بصیر
ارسال شده از سروش:
😅شوخ طبعی
* تنماهی شیمیایی
عباس خمیری رزمنده هشت سال دفاع مقدس چنین نقل میکند: سال 66 همراه با تیپ مالکاشتر در پیرانشهر مستقر بودیم، فرماندهی تیپ را هم آن وقتها ناصر فارابی بهعهده داشت، من هم در گردان حمزه (ع) بودم، رضا تسنیمی از بچههای گرگان، فرمانده گردان بود و من هم جانشینش، منطقه پوشیده بود از خاکریزهای بلند، محل استقرار ما هم وسط این خاکریزها بود.
پیک گردان طبق روال هر شب رفت تا سهمیه غذای آن شب را بگیرد و برگردد، همه ما منتظر بودیم، پیک زودتر از راه برسد و دلی از عزا در بیاوریم، سفره را پهن کرده بودیم تا این که سر و کله پیک پیدا شد، به تعداد بچهها با خودش کنسرو ماهی آورده بود، در کنسرو که باز شد، صدای «فش» مانندی از آن زد بیرون و بعد هم بوی تعفن، چادر پر شده بود از بوی گند کنسرو، معلوم بود که مال خیلی وقت پیش بود و حالا فاسد شده است.
یکی از بچهها با عجله آن را گرفت و با خودش برد بالای خاکریز و از آنجا هم با همه زور بازویش آن را پرت کرد، با این که کنسرو را از چادر انداختیم بیرون، اما بوی بدش دست از سر ما برنمیداشت، هر کاری از دستمان بر آمد انجام دادیم بلکه از شرش خلاص شویم.
مثلاً هر چی کاغذ باطله بود، از این گوشه و آن گوشه چادر درآوردیم و آتش زدیم تا شاید افاقه کند، اما نشد که نشد، مجبور شدیم از چادر بزنیم بیرون و توی هوای آزاد بنشینیم تا وقتی آب از آسیاب افتاد، برگردیم به چادر و فکری به حال شام شبمان بکنیم، هنوز خوب ننشسته بودیم که یکهو یکی از نگهبانها، سراسیمه از آن طرف خاکریز آمد به طرف ما و داد و هوار زد: «بچهها! بچهها! یالّا ماسکهایتان را بردارید، عراقیها منطقه را شیمیایی زدند.»
با تعجب گفتیم: «معلوم هست چی میگی؟ شیمیایی چیه؟ ما که اینجا اصلاً بویی حس نمیکنیم.»
گفت: باور کنید! چند دقیقه پیش صدایی از کنار خاکریزی که داشتم نگهبانی میدادم، بیرون آمد، رد صدا را گرفتم، نزدیکش که شدم، دیدم بویی مثل بوی ماهی گندیده میآید.»
گفتیم: «خب که چی؟ چه ربطی به شیمیایی دارد؟»
گفت: «مگر توی آموزش ش.م.ر به ما یاد ندادند، گاز شیمیایی اعصاب، شبیه بوی ماهی گندیده است؟ یالا وقت تلف نکنید! الان همهمان شیمیایی میشویم، از من گفتن، بعد نگویید، نگفتم.»
ما که تازه فهمیدیم ماجرا از چه قرار است، زدیم زیر خنده، نگهبان که هاج واج داشت نگاهمان میکرد، گفت: «چیزی شده، خب به من هم بگویید.»
ماجرای کنسرو را که برایش تعریف کردیم، از تعجب ماتش برد و بعد هم زد زیر خنده.»
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
ارسال شده از سروش:
حکایت
ابوالمعالی
ایشان فرمودند :
مشهور است که هر کس سر قبر ((آقا ابوالمعالی )) در ((تخت فولاد اصفهان )) برود و چهل تا ((حمد)) بخواند به حاجت و مطلبش می رسد . می گویند :
یک روز ((حاج آقا منیر بروجردی )) که از علماء و اخیار اصفهان و در استخاره مشهور بوده ، قرض دار می شوند و مشکل بزرگی برایشان پیش می آید .
می آیند سر قبر ((ابوالمعالی )) و چهل ((حمد)) را می خوانند ، وقتی که ((حمد)) آخری را داشتند می خواندند ،
یک دفعه می بیند خادم ملک التجاره می آید و می گوید : ملک التجار سلام می رساند و می گوید که شما تشریف می آورید پیش من یا خدمت شما برسم ؟
آقا می فرمایند : بنده می آیم .
خلاصه می روند منزل ملک التجار ، می بینند که ملک التجار لباس پوشیده آماده و منتظر ورود آقا هستند وقتی وارد می شوند مبلغی را که آقا قرض داشتند ملک التجار می دهد و می گوید این حاجت شما .
آقا می گویند : موضوع از چه قرار است ؟ !
ملک التجار می گوید : من دیشب خواب دیدم که ابوالمعالی به خواب من آمده است و می گوید : این ((حاج آقا منیر بروجردی )) به خاطر قرضش آمده و متوسل به من شده و شما قرض ایشان را پرداخت نمائید .
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
24.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انتشار برای نخستین بار / لحظاتی از دیدار خانواده شهدای مدافع حرم با مقام معظم رهبری
🔹 واکنش رهبرانقلاب به درخواست برادران یکی از شهدا برای اعزام به سوریه:
🔹 رضایت من هم شرط است، مادرتان هم اجازه بدهد من راضی نیستم
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
حدیث روز دوشنبه ۹۷/۱۲/۶
امام رضا عليه السلام:
مؤمن، كسى است كه هر گاه خشمگين شود، خشمش او را از جادّه حق بيرون نمی بَرد و هر گاه خشنود شود ، خشنودی اش[از كسى]، او را به باطل نمی كشانَد و چون قدرت پيدا كند، بيشتر از آنچه حقّ اوست، نمی گيرد
المؤمنُ إذا غَضِبَ لَم يُخرِجهُ غَضَبُهُ عن حَقٍّ، وإذا رَضِيَ لَم يُدخِلهُ رِضاهُ في باطِلٍ، و إذا قَدَرَ لَم يَأخُذ أكثَرَمِن حَقَّهِ
الكافی جلد2 صفحه233
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🔸 شروع یک روز عالى و خوب
🍁 با یاد و خاطره شهدا عزیزمان
🌷شهید حامد جوانی 🌷
🍁 شادی روحش صلوات
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
مردن که گریه ندارد!
بعد از ظهر بود . گردان آماده می شد که شب عملیات کند. فرمانده گردان با معاونش شوخی داشت، می گفت: خوب دیشب نگذاشتی ما بخوابیم، پسر مردن که دیگر این همه گریه و زاری ندارد. به خودم گفته بودی تا حالا صد دفعه کارت را درست کرده بودم. چیزی که اینجا فراوان است شهادت.
بعد دستش را زد پشتش و گفت: بیا بیا برویم ببینم چه کار می توانم برایت بکنم.
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
بهترین موقع بعد از پایان نماز
وقتے سر بہ سجده مےگذارید
مرورے بر اعمال از صبح تا شب خود بیندازید..
آیاڪارمان براے رضاے خدا بود
شهید محمد ابراهیم همت
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
چه لبخندی زدی وقتِ گذشتن
عجب آسودهای هنگام رفتن . . .
شهادت : 21 بهمن 64
فاو ؛ عملیات والفجر هشت
#شهید_محمدرضا_حقیقی
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
🌄 لوح | ریشهای ترین جهاد
📝نخستین توصیهی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همهی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است. ۹۷/۱۱/۲۲
🚩مروری بر بیانیه #گام_دوم_انقلاب
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi
#گناهکار_چند_نوع_است❗️
🍃عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود. اما اگر نه دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
«استاد فاطمی نیا»
🌹🍃🌹🍃
┄┅══✼♡✼══┅┄
https://sapp.ir/basir.markazi
https://eitaa.com/basirmarkazi