9.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔈حمله یمن به تلآویو با موشک «ذوالفقار»
سخنگوی نیروهای مسلح یمن:
▫️فرودگاه بنگوریون تلآویو را هدف قرار دادیم.
▫️این حمله با موشکهای بالستیک هایپرسونیک «فلسطین۲» و موشک بالستیک «ذوالفقار» انجام شده است.
▫️نیروهای مسلح یمن، ناو هواپیمابر «یواساس هری ترومن» و شمار دیگری از ناوهای آمریکایی را با چندین موشک بالستیک، کروز و پهپاد هدف گرفتند
@basiratdashtebashim
23.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ سیلی خدارو از اونجایی خورد که فکرشو نمیکرد!
🔹داستان تکان دهنده طلا فروش یزدی در برنامه محفل که کم فروشی کرد..
@basiratdashtebashim.
33.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 با حضور سردار باقری از یکی از ابرشهرهای موشکی نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رونمایی شد.
#امام_زمان
#ایران
#قوم_زمینه_ساز
#ماه_رمضان 🌙💐
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
@basiratdashtebashim
10.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️ شبهه : راهپیمایی(روز قدس، ۲۲ بهمن و ...) هیچ جای قرآن و دین نیست ... و این کار یک بِدعته ... !!!
📣حاج آقای _قرائتی با قرآن براتون اثبات می کنن که هست
✊️ _همگیمیآییم جمعه ۲۷ رمضان ۸ فروردین _راهپیماییجهانی _رورقدس روز مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل
#ماه_رمضان 🌙💐
#الـٰلّهُمَ_عجــِّلِ_لوَلــیِّڪَ_اَلْفــَرَجْ
@basiratdashtebashim
.
♻️ آقای پزشکیان! نهجالبلاغه در این باره چیزی نگفته؟!
تصویر سفر معاون آقای پزشکیان به قطب جنوب را ابتدا صفحه شخصی همسر ایشان منتشر کرد. بعد از آن یکی از کانالهای خبری (خبر فوری سراسری) در ایتا آن را بازنشر و نقد کرد. صحتش را از مراجع ذیصلاح پیگیری کردم، سوگمندانه تأیید شد. برای من قبیحتر از انجام این سفر با هزینه عجیب و سرسامآور آن، فخرفروشی به این کار و نشر آن توسط خودشان در برابر چشم مردمی است که زیر بار فشار اقتصادی هستند!
@basiratdashtebashim
🔻اشرافی گریهای کابینه پزشکیان، صدای اصلاحطلب تندرو را هم درآورد
@basiratdashtebashim
(نامه امیرالمومنین علی علیه السلام به عثمان بن حنیف)
ترجمه نامه 45 نهج البلاغه؛ بخش اول: ساده زیستى کارگزاران
و من كتاب له (علیه السلام) إلى عثمان بن حنيف الأنصاري و كان عاملَه على البصرة و قد بلَغَه أنه دُعِي إلى وَليمة قوم من أهلها، فمَضى إليها- قوله:
أَمَّا بَعْدُ، يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا، تُسْتَطَابُ لَكَ الْأَلْوَانُ وَ تُنْقَلُ إِلَيْكَ الْجِفَانُ؛ وَ مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ. فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ، فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْكَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ، وَ مَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ [وَجْهِهِ] وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ.
نامه اى از آن حضرت (ع) به عثمان بن حنيف كه عامل او در بصره بود، وقتى كه شنيد به مهمانى قومى از مردم بصره دعوت شده و به آنجا رفته است:
اما بعد. اى پسر حنيف به من خبر رسيده كه مردى از جوانان بصره تو را به سورى فرا خوانده و تو نيز بدانجا شتافته اى. سفره اى رنگين برايت افكنده و كاسه ها پيشت نهاده.
هرگز نمى پنداشتم كه تو دعوت مردمى را اجابت كنى كه بينوايان را از در مى رانند و توانگران را بر سفره مى نشانند. بنگر كه در خانه اين كسان چه مى خورى، هر چه را در حلال بودن آن ترديد دارى از دهان بيفكن و آنچه را، كه يقين دارى كه از راه حلال به دست آمده است، تناول نماى.
