🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🍃
🌺 🌹﷽🌹
🍃
🌺
🍃
📎اصلیترین وظیفه عالمان دین
اول، اصل مسئولیت عالم دین است. مسئولیت عالم در مقابل کسانی که محتاج به علم او هستند، «لتبیننه للناس و لا تکتمونه» (آل عمران، آیه 187) است. خود این بیان، اول تبین و فهمیدن لازم دارد. ما باید بفهمیم، تا بتوانیم آن چه را که فهمیدهایم، تبیین کنیم ... پس، یک تکلیف، تکلیف تبیین است که همه علما آن را داشتهاند.
┄┅┅┅┅❀🌺❀┅┅┅┅┄
🔻بیانات مقام معظم رهبری دامة برکاته، در جمع علما، روحانیون، طلاب، ائمه جمعه و جماعات استان بوشهر، ۱۳۷۰/۱۰/۱۱
1.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا باحجاب اسلام به زنان ظلم میکنه؟
بشنوید جواب منطقی این دختربچه را👌👌👌
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در پی دعوت به کشف حجاب علنی در یکی از پارک های بلوار شهید چمران شهرشیراز از کلان شهرهای ایران در روز گذشته کلیپی در حال انتشار است
#حال فرمایشات و دستور مقام معظم رهبری در این رابطه را بشنوید . لطفا جهادکنید و در تمامی گروه های مجازی ارسال کنید
#مهم
⭕️ سناریوی جدید بی حجابها و سازش محجبه نماها با پخش کلیپی که اقدام به دادن #گل به خانوم های #محجبه در مترو می کنند
خانم های محجبه قرار بر این شده خانمهای #بدحجاب به شما گل بدهند؟!
با دقت تا آخر بخوانید ...
⛔️ جنبش #چهارشنبه_های_سفید با هدف تحقیر حکم اسلامی #حجاب ایجاد شده است. در این طرح مقرر شده خانم ها و آقایانی که با حجاب مخالفند با شال و لباس سفید به علامت اعتراض به حجاب به خیابان ها بیایند. این طرح ادامه طرح آزادی های یواشکی زنان ایران است که بعد از مشخص شدن سرمنشا آن که رژیم صهیونیستی بود ،تغییر شکل داده است. در این طرح خانم های بدحجاب با شالی سفید و در حالی که شاخه گل سفیدی در دست دارند به خانم های محجبه گل هدیه میدهند. و سعی می کنندآ نها را به #چالش بکشانند و از عکس العملشان #فیلم و #عکس می گیرند.
لذا:
1⃣ از پذیرش گل خودداری کنید.
2⃣ هر واکنش منفی در برخورد با این افراد از سوی گردانندگان اصلی طرح ،تجزیه تحلیل شده و در رسانه های صهیونیستی استفاده می شود،و از سویی موجب کدورت و دو دستگی و تفرقه بین هموطنان می شود، لذا از هر نوع برخورد تند و غیرمحترمانه اجتناب نموده و باکمال عطوفت و مهربانی و تبسم ،هدیه انها را نپذیرید.
3⃣ با گفتن جملات کوتاه مثل جملات زیر از کنار آ نها عبور کنید.
بهشت حجابم را به شاخه گلی نمی فروشم.
نگاه شهیدان از شاخه گل برایم اهمیت بیشتری دارد.
گنج حجابم با ارزش تر از شاخه گل سفید است...
4⃣ اصلا و به هیچ وجه با طرف مقابل وارد بحث نشوید،آنها میخواهند که شما را به بحث و مجادله کشانده و با فیلمی که از شما گرفته می شود نتیجه خود را بگیرند، هدیه را با #لبخند قبول نکنید
☘ رهبر معظم انقلاب: جواب کارفرهنگی باطل کارفرهنگی حق است
(لطفا در گروهها ودوستان ومدیران کانالها و تمام فعالین فرهنگی به اشتراک بگذارید)
اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها🌹
#نه_به_چهارشنبه_های_سفید
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدن خودمه اختیارشو دارم !
استاد ازغدی
@BisimchiMedia
🔰شهادت آیت الله #شهید_بهشتی (۱۳۶۰ش)
🔶️سید محمد بهشتی در(۲آبان ۱۳۰۷)مصادف با(۹ جمادی الاولی۱۳۴۷) در محله لُنبان اصفهان متولد شد. از روحانیون مؤثر در انقلاب اسلامی ایران بود.
🔹️بهشتی، همزمان با تحصیل علوم دینی در قم، تحصیلات دبیرستانی ناتمام خود را به پایان رساند و بعد از آن به دانشگاه رفت و دوره دکتری فلسفه را در دانشکده آغاز کرد و بعد از وقفهای که به سبب مسافرت او به آلمان پیش آمد، در ۱۳۵۳ش به اخذ درجه دکتری نایل شد.
