eitaa logo
بصیر
1.3هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادر محسن فدایی گردان امام حسین علیه السلام    در کانال بصیر با ما همراه باشید   https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
سردار من دخترم؛ نگذاری لباس از تن من درآورند! به هنگام محاصره یازده ماهه ، زنان این شهر اغلب کارهای پشت جبهه را بر عهده داشتند. آنان برای مجاهدان غذا می پختند، لباس می دوختند، جوراب می بافتند، پوکه های خالی فشنگ را پر می کردند. از سنگری به سنگر دیگر خبر و غذا می رساندند، شبنامه پخش میکردند، پرستاری و مداوای زخمیان را نیز بر عهده داشتند. زنان دیگری نیز بودند که مجاهدان را کمک مالی می کردند. آنان حتی از بذل زینت آلات و جهیزیه خود در را پیشبرد انقلاب مضایقه ای نداشتند. علاوه بر اینکارها، گروهی از زنان نیز در سنگرها می جنگیدند و بی محابا از کشتن و کشته شدن هراسی به دل راه نمی دادنند. زنان و دخترانی نیز بودند که در لباس مردانه می جنگیدند تا شناخته نشوند. نقل است که روزی یکی از مجاهدان را که از ناحیه ران زخمی شده بود به می آورند. پرستاران میخواهند لباس از تنش درآورند و زخم اش را مداوا و پانسمان کنند و مجروح تقاضا می کند دست به لباس او نزنند. پرستار میگوید تا لباس از تن ات بیرون نیاید معالجه و مداوا مشکل است. مجاهد زخمی به هیچ وجه قبول نمی کند. هرچه اصرار می کنند فایده ای نمی بخشد .خون از جای زخم پیوسه بیرون می زندو خطر مرگ لحظه به لحظه بیشتر می شود. ماجرا به گوش می رسد. ستار از سنگر به انجمن حقیقت میرود. زبان به نصحیت مجاهد زخمی می گشاید؛ پسرم تو نباید بمیری، ما به نیروی تو، به اراده آهنین تو نیز داریم؛ چرا راضی نمی شود زخمت را مداوا کنند؟ مجاهد به ستار اشاره میکند که گوشش را نزدیک دهان او ببرد. ستار خم می شود. مجاهد در او گوش او نجوا می کند؛ سردار من دخترم نگذاری لباس از تن من درآورند و رازم برملا شود. اجازه بدهید با خیال راحت بمیرم. چشم ستار به اشک می نشیند و پدرانه می گوید:« قیزیم من دیری اولا اولاسن نیه دعوایه گئتدون» دخترم من که هنوز زنده ام تو چرا به جنگ رفتی؟» پیرمردان و پیرزنان تبریزی می گوید نام این شیرزن مجاهد «تلی» بوده است. تعداد تلی ها چند نفر بوده است کسی نمی داند؟ لکن مسلم است که تلی های گمنام زیادی در سنگرها جنگیده اند و گمنام شهید شده اند. منبع: کریم طاهرزاده بهزاد؛ قیام آذربایجان د رانقلاب مشروطیت، تهران، نشر اقبال، 1391، ص 327 @Axezirkhaki   https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
جدول پخش تلویزیون در شب‌های #قدر و شهادت حضرت امیرالمومنین (ع) در قبل از انقلاب در پایین تبلیغ کتاب رهبر انقلاب هم دیده میشه. @Axezirkhaki https://sapp.ir/basir.markazi  https://eitaa.com/basirmarkazi
شوخ‌طبعی ( به داد اسلام برسید ) تدارکاتچی و اینقدر باحال ؟ راستی راستی که باید برایش تخم‌مرغ می‌شکستیم و اسفند تو آب می ریختیم تا نظرش نکنند ! از آن اشخاصی بود که دلشان در و طاقچه نداره . به محض اینکه احتمال می‌داد امروز یا فرداست که خوراکی و خرت و پرت هایی که مردم با هزار زحمت فرستاده‌اند عیب و علت پیدا کنه ، با همان حال نزارش آنها را می ریخت تو کیسه و راه می‌افتاد تو گرو هانها و بنا می کرد داد و بیداد کردن : به داد اسلام برسید ، مسلمونا ! اسلام از دست رفت ، کمک کنید جبهه حق را تقویت کنید ، به شتابید غفلت موجب پشیمانی است و به دنبال آن سر کیسه را شل می کرد وسط چادر می ایستاد کنار و از خوردن بچه ها لذت می‌برد . بعضی از بچه‌ها می‌گفتند : خودمونیم اگر ما نباشیم کی میخواد حق مردم رو بخوره ، یه آبم روش ؟! فرهنگ جبهه https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
معرفی کتاب همسایه پیامبر زندگی نامه و خاطرات شهید داوود دانایی جانشین گردان فجر بهبهان تالیف گروه فرهنگی سردار شهید مجید بقایی بهبهان می باشد . قسمتهایی از وصیتنامه شهید : اگر لیاقت شهادت را داشتم ، راضی نیستم در مراسم من کسانی شرکت کنند که خدای نا کرده ذره ای بدبینی نسبت به امام و رهبری و یا همه ی پر و بال های امام و حتی نظام جمهوری اسلامی داشته باشند . به خدا راضی نیستم و تا زمانی که این
فتح الفتوح در قضیه فتح بستان در سال 60 امام ( ره) پیامی دادند در آن پیام تعبیر فتح الفتوح بود . بعضی خیال کردند که فتح الفتوح جنگ بستان است . اما امام آن را نمی گفت . امام می فرمودند _ به این مضمون _ فتح الفتوح . فتح یا ساختن این جان های آگاه و بیدار است . واقعاً بزرگترین فتح جمهوری اسلامی این بود که توانست این جوانان را به این مرحله از عظمت و اعتلای روحی برساند که بتوانند احساس خود باوری کند و بایستند و در مقابل تهاجم عظیم یکپارچه دنیا ، از کشور و از موجودیتشان و از اسلام دفاع کنند ، که مظهرش جنگ تحمیلی بود و تا الان هم ادامه دارد . مقام معظم رهبری ( حفظه الله ) _ نکته های ناب ج 2 ص 68 کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
همچون علی (ع) ( خدایا تو را شکر می کنم که باران تهمت و دروغ و ناسزا را علیه من سرازیر کردی تا در میان طوفان های وحشتناک ظلم و جهل و تهمت غوطه ور شوم و ناله حق طلبانه من در برابر غرش تندرهای دشمنان و بدخواهان محو و نابود گردد و در دامان عمیق و پرشکوه درد سر به گریبان فطرت خود فرو برم و درد و رنج علی را تا اعماق روحم احساس کنم . علی بزرگ ، علی مظهر اسلام و عنایت و عبادت و محبت و ایمان که با تمام عظمتش و با تمام درخشش خیره کننده اش بیش از هر کس مورد تهمت و دروغ و ناسزا قرار گرفت و بیش از 1400 سال هنوز هم هجوم تبلیغات شوم طاغوتیان در اذهان اکثریت مسلمانان باقی مانده است و شخصیت بی همتای این نمونه روزگار برای میلیون ها بشر ناشناخته مانده است . ) نیایش های شهید دکتر چمران کتابخانه تخصصی دفاع مقدس https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
فریاد استغاثه ... ( خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید ، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و دروغ ها و تهمت ها ناپدید می شد ، تو ای خدای من ، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب سوخته ام نور می تافتی و به استغاثه ام جواب می گفتی . تو در موقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در کویر تنهایی ، انیس شبهای تار من شدی ، تو در ظلمت نا امیدی ، دست مرا گرفتی و کمک کردی در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه و پیش بینی نبود ، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی و در میان ابرهای ابهام ، در مسیر تاریک و وحشتناک مرا هدایت کردی . ) نیایش های شهید دکتر چمران کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
اسامی مناطق مسکونی در جنگ عنوان : ترمز آباد روستایی بود در مهران به نام هرمز آباد . این روستا عقبه تدارکات و ترابری گردانها و واحدهای آن منطقه بود و یک ایستگاه صلواتی داشت که اغلب ، هنگام عبور و مرور کمتر کسی می توانست از خیر آن بگذرد و پیاده نشود . برای همین بچه‌ها ، کم کم هرمز را به ترمز تبدیل کردند . کنایه از اینکه همه در این نقطه توقف می کنند و مختصری به خودشان می رسند . فرهنگ جبهه کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
شوخ طبعی ( سیر نشدی ، خسته هم نشدی) بنده خدا دست خودش نبود ؛ دیگر عادت کرده بود به تند خوردن . ترک عادت هم که می گویند موجب مرض است . راه رفتن و حرف زدنش هم دست کمی از خوردنش نداشت . طوری غذا می خورد که به قول ننم انگار سوار پشت سرش هست . ما هر کاری می کردیم ، حتی برای چند لحظه ، ادای خوردنش را نمی توانستیم در بیاوریم ، نمی‌دانم چی بسته بود به این فک اسفل که این همه از صبح تا شب می جنبید و آخ هم نمی‌گفت. گاهی ما ‌ها که با او بعد از مدتها هم سنگر بودن این حرف‌ها را نداشتیم، سر به سرش می گذاشتیم که : پسر تو حالا سیر نشدی ، راستی راستی خسته هم نشدی ؟ و او فقط با کله اشاره می کرد که: نه ! فرهنگ جبهه کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
❌❌ توجه توجه❌❌ قابل توجه اعضای کانال بصیر مسابقه شماره 1 به بهترین عکس در یکی از موضوعات زیر ➖ تصویر ازیکی از یادمانهای شهید گمنام در سطح استان یا ➖ تصویری از زیارت قبور شهدای گمنام توسط زائرین یا ➖تصویری از برگزاری مراسم در کنار حرم شهدای گمنام یا ➖تصویری ازصحنه های ویژه در کنار حرم شهدای گمنام راتا روز جمعه ۱۳۹۷/۳/۲۵ به همراه نام یادمان/نام ونام خانوادگی ارسال کننده/ شماره تماس/ در زیر صفحه ارسال نمایید جایزه برنده کارت هدیه ۵۰/۰۰۰ تومانی این مسابقه به صورت هفتگی با موضوعات مختلف برگزار خواهد شد https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi