✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_نهم
💠 برای اولین بار در عمرم احساس کردم کسی به قفسه سینهام چنگ انداخت و قلبم را از جا کَند که هم رگهای بدنم از هم پاره شد.
در شلوغی ورود عباس و حلیه و گریههای کودکانه یوسف، گوشه اتاق در خودم مچاله شده و حتی برای نفس کشیدن باید به گلویم التماس میکردم که نفسم هم بالا نمیآمد.
💠 عباس و عمو مدام با هم صحبت میکردند، اما طوری که ما زنها نشنویم و همین نجواهای پنهان، برایم بوی #مرگ میداد تا با صدای زهرا به حال آمدم :«نرجس! حیدر با تو کار داره.»
💠 شنیدن نام حیدر، نفسم را برگرداند که پیکرم را از روی زمین جمع کردم و به سمت تلفن رفتم. پنهان کردن اینهمه وحشت پیش کسی که احساسم را نگفته میفهمید، ساده نبود و پیش از آنکه چیزی بگویم با نگرانی اعتراض کرد :«چرا گوشیت خاموشه؟»
همه توانم را جمع کردم تا فقط بتوانم یک کلمه بگویم :«نمیدونم...» و حقیقتاً بیش از این نفسم بالا نمیآمد و همین نفس بریده، نفس او را هم به شماره انداخت :«فقط تا فردا صبر کن! من دو سه ساعت دیگه میرسم #تلعفر، ان شاءالله فردا برمیگردم.»
💠 اما من نمیدانستم تا فردا زنده باشم که زیر لب تمنا کردم :«فقط زودتر بیا!» و او وحشتم را بهخوبی حس کرده و دستش به صورتم نمیرسید که با نرمی لحنش نوازشم کرد :«امشب رو تحمل کن عزیزدلم، صبح پیشتم! فقط گوشیتو روشن بذار تا مرتب از حالت باخبر بشم!»
خاطرش بهقدری عزیز بود که از وحشت حمله #داعش و تهدید عدنان دم نزدم و در عوض قول دادم تا صبح به انتظارش بمانم. گوشی را که روشن کردم، پیش از آمدن هر پیامی، شماره عدنان را در لیست مزاحم قرار دادم تا دیگر نتواند آزارم دهد، هر چند کابوس #تهدید وحشیانهاش لحظهای راحتم نمیگذاشت.
💠 تا سحر، چشمم به صفحه گوشی و گوشم به زنگ تلفن بود بلکه خبری شود و حیدر خبر خوبی نداشت که با خانه تماس گرفت تا با عمو صحبت کند.
اخبار حیدر پُر از سرگردانی بود؛ مردم تلعفر در حال فرار از شهر، خانه فاطمه خالی و خبری از خودش نیست. فعلاً میمانَد تا فاطمه را پیدا کند و با خودش به #آمرلی بیاورد.
💠 ساعتی تا سحر نمانده و حیدر بهجای اینکه در راه آمرلی باشد، هنوز در تلعفر سرگردان بود در حالیکه داعش هر لحظه به تلعفر نزدیکتر میشد و حیدر از دستان من دورتر!
عمو هم دلواپس حیدر بود که سرش فریاد زد :«نمیخواد بمونی، برگرد! اونا حتماً خودشون از شهر رفتن!» ولی حیدر مثل اینکه جزئی از جانش را در تلعفر گم کرده باشد، مقاومت میکرد و از پاسخهای عمو می فهمیدم خیال برگشتن ندارد.
💠 تماسش که تمام شد، از خطوط پیشانی عمو پیدا بود نتوانسته مجابش کند که همانجا پای تلفن نشست و زیر لب ناله زد :«میترسم دیگه نتونه برگرده!»
وقتی قلب عمو اینطور میترسید، دل #عاشق من حق داشت پَرپَر بزند که گوشی را برداشتم و دور از چشم همه به حیاط رفتم تا با حیدر تماس بگیرم.
💠 نگاهم در تاریکی حیاط که تنها نور چراغ ایوان روشنش میکرد، پرسه میزد و انگار لابلای این درختان دنبال خاطراتش میگشتم تا صدایش را شنیدم :«جانم؟» و من نگران همین جانش بودم که بغضم شکست :«حیدر کجایی؟ مگه نگفتی صبح برمیگردی؟»
نفس بلندی کشید و مأیوسانه پاسخ داد :«شرمندم عزیزم! بدقولی کردم، اما باید فاطمه رو پیدا کنم.» و من صدای پای داعش را در نزدیکی آمرلی و حوالی تلعفر میشنیدم که با گریه التماسش کردم :«حیدر تو رو خدا برگرد!»
💠 فشار پیدا نکردن فاطمه و تنهایی ما، طاقتش را تمام کرده بود و دیگر تاب گریه من را نداشت که با خشمی #عاشقانه تشر زد :«گریه نکن نرجس! من نمیدونم فاطمه و شوهرش با سه تا بچه کوچیک کجا آواره شدن، چجوری برگردم؟»
و همین نهیب عاشقانه، شیشه شکیباییام را شکست که با بیقراری #شکایت کردم :«داعش داره میاد سمت آمرلی! میترسم تا میای من زنده نباشم!»
💠 از سکوت سنگینش نفهمیدم نفسش بنده آمده و بیخبر از تپشهای قلب عاشقش، دنیا را روی سرش خراب کردم :«اگه من #اسیر داعشیها بشم خودمو میکُشم حیدر!»
بهنظرم جان به لبش رسیده بود که حرفی نمیزد و تنها نبض نفسهایش را میشنیدم. هجوم گریه گلوی خودم را هم بسته بود و دیگر ضجه میزدم تا صدایم را بشنود :«حیدر تا آمرلی نیفتاده دست داعش برگرد! دلم میخواد یه بار دیگه ببینمت!»
💠 قلبم ناله میزد تا از تهدید عدنان هم بگویم و دلم نمیآمد بیش از این زجرش بدهم که غرّش وحشتناکی گوشم را کر کرد.
در تاریکی و تنهایی نیمه شب حیاط، حیران مانده و نمیخواستم باور کنم این صدای انفجار بوده که وحشتزده حیدر را صدا میکردم، اما ارتباط قطع شده و دیگر هیچ صدایی نمیآمد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_دهم
💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان خشکش زده بود. زبانم به لکنت افتاده و فقط نام حیدر را تکرار میکردم.
عباس گوشی را از دستم گرفت تا دوباره با حیدر تماس بگیرد و ظاهراً باید پیش از عروسی، رخت عزای دامادم را میپوشیدم که دیگر تلفن را جواب نداد.
💠 جریان خون به سختی در بدنم حرکت میکرد، از دیشب قطرهای آب از گلویم پایین نرفته و حالا توانی به تنم نمانده بود که نقش زمین شدم.
درست همانجایی که دیشب پاهای حیدر سست شد و زانو زد، روی زمین افتادم و رؤیای روی ماهش هر لحظه مقابل چشمانم جان میگرفت.
💠 بین هوش و بیهوشی بودم و از سر و صدای اطرافیانم تنها هیاهویی مبهم میشنیدم تا لحظهای که نور خورشید به پلکهایم تابید و بیدارم کرد.
میان اتاق روی تشک خوابیده بودم و پنکه سقفی با ریتم تکراریاش بادم میزد. برای لحظاتی گیج گذشته بودم و یادم نمیآمد دیشب کِی خوابیدم که صدای #انفجار نیمهشب مثل پتک در ذهنم کوبیده شد.
💠 سراسیمه روی تشک نیمخیز شدم و با نگاه حیرانم دور اتاق میچرخیدم بلکه حیدر را ببینم. درد نبودن حیدر در همه بدنم رعشه کشید که با هر دو دستم ملحفه را بین انگشتانم چنگ زدم و دوباره گریه امانم را برید.
چشمان مهربانش، خندههای شیرینش و از همه سختتر سکوت #مظلومانه آخرین لحظاتش؛ لحظاتی که بیرحمانه به زخمهایش نمک پاشیدم و خودخواهانه او را فقط برای خودم میخواستم.
💠 قلبم بهقدری با بیقراری میتپید که دیگر وحشت #داعش و عدنان از خجالت در گوشه دلم خزیده و از چشمانم بهجای اشک خون میبارید!
از حیاط همهمهای به گوشم میرسید و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود. بهسختی پیکرم را از زمین کندم و با قدمهایی که دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم.
💠 در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی که در حیاط دیدم، میخکوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران!
کنار حیاط کیسههای بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی که اکثراً از همسایهها بودند، همچنان جعبههای دیگری میآوردند و مشخص بود برای شرایط #جنگی آذوقه انبار میکنند.
💠 سردستهشان هم عباس بود، با عجله این طرف و آن طرف میرفت، دستور میداد و اثری از غم در چهرهاش نبود.
دستم را به چهارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبهوت معرکهای بودم که عباس به پا کرده و اصلاً به فکر حیدر نبود که صدای مهربان زنعمو در گوشم نشست :«بهتری دخترم؟»
💠 به پشت سر چرخیدم و دیدم زنعمو هم آرامتر از دیشب به رویم لبخند میزند. وقتی دید صورتم را با اشک شستهام، به سمتم آمد و مژده داد :«دیشب بعد از اینکه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.» و همین یک جمله کافی بود تا جان ز تن رفتهام برگردد که ناباورانه خندیدم و بهخدا هنوز اشک از چشمانم میبارید؛ فقط اینبار اشک شوق!
دیگر کلمات زنعمو را یکی درمیان میشنیدم و فقط میخواستم زودتر با حیدر حرف بزنم که خودش تماس گرفت.
💠 حالم تماشایی بود؛ بین خنده و گریه حتی نمیتوانستم جواب سلامش را بدهم که با همه خستگی، خندهاش گرفت و سر به سرم گذاشت :«واقعاً فکر کردی من دست از سرت برمیدارم؟! پسفردا شب عروسیمونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو میرسونم!» و من هنوز از انفجار دیشب ترسیده بودم که کودکانه پرسیدم :«پس اون صدای چی بود؟»
صدایش قطع و وصل میشد و به سختی شنیدم که پاسخ داد :«جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممکنه بیاد!» از آرامش کلامش پیدا بود فاطمه را پیدا کرده و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خبر داد :«بلاخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشینشون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبالشون.»
💠 اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود که حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چکید :«نرجس! بهم قول بده #مقاوم باشی تا برگردم!»
انگار اخبار #آمرلی به گوشش رسیده بود و دیگر نمیتوانست نگرانیاش را پنهان کند که لحنش لرزید :«نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محکم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر کنی!»
💠 با هر کلمهای که میگفت، تپش قلبم شدیدتر میشد و او عاشقانه به فدایم رفت :«بهخدا دیشب وقتی گفتی خودتو میکُشی، به مرگ خودم راضی شدم!» و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت که صدایش سینه سپر کرد :«مگه من مرده باشم که تو اسیر دست داعش بشی!»
گوشم به #عاشقانههای حیدر بود و چشمم بیصدا میبارید که عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :«به حیدر بگو دیگه نمیتونه از سمت #تکریت برگرده، داعش تکریت رو گرفته!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
❌مژده ❌مژده
سورپرایز داریم براتون😍😍😍
نمایشنامه صوتی #یادت_باشد❤️
🔵خاطرات شهید مدافع حرم حمید سیاهکلی به روایت همسر شهید
به شدت توصیه میشه👌
عاااااااالی😊
قرار ما شبها ساعت 22:30 🌒
از فردا شب
از دستش ندید😍🤓❤️🌹
#کرونا
#جهش_تولید
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
❌مژده ❌مژده سورپرایز داریم براتون😍😍😍 نمایشنامه صوتی #یادت_باشد❤️ 🔵خاطرات شهید م
📗#معرفی_کتاب📗
کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالیمرادی،دومین شهید مدافع حرم استان قزوین است که در کمتر از ده روز به چاپ هجدهم رسید.
این کتاب، عاشقانهترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت علیه السلام است. شهید سیاهکالیمرادی، در پاییز سال ۱۳۸۹ به کربلا رفت، در پاییز سال ۱۳۹۱ عقد کرد، در پاییز سال ۱۳۹۲ ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید!
«یادت باشد» یک عاشقانه آرام در دل هیاهوهای زندگی است که با زبانی ساده و شیرین بهقلم «رسول ملاحسنی» و به روایت همسر شهید نوشته شده است و طراحی جذاب جلد آن، گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب «یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است.
#یادت_باشد
#جهش_تولید
#کرونا
🔵بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔺#فوری / رشد ۷۶ درصدی کرونا در آمریکا رکورد جهان را زد
🔹نشریه آمریکایی فوربز نوشت: سرعت رشد فاجعه آمیز #کرونا در آمریکا اکنون از همه کشورها بالاتر رفته است.
🔹ترامپ اکنون کجاست؟ او که کرونا را تمسخر میکرد و میگفت این ویروس تاثیری بر آمریکا ندارد حالا ما شاهد ۲۷ هزار بیمار کرونایی در آمریکا هستیم یعنی رتبه سوم بیشترین تعداد بیمار کرونایی در جهان!!
#در_خانه_بمانیم
#جهش_تولید
🔵بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔺مبتلایان به #کرونا در آمریکا از ۳۸ هزار نفر عبور کرد🔹تازهترین آمار رسمی نشان میدهد در ۲۴ ساعت گذشته ۱۳ هزار و ۹۶۰ نفر در آمریکا به ویروس_کرونا مبتلا شده و ۹۴ نفر نیز جان خود را از دست دادند.
🔹با این جهش عجیب، تاکنون ۳۸ هزار ۱۶۷ نفر آمریکایی به کرونا مبتلا و ۳۹۶ نفر نیز بر اثر ابتلا به این ویروس جان باختهاند.
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 به یکی گفتن خرس تخم میزاره یا بچه میزاد؟ گفت از این دم بریده هر چی بگی برمیاد.
🔹میگن مگه ممکنه آمریکا حمله بیولوژیکی کرده باشه یا اگه به ما دارو بده، داروهاش ویروس رو تقویت کنن.
🔹والا با سوابقی که ما از این شیطان مجسم داریم؛ از این دم بریده، بدتر از اینها هم برمیاد!
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بچه های الان تنبیه و کتک چه میدونن چیه
یادمه بچه ک بودم یه مگسکش سفید داشتیم
وقتی مامام ورش میداشت اول من در میرفتم بعد مگسا 😂😂
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#جهش_تولید
🔵بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🗣
👈به دوستم گفتم اینکه پشه ها فقط شبا میان نشون دهنده روحیه غارتگری اوناس،
پشه زد رو شونم گفت یه قطره خون ارزش نداره تهمت بزني
بعد، خونمو پرت کرد تو صورتم 😂😂
قابل توجه فرانسوی های غربی که شبانه محموله کمکی!!! به ایران میفرستن!!
یادمون باشه کمک فرانسه یاد آور وارد کردن ایدز با خون های آلوده شونه!!
که هنوز نه جبران کردن نه معذرت خواهی!!!
دولتمردان !!
به این غربی ها اعتماد میکنید؟!
اینا غیر قابل اعتمادن!!
چرا نمیفهمید؟!
اگر راست میگن برن به وضعیت فوق العاده اروپا کمک کنن..
✍هادی قاسم
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#جهش_تولید
🔵بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺لحظه رهگیری جنگنده F18 توسط پدافند هوایی ارتش در عمق ۵۰ متری زمین👆
#جهش_تولید
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
🔵بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
⭕️ بی.بی.سی پست گذاشته که ۶۰% انتشار کرونا در مالزی، تقصیر نمازگزاران یک مراسم مذهبی در پایتخته!!!
بعد، جناب بی.بی.سی؛ انتشار کرونا در آمریکا، ایتالیا، انگلیس، فلسطین اشغالی و... تقصیر کیه؟؟!!!
در پایتخت این کشورها هم مسلمانان مراسم مذهبی و نماز جماعت برگزار کردن یا اونجا امامزاده و حرم و زیارتگاه بوده که مردم رفتن زیارت و کرونا گرفتن؟!!!!!
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
📗#معرفی_کتاب📗 کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالیمرادی،دومین شهید مدافع حر
توصیه میشود مخصوصا اونهایی که ازدواج نکردن
پسرا و دخترا..
حتی پدرا ومادرا...
بالاخره سبک زندگی شهدا و نحوه تشکیل زندگی شون...
اگر بعضی میگن نمیشه یا نمیتونیم
میتونن از خودشون کمک بگیرن..
بله خودشون..
خود شهدا🍎🍎
میخوای امتحان کنین ..
قرار داد ببندین..♥️
از امشب ساعت۲۲:۳۰
این برنامه صوتی را حتما گوش کنید
شهدای مدافع حرم را بایک صلوات یاد کنید🌹🌹
#جهش_تولید
#در_خانه_بمانیم
🔵بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
برادر عزیز
وزیر گرامی
نازنین
اینها را بی خیال، اینها نه وظیفه شماست نه مشکلی را حل می کند
یکی از وظایف محوری جنابعالی، راه اندازی کامل و غیر تبلیغاتی شبکه ملی اطلاعات و حمایت واقعی از پیام رسان های داخلی است.