🔸️بهشتی در حوزه علمیه قم شاگرد علمایی مانند آیتالله بروجردی، امام خمینی، محقق داماد و علامه طباطبائی بود. وی از معدود روحانیان تحصیلکرده دانشگاهی و آشنا به زبانهای انگلیسی و آلمانی بود.
🔹️بیشتر کتابهای او حاصل درسگفتارها و سخنرانیهای اوست. از جمله اثار ایشان خدا از دیدگاه قرآن، شناخت اسلام، نماز چیست؟ ،بانکداری، ربا و قوانین مالی در اسلام، محیط پیدایش اسلام
🔸️او به عنوان نخستین رئیس دیوان عالی کشور که در جمهوری اسلامی ایران فعالیت خود را آغاز کرد.
🔹ایشان تاسیس دبیرستان دین و دانش ، مقاله نویسی و سخنرانی ، تاسیس مدرسه علمیه حقانی را در کارنامه خود دارد
🔷️ایشان عضو هیئت مؤتلفه بود و بعد از تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران، حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داد و دبیر کل آن شد.
▫️ او سرانجام در دفتر مرکزی همان حزب و در یک عملیات تروریستی در (۷ تیر ۱۳۶۰ش)مصادف با(۲۵شعبان۱۴۰۱)به همراه ۷۲ تن دیگر به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران دفن شد.
✅ به #ندای_تهذیب بپیوندید:🔻
https://eitaa.com/nedaye_tahzib
💢روایتی خواندنی از ماجرای ترور رهبر انقلاب در ششم تیر ۱۳۶۰ (قسمت اول)
🔹🔸چهار پنج روز از عزل بنیصدر میگذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود.
♦آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامهی شنبهها، عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند. نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند.
نماز ظهر تمام شد.
♦آقا در سخنرانی مقدمهای چیدند تا به اینجا رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من میخواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم.»
♦بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با تهریش مختصر که آن روزها کلیشهی چهره و تیپ خیلی از جوانها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمهی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت.
♦یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همینطور که صحبت میکردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهی جوامع بشری -نه فقط در میان عربها- مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای...
انفجار ...
♦آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش ۴۵ درجهای به طرف چپ جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالایسر آقا رساند. مسجد کوچک بود و همان یك محافظ، به تنهایی تلاش كرد كه آقا را بیاورد بیرون.
♦امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یك ضبط صوت افتاد كه مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جدارهی داخلی ضبط شكسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی».
♦بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظها بلیزر سفید را انگار كه ترمز نداشت، با سرعتی غیر قابل تصور میراندند.
♦در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش میآمدند، زیر لب زمزمهای میکردند؛ شهادتین میگفتند. لبها و چشمها تکان میخوردند؛ خیلی کم البته.
♦در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر آدم با قیافهی خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و آقا را روی دست این طرف و آن طرف بردند. با آن صورت خونآلود، کسی امام جمعهی شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، دکتری ضربان قلب را گرفت: «نمیشود کاری کرد.»
♦محافظها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند؟ دارند تمام میکنند» اسم آقای خامنهای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.» انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اكسیژن و پایهی آهنی چرخدار را نمیشد برد توی ماشین. پایههای کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین، پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسك اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت و به همه دلداری داد.
♦یکی از محافظها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: «بیمارستان بهارلو، پل جوادیه». ماشین انگار ترمز نداشت.
محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز ۵۰ - ۵۰»؛ این رمزِ آمادهباش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یکدفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دكتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»
♦ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه. برانکارد آورند و آقا را رساندند پشت در اتاق عمل. دکتر محجوبی از همدان آمده بود بیمارستان بهارلو. تازه جراحیش را تمام كرده بود. داشت دستش را میشست که از اتاق عمل خارج شود. آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند.
♦سمت راست بدن پر از ترکش بود و قطعات ضبط صوت. قسمتی از سینه کاملاً سوخته بود. دست راست از کار افتاده بود و ورم کرده بود. استخوانهای کتف و سینه به راحتی دیده میشد. ۳۷ واحد خون و فراوردههای خونی به آقا زدند. این همه خون، واکنشهای انعقادی را مختل کرد. دو سه بار نبض افتاد. چند بار مجبور شدند پانسمان را باز کنند و دوباره رگها را مسدود کنند. کیسههای خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن تزریق میكردند، اما باز هم خونریزی ادامه داشت.
ادامه⤵
🆔 @amarha