eitaa logo
بصیر
1.4هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
67 فایل
شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
ای زغنبوت / 😬😣 با این چهره کریه المنظرت به عربی گفتم اگر چرخید ورسید دست خودش بفهمه چی بهش گفتم وگرنه میشه همون کوفت خودمون 🌹🍃🌹🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazi ⚪https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز یکشنبه۱۳۹۷/۵/۱۴ حضرت محمد مصطفی(ص) كسى كه براى زنده كردن حق يك مسلمان، شهادت حقّ بدهد، روز قيامت در حالى آورده مىشود كه پرتو نور چهره اش، تا چشم كار مىكند ديده مىشود و خلايق او را به نام و نسب مىشناسند. من لا يحضره الفقيه ج3 ص 58 🌹🍃🌹🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazi ⚪https://eitaa.com/basirmarkazi
ماپاسداروبسیجیِ خشڪ وخالے نمےخواهیم پاسداروبسیجے باید: 👈مڪتبے،ایدئولوژے وعقیدتے باشد. واے بر ما! واے بر پاسدار ما! واے بر بسیج ما! اگر روزےبرسد ڪه فقط نظامے صرف باشد سردارشهید ابراهیم_همت 🌹🍃🌹🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazi ⚪https://eitaa.com/basirmarkazi
حضرت امام خمینی (ره ) ما در مقابل آمریکا واسرائیل و دیگر ابرقدرتها، که می‌خواهند منطقه را ببلعند، بی‌تفاوت باشیم؟ نه، ما با هیچ کدام از ابرقدرتها و قدرتها سر سازش نداریم. 🌹🍃🌹🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazi ⚪https://eitaa.com/basirmarkazi
چـادرݥ را باد نیاورده ڪه باد ببره... چــادرݥ پرچم غیرتِ همه ے مردان سرزمینم است ڪه سرخـ❤️ـے خونشان را به سیاهے آن بخشیده اند... چادرم_را_عاشقم 🌻🍃🌻🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazi ⚪https://eitaa.com/basirmarkazi
بصیر
معرفی کتاب کتاب یک آسمان هیاهو بر اساس زندگی شهید علیرضا موحد دانش تالیف رحیم مخدومی است . « وقتی می‌خواهیم از سرزمینی بهتر بدانیم باید قصه زندگی آدم هایش را بخوانیم اگرچه می‌دانیم ورق ، ورق تاریخ شرح حماسه‌های مردم این سرزمین است. اما شاید هیچ دورانی را مثل سالهای دفاع مقدس تجربه نکرده باشند . انگار در این سال‌ها فرمانده هان به تنها چیزی که فکر نمی‌کردند پاداش های دنیوی بود . نه مدالی به سینه داشتند و نه حرف های عجیب و غریب می‌زدند . باور کردنی نیست که گاه تا آخرین لحظات زندگی برای عده‌ای ناشناس باقی می‌ماندند. قصه فرماندهان قصه واقعی مردان پارسا و شجاع این سرزمین است . ناشر کتاب انتشارات سوره مهر در سال ۱۳۸۷ می باشد. کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
شوخی حاج_همت 🔸 بچـــه‌هـــا كسل شده بــودن و حوصله نداشتن . حـــاجي درِ گــوش يكي داشت پچ پــچ میکرد و زيــر‌_چشمی بــقيه رو مـــي‌پـــايـيد. انگار شيطنــــتش گـل كـرده بـود. حـاجـی رفت بـیرون با یـــه عراقیه بـــرگشـت تــو ... 🔸بـــچه‌ ها دويـــدن دور حاجـــی و عراقیه. حاجي عراقیه رو ســپرد بــه بچه‌ ها و خـــودش رفــت كنـــار . 🔹اونام انـــگار دلشــون مــــي‌ خواست هاشون رو سر يكی دیگه خالي كنن ريختــن ســـر عراقيو شــروع كردن بـــه و زدن بــه اون. 🔸تا خورد زدنـــش. حاجـــيم هيــچي نـــمي‌ گــفت. فـــقــط نگاه مي‌ كرد. 🔹يكــي رفت تــفنگش رو آوُرد گـــذاشت كنـــار ســَر عـــراقي. رنــگش پـــريد زبون بـــاز كرد كــه « بـــابـــا، نکنید، ! مــن از خـــودتونم. 🔸و شروع كرد تنــدتند، لــباسايــي رو كه كـِش رفته بــود كــندن و غر_زدن كــه 🔹« حــاجي جــون، تــو هـم بـا ايــن نقشه‌ هات. نــزديك بــود ما رو بــه كشتـــن بــدي . حـــالا قیافم شبيه عراقياس دلــيل نمــي‌شه كه … بچه‌ ها همه زدن زیـــر خنده. حاجيــم مي‌ خنديد. 😁 🌹🍃🌹🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazihttps://eitaa.com/basirmarkazi
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشگلات ایران دیدنی و نشر دادنی 🌹🍃🌹🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazihttps://eitaa.com/basirmarkazi
بصیر
« یک شبی با مرحوم شهید چمران نشسته بودیم ، راجع به مسائل جبهه و کارهایی که فردا داشتیم صحبت می‌کردیم ، در باز شد ، همین شهید رستمی وارد شد ... دیدم سر تا پایش گل آلود است ، پوتین ها گل آلود ، بدنش خاک آلود، صورتش خسته ... اما چهره را که نگاه کردم دیدم مثل ماه می‌درخشد ، نورانی بود روزهای قبل من این حالت را درون او دیده بودم . رفته بود در یک منطقه عملیاتی آنجا فعالیت زیادی کرده بود ، حالا آمده بود می‌خواست گزارش بدهد . بعد از چندی هم به شهادت رسید . ارتشی بود ، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود . فعالیت می‌کرد ، مجاهدت می‌کرد ، حضور فداکارانه داشت بعد هم به شهادت رسید . » مقام معظم رهبری کتابخانه تخصصی دفاع مقدس استان مرکزی https://sapp.ir/basir.markazi https://eitaa.com/basirmarkazi
تا عڪس گلِ روی تو بر قابِ_دل افتـــاد تصویر_جهــان در نظرم جلوه ندارد 🌷شهید_علی‌اڪبر_عربی🕊 ازشهرستان خمین 🌹🍃🌹🍃 ⚪https://sapp.ir/basir.markazi ⚪https://eitaa.com/basirmarkazi