و اما شرح پیام امام امیر المومنین (مکارم شیرازی) :
إلىْ عُثْمانِ بْنِ حُنَیْفِ الأنْصاری ـ وَکانَ عامِلُهُ عَلَى الْبَصْرَةِ وَقَدْ بَلَغَهُ أنَّهُ دُعی إلى وَلیمَةِ قَوْم مِنْ أهْلِها، فَمَضى إلیْها ـ قَوْلُهُ.
از نامه هاى امام(عليه السلام) به عثمان بن حنيف انصارى، فرماندار بصره، است، بعد از آنکه خبر به آن حضرت رسيد که به ميهمانى جمعى (از مرفهين) اهل بصره دعوت شده و او هم در آن ميهمانى شرکت کرده است.(1)
نامه در یک نگاه:
این نامه از نامه هاى بسیار مهم نهج البلاغه است که درس هاى فراوانى به همه پویندگان راه حق و مخصوصاً زمامداران و مسئولان کشورهاى اسلامى مى دهد و شامل چند بخش است:
1. ابتدا امام(علیه السلام) به مخاطب خود که عثمان بن حنیف; فرماندار بصره است خبر مى دهد که گزارش شرکت او در میهمانى یکى از اشراف بصره به او رسیده است. در ضیافتى که فقط ثروتمندان حضور داشتند و سفره اى پرنعمت و رنگارنگ بوده است، حضرت او را به جهت شرکت در چنین ضیافتى سرزنش مى فرماید.
2. در بخش دوم به او یادآور مى شود که هر کس باید در زندگى، پیشوا و رهبرى داشته باشد. آن گاه زندگى خودش را به عنوان پیشوا و رهبر براى او شرح مى دهد که چگونه به دو جامه کهنه و دو قرص نان اکتفا کرده و ثروتى نیز براى خود نیندوخته است; ولى تأکید مى فرماید: من انتظار ندارم که همچون من زندگى کنى. انتظار من این است که ساده زیستى و تقوا و پرهیزکارى را فراموش نکنى.
3. در بخش دیگرى از این نامه به داستان فدک اشاره مى فرماید و مى گوید: تنها چیزى که از ثروت دنیا در دست ما بود، فدک بود که آن را هم حسودان و دشمنان اهل بیت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از دست ما گرفتند; هر چند من نیازى به فدک و غیر فدک ندارم. پایان زندگى همگى ما مرگ و سرانجام خانه ما گورى تنگ و تاریک است.
4. در بخش دیگرى به این نکته مهم اشاره مى کند که ساده زیستى من از آن رو نیست که امکان برخوردارى از مواهب مادى دنیا را ندارم، بلکه به آن دلیل است که وظیفه خطیر رهبرى مردم را بر عهده دارم و این موقعیت ایجاب مى کند که در سختى ها و تلخى هاى زندگى با ضعیف ترین مردم شریک باشم; شبانگاه سیر نخوابم در حالى که در گوشه و کنار کشور اسلام گرسنه اى سر به بالین بگذارد.
5. در بخش دیگرى پاسخ به این سؤال مى دهد که ممکن است بعضى بگویند اگر على بن ابى طالب چنین غذاى ساده اى داشته باشد باید چنان ضعیف باشد که نتواند در میدان جنگ آن شجاعت ها و رشادت ها را نشان دهد; ولى آگاه باشید درختان بیابانى که از آب و غذاى کمترى استفاده مى کنند چوب هاى محکم ترى دارند.
6. در آخرین بخش این نامه (که مرحوم سید رضى بعد از حذفِ بعضى از قسمت ها به نقل آن پرداخته است); امام(علیه السلام) دنیا را مخاطب قرار داده و آن را به شدت از خود مى راند و از زرق و برق دنیا اعلام بیزارى مى کند. آن گاه پس از ستایش کسانى که مسئولیت هاى واجب خود را در پیشگاه الهى انجام داده و به عبادت و شب زنده دارى مى پردازند بار دیگر عثمان بن حنیف را مخاطب قرار داده و او را به تقواى الهى و ساده زیستى فرا مى خواند تا از آتش دوزخ رهایى یابد.
دعوت نماينده امام به ميهمانى پرزرق و برق!
امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين نامه عثمان بن حنيف انصارى را که از اصحاب با فضيلت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بود و از سوى اميرمؤمنان على(عليه السلام) به فرماندارى بصره انتخاب شده بود مخاطب ساخته و در تعبيراتى سرزنش آلود مى فرمايد: «اما پس (از حمد و ثناى الهى) اى پسر حنيف! به من گزارش داده اند که مردى از جوانان (ثروتمند و اشرافى) اهل بصره تو را به سفره رنگين ميهمانى خود فراخوانده و تو نيز (دعوتش را پذيرفته اى و) به سرعت به سوى آن شتافته اى در حالى که غذاهاى رنگارنگ و ظرف هاى بزرگ طعام يکى از پس از ديگرى پيش روى تو (به وسيله خادمانش) قرار داده مى شد»; (أَمَّا بَعْدُ، يَا ابْنَ حُنَيْف: فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاکَ إِلَى مَأْدُبَة فَأَسْرَعْتَ إِلَيْهَا تُسْتَطَابُ لَکَ(2) الاَْلْوَانُ، وَتُنْقَلُ إِلَيْکَ الْجِفَانُ!).
«فِتْيَة» جمع فتى در اصل به معناى جوان نوخواسته و شاداب است و گاهى به افراد صاحب سن و سالى که داراى زندگى پرنشاطى هستند نيز اطلاق مى شود و در اينجا به معناى اشراف است.
«مَأْدُبَة» از ريشه «ادب» به معناى دعوت هاى رسمى و قابل توجّه است که در آن آداب رعايت مى شود.
«جِفَان» جمع جَفْنة (بر وزن وزنه) به معناى ظرف هاى بزرگ غذاخورى است. اين تعبير نشان مى دهد که مجلس مورد نظر در اين نامه مجلس گسترده اى بوده که گروهى از اشراف در آن دعوت داشتند و انواع غذاها بر سر سفره آماده بوده است.
آن گاه امام(عليه السلام) مى افزايد: «من گمان نمى کردم تو دعوت جمعيتى را قبول کنى که نيازمندشان (از نشستن بر سر آن سفره) ممنوع باشد و (تنها) ثروتمندشان دعوت شود»; (وَمَا ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُجِيبُ إِلَى طَعَامِ قَوْم، عَائِلُهُمْ(3) مَجْفُوٌّ(4)، وَغَنِيُّهُمْ مَدْعُوٌّ).
امام(عليه السلام) عيب بزرگ اين سفره را انحصارى بودن آن براى اغنيا ذکر کرده است. اگر غذاهاى رنگارنگ منحصر به آنها نبود و گرسنگان و نيازمندان هم از آن بهره مى گرفتند، اشکال بسيار کمترى داشت، بنابراين پرزرق و برق بودن و استفاده از انواع غذاهاى گوناگون از يک سو و محروم بودن مستمندان از سوى ديگر ايراد مهم آن سفره بوده است که اگر والى بودن عثمان بن حنيف را بر آن بيفزاييم اشکال آن بيشتر مى گردد.
@ganjma
از ادامه بحث استفاده مى شود که اين سفره ايراد چهارمى هم داشته و آن وجود اموال مشتبه به حرام در آن بوده است، زيرا در ادامه مى فرمايد: «به آنچه در دهان مى گذارى و مى خورى بنگر، آنچه حلال بودنش براى تو مشکوک باشد از دهان فرو افکن و آنچه را به پاکى و حلال بودنش يقين دارى تناول کن»; (فَانْظُرْ إِلَى مَا تَقْضَمُهُ(5) مِنْ هَذَا الْمَقْضَمِ فَمَا اشْتَبَهَ عَلَيْکَ عِلْمُهُ فَالْفِظْهُ(6)، وَمَا أَيْقَنْتَ بِطِيبِ وُجُوهِهِ فَنَلْ مِنْهُ).
اين نکته قابل توجّه است که امام(عليه السلام) به قدرى مراقب کارگزاران خود بوده و در حرکات و رفتار آنها دقت مى کرده که کوچک ترين نقطه ضعفى نداشته باشند تا جايى که حتى شرکت در يک مهمانى نامناسب را بر آنها خرده مى گرفته و با نامه بلندبالايى مملوّ از نصايح مختلف به آنها هشدار مى داده و نصيحت مى فرموده است. کارى که شايد در هيچ جاى دنيا معمول نبوده و نيست.
در ميان نامه هاى امام(عليه السلام) به کارگزاران خود اين قبيل نامه ها کم نيست و همگى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) نهايت تدبير را در امر کشوردارى رعايت مى کرده است.
نکته ديگر اينکه نظر مبارک امام(عليه السلام) اين است که حاکمان و مقامات برجسته حکومت اسلامى هميشه در کنار مردم و توده هاى مستضعف باشند و به مرفهان بى درد که توقعشان از همه بيشتر و ياريشان به هنگام يارى دادن از همه کمتر است، هرگز اهمّيّتى ندهند. تجربه نشان داده که در مواقع بحرانى تنها گروه اوّل مدافعان سرسخت و ايثارگران بى منّتند.
*
نکته:
عثمان بن حنيف کيست؟
در کتاب الاعلام زرکلى آمده است که عثمان بن حنيف از صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بود، در غزوه احد و پس از آن شرکت داشت و در عصر خليفه دوم به موجب تقوا و پاکدامنى خاصى که داشت مأمور اندازه گيرى سرزمين هاى خراجى عراق و سپس والى بصره شد. هنگامى که فتنه جمل رخ داد انصار عايشه به او پيشنهاد کردند که همراه آنها بر ضد على(عليه السلام) بجنگد (در حالى که او والى بصره بود). او از اين کار خوددارى کرد. طرفداران عايشه تمام موى سر و صورت و ابروهاى او را کندند و با همان حال نزد عايشه بردند. او گفت: رهايش کنيد. عثمان بن حنيف خدمت على(عليه السلام) آمد و در جنگ جمل همراه آن حضرت بود. سپس ساکن کوفه شد و در دوران خلافت معاويه چشم از جهان فرو بست.(7) بعضى نيز گفته اند که در زمان خلافت معاويه در مدينه از دنيا رفت.
جالب اينکه در کتاب استيعاب ابن عبد البر آمده است: هنگامى که عراق فتح شد، خليفه دوم با يارانش مشورت کرد چه کسى مصلحت است به عراق برود و والى آنجا باشد؟ همگى بالاتفاق گفتند: عثمان بن حنيف مناسب است و افزودند که او مى تواند بيش از اين را هم اداره کند، زيرا بصيرت و عقل و معرفت و تجربه فراوانى دارد.(8)
در کتاب مستدرکات علم رجال الحديث آمده است که او و برادرش، سهل بن حنيف در زمره دوازده نفرى بودند که به ابو بکر ايراد کردند و اعمال او را زير سؤال بردند. سپس مى افزايد: عثمان و برادرش سهل جزء مأموران خاص على(عليه السلام) (شرطة الخميس) بودند که امام(عليه السلام) بهشت را براى آنان تضمين کرد.(9)
در اسد الغابه آمده است که عثمان بن حنيف مى گويد: در محضر پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بودم، مرد نابينايى خدمتش آمد عرض کرد دعا کن خدا چشم من را به من باز گرداند. فرمود: چگونه است تو را به حال خود رها کنم؟ عرض کرد نه و چند بار اصرار کرد. پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: وضو بگير و دو رکعت نماز بخوان و بگو: «اللّهُمّ إنّى أسْئَلُکَ وَأتَوَجَّهُ إلَيْکَ بِمُحَمَّد نَبِيِّکَ نَبِىِّ الرَّحْمَةِ يا مُحَمَّدُ إنّى تَوَجَّهْتُ بِکَ إلى رَبّي في حاجَتي هذِهِ لِتَقْضِىَ لي اللّهُمَّ فَشَفِّعْهُ فيّ; خداوندا من از تو تقاضا مى کنم و به محمد پيامبرت، پيامبر رحمت متوسل مى شوم. اى محمد من در حاجتى که به سوى پروردگارم دارم به تو متوسّل مى شوم که اين حاجتم را بر آورى خداوندا او را شفيع من قرار بده. بعد از اين دعا خداوند نور چشمانش را به او باز گرداند».(10)
اين سخن را با سخنى از امام على بن موسى الرضا (طبق نقل رجال مامقانى) پايان مى دهيم. امام(عليه السلام) فرمود: عثمان بن حنيف از کسانى بود که بعد از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) وفادار ماند و هيچ گونه تغييرى به مسائل خود نداد.(11)
*
پی نوشت:
1 . سند نامه: نويسنده کتاب مصادر نهج البلاغه تصريح مى کند که بخشى از اين نامه را پيش از مرحوم سيد رضى، صدوق در کتاب امالى خود آورده است. شايان توجّه است که ابن ابى الحديد در شرح اين نامه در چند مورد مى گويد: در روايت ديگرى چنين و چنان آمده که نشان مى دهد منبع ديگرى در اختيار داشته و اين عبارات متفاوت را از آنجا نقل مى کرده است. حتى در يک مورد تعبير مى کند که گروهى فلان عبارت اين جمله را چنين نقل کرده اند که تعبير به گروهى قابل تأمل است.
@ganjma
اضافه بر اينها بخش هايى از اين نامه، بعد از سيّد رضى در کتاب هاى متعدّدى مانند خرائج قطب راوندى و روضة الواعظين فتال نيشابورى و المناقب ابن شهر آشوب و ربيع الابرار زمخشرى با تفاوت هايى نقل شده است. اين تفاوت ها نشان مى دهد که آنها نيز منابع ديگرى در اختيار داشته اند (مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 373). اين نامه را «برّى» (متوفاى قرن 7) نيز در کتاب الجوهرة فى نسب الامام على، ص 81، با اضافاتى آورده است.
2 . جمله «تُسْتَطَابُ لَکَ» به اين معناست که انواع خوب (از غذاهاى رنگارنگ) براى تو طلب مى شود. از ريشه «طيب» به معناى خوب و پاکيزه و لذيذ گرفته شده است.
3 . «عائل» به معناى عائله دار نيازمند است.
4 . «مَجفوّ» به معناى محروم است و کسى که در حق او جفا شده است.
5 . «تَقْضِمُه» از ريشه «قَضْم» بر وزن «فهم» به معناى جويدن و گاه به معناى خوردن است و «مَقْضَم» به غذايى که به دهان مى گذارند اطلاق مى شود.
6 . «فَالْفِظْهُ» از ريشه «لَفْظ» به معناى بيرون افکندن از دهان است و الفاظ را بدين جهت الفاظ مى گويند که گويى از دهان بيرون افکنده مى شوند.
7 . الاعلام زرکلى، ج 4، ص 205.
8 . استيعاب، ج 3، ص 89.
9 . مستدرکات علم رجال الحديث، ج 5، ص 213.
10 . اسدالغابة، ج 3، شرح حال عثمان بن حنيف، شماره 3571. شبيه همين معنا در مسند احمد، ج 4، ص 138 و مستدرک حاکم، ج 1، ص 519 آمده است. حاکم بعد از نقل اين حديث مى گويد: اين حديث صحيح السندى است، هرچند بخارى و مسلم آن را نقل نکرده اند (اى کاش مخالفان نادان توسّل، حدّاقل به مبانى روايى خود مراجعه مى کردند تا بدانند چه اندازه در اشتباهند).
11 . رجال مامقانى، شرح حال عثمان بن حنيف.
@ganjma