اگر به وظایفتان نپردازید، تاریخ هرگز از شما به خوبی یاد نخواهد کرد.
❌وزیر شواف بدون توجه به دستورات مکرر رهبری مبنی بر سامان دادن به فضای مجازی ، متاسفانه هر چیزی رو از ایشون میبینیم الا دغدغه فضای مجازی.
🖌 حمیدرضا ابراهیمی
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 وزیر بهداشت دستور ورود متخصصان طب ایرانی به حوزه پیشگیری و درمان کرونا را صادر کرد
🔹با دستور وزیر بهداشت به دبیر ستاد ملی مدیریت بیماری کرونا، متخصصان طب ایرانی، رسما به حوزه پیشگیری و درمان کرونا در کشور وارد میشوند.
🔹وزارت بهداشت گفته «در اغلب شهرهای کشور چین، برای درمان ۹۰ درصد بیماران کرونایی، از ترکیب طب رایج و طب سنتی بهره گرفته شده» و پزشکان چینی از بهکارگیری طب سنتی در مهار و درمان کرونا «نتایج قابل توجهی» کسب کردهاند./ایسنا
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴جدیدترین اخبار و آمار از ویروس کرونا در کشور
♦️افزایش مبتلایان به کووید ۱۹ به ۲۳۰۴۹ نفر
سخنگوی وزارت بهداشت:
🔹بر اساس یافتههای آزمایشگاهی و از ظهر دیروز تا امروز، ۱۴۱۱ مورد جدید ابتلا به کووید۱۹ در کشور شناسایی شد و با احتساب این افراد، مجموع مبتلایان قطعی به کووید۱۹ در کشور شمار مبتلایان به این بیماری در کشور به ۲۳۰۴۹ نفر رسید
🔹خوشبختانه ۸۳۷۶ نفر از بیماران کووید۱۹ در کشور بهبود یافته و ترخیص شدهاند و این آمار روز به روز در حال افزایش است.
🔹متاسفانه با جان باختن ۱۲۷ نفر از بیماران، مجموع درگذشتگان بر اثر این بیماری در کشور به ۱۸۱۲ نفر رسید.
🔹تاکنون بیش از ۳۶ میلیون نفر در طرح بسیج ملی مقابله با کرونا غربالگری شدهاند که بسیار ارزشمند است.
🔹میانگین سنی مبتلایان به کووید ۱۹ در کشور حدود ۵۹ سال و میانگین سنی درگذشتگان، حدود ۶۴ سال بوده است.
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 اپوزیسیون که در سنگرهای غرب ساخته علیه ایران نشسته اند بدجوری از اتهام تولید #کرونا به آمریکا از سوی مقام معظم رهبری جلز و ولز میکنند
🔹ایشان هوشمندانه آمریکا را متهم دانستن نه محکوم ، متهم یعنی جرمش ثابت نشده است.
علت فرار به جلو پیاده نظام دشمن، ارائه بیلان کار بابت دریافت مستمری است
واقعیت را می دانند
🖌 عبدالله گنجی
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 خبرسازی سفیر افغانستان..
🔹سفیر افغانستان در تهران در گفتگو با BBC فارسی گفت: "با وجودی که مکررا از مراجع مربوط معلومات خواستیم اما مسئولان ایرانی "آمار دقیق یا تقریبی" از شمار مبتلایان افغان به کرونا در ایران را در اختیار سفارت قرار نمیدهند."...
🔹حالا موضوع چیست؟
🔸«الفبای دیپلماتیک آنست که ایشان باید هر سوالی را از نهاد مسئول آن بپرسد و اگر از هرجایی هم بپرسند حتی اگر بدانند به سفیر نمیگویند و او را به وزارت خارجه راهنمایی میکنند.»
🔻حالا چرا آقای سفیر در این بحران دنبال این قضیه افتاده است، جای سوال است و آیا میخواهد در زمینِ رسانه های علیهِ جمهوری اسلامی فعالیت کند؟
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 متخصصان مراقبتهای بهداشتی در نیویورک، ثروتمندترین شهر در ثروتمندترین کشور دنیا، برای مبارزه با #کرونا گان پزشکی برای پوشیدن ندارند و از پلاستیک زباله، گان میسازند.
