بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت90 وقتی از شهادت صحبت میکرد، هرچند شوخی و مسخره بازی بود، ولی گاهی اشکم رو در
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت91
همیشه عجله داشت برای رفتن.
اما نمیدونم چرا این دفعه ، این قدر با طمانینه رفتار میکرد.
رفتم پلیس۱۰+ تا پاسپورت امیرحسین رو بگیریم، بعدم کافی شاپ.
میگفتم:
- تو چرا اینقدر بی خیالی؟! مگه بعد از ظهر پرواز نداری؟
بیرون که اومدیم، رفت برام کیک بزرگی خرید.
گفتم:
- برای چی؟
گفت:
+تولدته!
تولدم نبود. رفتیم خونه مادرم دور هم خوردیم!
از زیر قرآن ردش کردم.
خداحافظی کرد رفت کلید آسانسور رو زد؛
برگشت و خیلی قربون صدقهم رفت:
هم من هم امیرحسین!
چشمش به من بود که رفت تو آسانسور.
براش پیامک فرستادم:
- لطفی که کرده ای تو به من، مادرم نکرد..
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین.
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
بصیرت انقلابی
#قصّهدلبـری🌸💕 #قسمت91 همیشه عجله داشت برای رفتن. اما نمیدونم چرا این دفعه ، این قدر با طمانینه رف
#قصّهدلبـری🌸💕
#قسمت92
چهل و پنج روزش شد نیومد..!
بعد از شصت هفتاد روز زنگ زد که:
+با پدرم بیا توی منطقه که زودتر بیام!
قرار بود حداکثر تا یک هفته تموم کاراش رو راست و ریست کنه و خودش رو برسونه، بعد هم برگردیم ایران!
با بچه، جمع و جور کردن و مسافرت خیلی سخت بود.
از طرفی هم دیگه تحمل دوریش رو نداشتم، با خودم گفتم:
- اگه برم زودتر از منطقه دل میکنه!
از پیام هاش میفهمیدم سرش شلوغ شده، چون دیر به دیر به تلگرام وصل میشد، وقتی هم وصل میشد بد موقعبود و عجله ای...
زنگ هاش خیلی کمتر و تلگرافی شده بود.
وقتی بهش اعتراض کردم که:
- این چه وضعیه برام درست کردی؟!
نوشت:
+دارم یه نفری بار پنج نفر رو میکشم!
#ـشرایـطکُپی: نـوش جـونـت رفـیق..!🌱
🔮 #عـدالـتـــ_عــلــی_(ع)
#مــرد_مـسیـحی_را_مـسـلـمـان_کـرد🔮
🙈💦🙈💦🙈💦🙈💦🙈💦🙈💦🙈💦🙈💦
در زمان خلافت امام على(علیه السلام) در ڪوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى در نزدیڪ مرد مسیحى پیدا شد. على (علیهالسلام) او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد ڪه این زره از آن من است، نه آن را فروختهام و نه به ڪسى بخشیدهام و اڪنون آن را در نزد این مرد یافتهام. قاضى به مسیحى گفت: خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مىگویى؟ او گفت: این زره مال خود من است و درعینحال گفته مقام خلافت را تکذیب نمىڪنم (ممڪن است خلیفه اشتباه کرده باشد). قاضى رو ڪرد به على (علیهالسلام) و گفت: تو مدعى هستى و این شخص منڪر است، علیهذا بر تو است که شاهد بر مدعاى خود بیاورى. على (علیهالسلام) خندید و فرمود: قاضى راست مىگوید، اڪنون مىبایست که من شاهد بیاورم، ولى من شاهد ندارم. قاضى روى این اصل که مدعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى حڪم ڪرد و او هم زره را برداشت و روان شد.
مرد مسیحى ڪه خود بهتر مىدانست ڪه زره مال ڪیست، پسازآنڪه چند گامى پیمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: این طرز حڪومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست، از نوع حڪومت انبیاست و اقرار کرد ڪه زره از على (علیهالسلام) است. طولى نڪشید او را دیدند مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر پرچم على (علیهالسلام) در جنگ نهروان مىجنگد.
📚الامام على، صوت العداله الانسانیه، صفحه ۶۳
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
#هرروزیکحدیث🐣
#پیامبراڪرم{صلےاللهعلیہوآلہوسلم}فرمودند:
فراوان وضو بگير تا خداوند عمر تو را زياد گرداند ﴿🔋﴾
و اگر توانستى شب و روز با طهارت باشى اين كار را بكن ﴿👌🏻﴾
زيرا اگر در حال طهارت بميرى، شهيد خواهى بود ﴿😇﴾
📖 امالے شیخ مفید، صفحه 160
#حدیثانه😍🌸
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
برقِ نگاهـٺ...
قدرتِ گــــــنـاه را از مݧ گرفــتہ؛
من تا ابد به عہد خویش
با چشمانٺ پایــــــبندم...🖖🏼
وقتے نگاهت به مݧ اسٺ!
مگر مےشود دست از پا خطا ڪرد؟
تو هم #شاهدے و هم #شہید🧔🏻🌻
#شھیدبابڪنوری🌿
#رفیقشهیدم
#بصیرتانقلابی
🆔
@basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
برقِ نگاهـٺ... قدرتِ گــــــنـاه را از مݧ گرفــتہ؛ من تا ابد به عہد خویش با چشمانٺ پایــــــبندم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا