايط يكباره براي من آسان شد. بعد همبه عنوان طلبه در حوزه ي نجف پذيرفته شدم. 🔳همه ي اينها چيزي نبود جز لطف خود آقا اميرالمؤمنين (ع) 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍️ ادامه دارد ... 🌷پسرک_فلافل_فروش🌷 قسمت_چهل_و_سوم ✳️.....هرچند خانه اي كه در اختيار من بود، قديمي و بزرگ بود، من هم درآنجا تنها بودم. 🔶خيلي ها جرئت نمي كردند در اين خانه ي تاريك و قديمي زندگي كنند 💟اما براي من كه جايي نداشتم وشب هاي بسياري در كوچه و خيابان خوابيده بودم محل خوبي بود... 🌟هادي حدود دو ماه پيش ما در تهران بود. 🔗يادم هست روزهاي آخر خيلي دلش براي نجف تنگ شده بود. 🔆انگار او را از بهشت بيرون كرده اند. 🔘كارهايش را انجام داد و بعد از سفر مشهد، آماده ي بازگشت به نجف شد. ♦️بعد از آن به قدري به شهر نجف وابسته شد كه مي گفت: 🔲وقتي به زيارت كربلا مي روم، نمي توانم زياد بمانم و سريع بر ميگردم نجف. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍️ ادامه دارد ...
بمناسبت هفته بسیج تقدیر از خواهر محجبه ادارات توسط کنشگران حجاب