در چنین شرایط شوربختانهای، ترامپ ریاکارانه به ایران پیشنهاد کمک میدهد. اول آمریکا، احمق!
🖌 سید یاسر جبرائیلی
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 امروز امیر سیاری به فرمانده نیروی زمینی ارتش دستور داد در مدت ۴۸ ساعت یک مجتمعِ کاملِ بیمارستانی-نقاهتگاهیِ ۲ هزار تخت خوابی در تهران احداث کنند و چهارشنبه صبح تحویل بدهند !
🔹اگر این حرکت درچین انجام شده بود هزاران کلیپ و صد هزار گزارش درمورد آن دست به دست میشد !
رسانهی نیروهای مسلح باشیم
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
🔴 وزیر بهداشت دستور ورود متخصصان طب ایرانی به حوزه پیشگیری و درمان کرونا را صادر کرد 🔹با دستور وزیر
⭕️ توییت حکیم دکتر روازاده
خوشبختانه وزیرمحترم بهداشت پس از چندين هفته،دستور ورود متخصصان طب اسلامی_ایرانی برای مقابله با #کرونا را صادر کرد،اما بنده چندهفته پیش در قم از بی توجهی به این طب،سخن گفته بودم بااین وجود بنده و همکاران برحسب وظایف دینی و ملی،ازهمان ابتدا برای پیشگیری و درمان کرونا ورود کردیم.
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 کرونا بیش از۱۹۰کشور جهان را درنوردیده است کوبا و روسیه در حال کمک به ایتالیا هستند راستی چرا آمریکا فقط برای کمک به ایران اعلام آمادگی می کند؟ چرا به ایتالیا کمک نمی کند؟ چرا فقط به ایران ارادت دارد؟ هیچ کشور دیگری نیاز به کمک آمریکا ندارد؟
⭕️دقیقا عصر روزی که امام خامنه ای نسبت به ورود و حضور کارشناسان غربی در ایران به بهانه کرونا واکنش نشان دادند و ابعاد منفی این قضیه را یادآور شدند، یک گروه با پرواز چارتر از فرانسه به همین منظور وارد ایران شدند!
چه معنی دارد؟!!
❌مسئول تبعات منفی این ماجرا چه کسی است؟
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
🔴 هموطن کرونا هم میره یه روز
تو میمانی و وجدان ات
واسه زنجبیلی که کیلویی ۱۲۰ هزار کردی
واسه ماسکی که احتکار کردی و دونهای
۱۰۰ هزار فروختی
واسه لیمو ترشی که کیلویی ۵۰ هزار کردی
واسه مایع ضد عفونیای که احتکار کردی
از هر دست بدی از همون دست هم میگیری مطمئن باش خرج دوا و درمانت میشود.
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
❌ فوری
⭕️وزارت بهداشت رسما به جاسوسان آمریکایی گفت: نه مرسی!
🔺علیرضا وهاب زاده مشاور وزیر بهداشت در توییتی در واکنش به ورود پزشکان بدون مرز به ایران نوشت:
«ضمن تشکر از پزشکان بدون مرز،
با اجرای طرح بسيج ملى مقابله با كرونا و نيز استفاده از تمام ظرفيت درمانی نيروهاى مسلح، فعلا نيازى به برپايى تخت بيمارستانى توسط نيروهاى خارجى نيست و این حضور منتفی است»
همچنین شنیده ها روایت از این داشت که اقلامی که به اصطلاح این پزشکان بدون مرز برای ایران ارسال کرده بودند محدود به تنها چهار کارتون ماسک و دستکش بود!
✅رزنانس
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥⭕️آمریکا کشوری که حتی از حشرات سلاح میکروبیولوژیک می سازد!
#کرونا
#در_خانه_بمانیم
#کرونا_را_شکست_میدهیم
🔵 بصیرت انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
بصیرت انقلابی
مستند داستانی... #تنها_میان_داعش #قسمت_نهم و #قسمت_دهم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 هرشب ساعت۲۲ ببخشید بابت تاخیر ام
مستند داستانی...
#تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
و
#قسمت_دوازدهم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
هرشب ساعت۲۲
⭕️ دوستانی که جدید الورود به کانال هستند و میخوان مستند رو از اول بخونن میتون با سرچ #تنها_میان_داعش به راحتی به اولین قسمت داستان برن و از اول داستان بخونن🌹🌹🌹
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه #کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
#بصیرت_انقلابی
🆔 @basirat_enghelabi110