eitaa logo
کانال بصیرت مهدوی
312 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
240 فایل
سلام علیکم؛ خوش آمدید گروه بصیرت مهدوی 👇 https://eitaa.com/joinchat/2598567954C5afa203a8c
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹۹ بهمن‌ماه سالروز شهادت جنگ تحمیلی شهید و فرمانده قرارگاه کربلا شهید در عملیات منطقه  گرامی باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹صحبت های شهید حسن باقری درباره اینکه چرا آدم از انجام کاری خسته می شود را بشنوید 🕊شادی روحش صلوات
🔴 رسانه رژیم اسرائیل حمله سایبری را تایید کرد ♦️ بعد از ساعت‌ها سکوت شبکه ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی اعتراف کرد سامانه دوربین‌های امنیتی اسرائیل هک شده و تصاویری از تل‌آویو تا دیوار ندبه در قدس توسط هکرها منتشر شده است.
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فتوتیتر | گزیده بیانات مقام معظم رهبری درباره انقلاب اسلامی و دهه فجر
🔶 شاه مرده شور ‼️ مادر شاه می گوید: یک روز محمدرضا که خیلی ناراحت بود به من گفت: مرده‌ شور این سلطنت را ببرد که من شاه و فرمانده کل قوا هستم ولی آمریکایی‌ها بدون اطلاع من هواپیماهای ما را برده‌اند ویتنام!
📸 | شاه ایرانی، موش آمریکایی
🌼 استاد قرائتی : نماز شب در بین نافله های مستحبی خیلی مورد عنایت ویژه خداوند است. پیامبر گرامی(ص) در حدیثی سه بار مکررا به حضرت علی(ع) سفارش به نماز شب نموده اند : "علیک بصلاه اللیل" در روایات نیز برای سحر خیزی و نماز شب بغیر از فوائد بی شمار معنوی آن_فوائد کثیر مادی و دنیوی ذکر شده ؛ مثل سلامتی تن و رفع بیماری ها، افزایش رزق و روزی و طبق فرمایش ائمه معصومین(ع)شرف مومن به ادای نماز شبش می باشد و در یک کلام باید به اقامه این نوافل عنایت ویژه داشته باشیم.
کانال بصیرت مهدوی
‌ 📚سرگذشت ارواح در عالم برزخ(قسمت ۵) عجب پرونده‌ای! کوچک‌ترین عمل خوب یا زشت مرا در خود جای داده
ارواح در عالم برزخ (قسمت ۶) در حالیکه پرونده اعمالم بر گردنم سنگینی میکرد با زحمت سرم را بلند کردم و از دیدن شخصی که روبرویم نشسته بود در تعجب فرو رفتم. جوانی خوش سیما و خوش سیرت بود، که با انگشت، اشک از گوشه چشمانم پاک کرد و لبخندی هدیه ام نمود. به نشانه ادب،سلام کردم و در مقابلش دو زانو، برجای نشستم و خیره به چشمان زیبایش، حیرت زده زیر لب زمزمه کردم: فتََبارکَ اللهُ احسُنُ الخالقینَ. پس آنگاه با صدایی رسا پرسیدم: شما کیستید که دوست و همدم من در این لحظه های وحشت و غربت گشته اید؟ در حالیکه لبخندی بر لبانش، نقش بسته بود، پاسخ داد: غریبه نیستم، از آشنایان این دیار توام و همدم و مونست در این راه پرخطر. گفتم: زهی توفیق... اما به راستی تو کیستی؟ بی شک از اهالی آن دنیای غریب نیستی، زیرا در تمام عمر کسی به زیبایی تو ندیده و نیافته ام. با همان لبخند که بر لبانش نقش بسته بود با طعنه گفت: حق داری مرا نشناسی! چرا که در دنیا به من کم توجه بودی. من نتیجه ذره، ذره اعمال خیر توام که اینک مرا به این صورت می بینی. نامم نیک و هادی و راهنمای تو در این راه پر خطر می باشم. آنگاه از من خواست که پرونده سمت راستم را به او بسپارم. پرونده را به او سپردم و گفتم: از اینکه مرا از تنهایی رهایی بخشیدی، و همدم و همراه من در این سفر خواهی بود بسیار ممنونم و سپاسگذار. گفت: تا آنجایی که در توانم باشد، برای لحظه ای تنهایت نخواهم گذاشت. مگر آنکه... رنگ از رخسارم پرید، وحشت زده پرسیدم: مگرچه؟ گفت مگر آنکه آن شخص دیگر که هم اکنون از راه می رسد بر من غلبه یابد که دیگر خود می دانی و آن همراه! پرسیدم آن شخص کیست؟ گفت: تا آن جا که به یاد دارم، فقط نامه اعمال سمت راستت را به من سپردی... اما نامه اعمال سمت چپ تو، هنوز بر شانه ات آویزان است و چیزی نمی گذرد که شخصی دیگر که نامش گناه است، آن را از تو باز پس خواهد گرفت. آنگاه اگر او بر من غلبه پیدا کند با او همنشین خواهی شد، وگر نه در تمام این راه پر خطر تو را همراه خواهم بود. گفتم: پرونده او را می دهم تا از اینجا برود. نیک گفت: او نتیجه اعمال ناپسند و گناه توست و دوست دارد در کنارت بماند. گفتگوهامان ادامه داشت، تا اینکه احساس کردم بوی بسیار نامطبوعی شامه ام را آزار می دهد. آن بوی متعفن تمام فضا را پر کرد و باعث قطع گفتگوهایمان شد. در این لحظه هیکل زشت و کریهی در قبر ظاهر شد.... ✍ ادامه دارد..