هردختری که دخترزهرانمی شود
هربانویی که زینب کبري نمی شود
داروندارحضرت حیدر،
جزتوکسیکه زینت بابانمی شود
وفات حضرت زینب(سلام الله عليها )به تمام دوستداران تسلیت.باد. پنج مرتبه صلوات هديه مي كنيم
۲ فروردین ۱۳۹۸
۲ فروردین ۱۳۹۸
🔴عربستان فتح خواهد شد
رهبر معظم انقلاب:
کشور سعودی، مستبد، فاسد و ظالم است .
اگر سعودی نیروگاه هسته ای و موشکی هم بسازد، نگرانی ندارم، در اینده نه چندان دور بدست #مجاهدان_اسلام خواهد افتاد.
#بشارت_ظهور
🍃🍂🍃🍂🌹🍂🍃🍂🍃
۲ فروردین ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزیزم:
.🎥 چه کسانی هم چنان پشت سر سند ۲۰۳۰ هستند؟
⭕️منظور امام خامنهای از تقی زاده های امروزی، چه کسانی هستند و با چه تفکری؟
🔻 آیا حسن روحانی که پیش از این بر اجرای سند ۲۰۳۰ قسم خوردن بود، همچنان بر مواضع قبلی اش پافشاری میکند؟
🔻چرا همچنان اخباری از اجرای سند ۲۰۳۰ شنیده میشود؟
🔻 اگر این سند خائنانه در حال اجرا نیست، چرا رهبر معظم انقلاب در سخنرانی حرم رضوی در ابتدای سال از پشتیبانان آن خبر میدهد؟
#حمید_رسایی
۳ فروردین ۱۳۹۸
سید حسن تقی زاده از جمله رجال مشروطه خواه بود که فراز و فرود های زیادی در زندگی شخصی و سیاسی او وجود دارد. تقی زاده از جمله شخصیت هایی بود که شدیدا شیفته غرب بود و می گفت که باید از ناخن پا تا موی سر غربی شد. در گزارش زیر سعی می شود تا به زندگی این شخصیت مهم و موثر در ایام مشروطه نگاهی بیندازیم.
گروه گزارش ویژه مشرق؛ سید حسن تقی زاده در آخر رمضان سال 1295 ق (شهریور1256/سپتامبر 1878م) در خانواده ای روحانی در شهر تبریز متولد شد. پدرش«سید تقی اردوبادی»از شاگردان شیخ مرتضی انصاری بود. سید حسن فرزند ششم خانواده بود که پس از چهار برادر دو قلو و یک پسر به دنیا آمد که البته سه تن از برادرانش از دنیا رفتند.همچنین پس از وی نیز دو کودک دو قلو متولد شدند که یکی از آن ها پسر بود که زود درگذشت و دیگری دختری بود به نام ربابه که بعدها همسررفیق شفیقش میرزا محمدعلی خان تربیت شد.
از ناخن پا تا موی سر باید غربی شد
سید حسن از چهار سالگی به آموختن قرآن پرداخت، از هشت سالگی تا حدود بیست سالگی مقدمات عربی ودروس حوزوی مانند رسایل و مکاسب و شرح کبیر را خواند
تقی زاده مخفیانه به یادگیری علوم غربی پرداخت
از چهارده سالگی در اندیشه های او تغییراتی رخ داد و به علوم غربی علاقه مند شد به همین دلیل به طور پنهانی و به دوراز چشم پدرشروع به مطالعه ی کتب آن ها و آثار شیخ احمد احسایی وهمچنین یادگیری زبان فرانسه و انگلیسی پرداخت.
رها کردن حوزه
.پس از مرگ پدر در سال 1314ق علوم دینی را رها کرد و با جدیت تمام مشغول مطالعه ی علوم جدید شد.خود وی گفته که از تقریبا شانزده سالگی در پی رهایی از تقلید و«اطاعت کورکورانه تعبدی» برآمده است.این موضوع نشان دهنده ی عدم همبستگی عاطفی و معنوی میان او و پدرش است اما با این وجود می توان گفت که با توجه به تعریفاتی که از پدرش در مقدمه ی کتاب«آزادی و حیثیت انسانی» تالیف جمالزاده به عمل آورده است از داشتن چنین پدری نه تنها احساس حقارت نمی کرده است،بلکه احساس غرور هم می کرده است.شاید به همین علت در اوایل جوانی هنگام ورود به زندگی اجتماعی خود را«تقی زاده» نامیده است.
وی در سال 1316 و 1317 ق به تدریس علم فیزیک در دارالفنون مظفری و مدرسه ی لقمانیه و معلم خانه ی تبریز مشغول بود.
در سال 1319ق با همکاری تربیت، میرزا سید حسین خان و میرزا یوسف خان آشتیانی در تبریز مدرسه ی «تربیت» را به منظور ترویج آموزش به روش غربی و اندیشه های غربی تاسیس کرد که البته با مخالفت گروهی از روحانیون این مدرسه تعطیل شد.
میرزامحمدعلی خان تربیت
سپس کتاب خانه(کتاب فروشی) «تربیت» را تاسیس کرد که در کنار کتب دینی،کتاب های فرنگی و عربی هم می فروخت.وی پس از آشنایی با آثار «میرزا ملکم خان» و «طالبوف» و روزنامه های فارسی خارج از کشور مانند اختر،پرورش،ثریا،حبل المتین و حکمت و کتب عربی چاپ مصر و کتب ترکی چاپ عثمانی به شدت به علوم و اندیشه های تجددطلبانه ی غربی تمایل یافت.
تقی زاده:مایه اطلاعات و فهم سیاسی من
صدی هشتادش ازمیرزا ملکم خان بود.
تقی زاده در کتاب «زندگی طوفانی» می نویسد:باید بگویم از اول مایه اطلاعات و فهم سیاسی من صدی هشتادش از میرزا ملکم خان بود.از همه جا کتاب های او را پیدا کرده،می خواندم.در مسیر زندگی سیاسی من تاثیر عمده ای کرد.شاید خیلی اشخاص دیگر هم تحت تاثیر حرف های او قرار گرفتند.
تقی زاده با کمک تربیت،آشتیانی و سید حسین خان دو هفته نامه «گنجینه فنون» را در سال 1320ق تاسیس کردکه در تبریز چاپ می شد و بعد از حدود یک سال و نیم تعطیل شد.
دیدار با شیخ محمد عبده
تقی زاده در 1321ق به قفقاز،استانبول،مصر،بیروت و دمشق سفر کرد و از نزدیک با برخی از روزنامه نگاران،فعالان سیاسی و نویسندگانی مانند جرجی زیدان، زین العابدین مراغه ای و هم چنین شیخ محمد عبده،مفتی معروف مصر،دیدار و گفت و گو کرد و با تفکرات آن ها آشنا شد.وی در شعبان سال 1323ق به تبریز بازگشت.
شیخ محمد عبده جرجی زیدان
تقی زاده در دوره اول مجلس
تقی زاده با شنیدن خبر انقلاب در تهران (مشروطه) از طریق روسیه به تهران آمد.وی در مجلس در جمع تماشاگران حاضر می شد و شاهد مذاکرات نمایندگان بود.در این زمان رساله «تحقیق احوال کنونی ایران یا محاکمات تاریخی» وی در تبریز منتشر شد و همین امر در کنار سخنرانی های آتشین وی سبب شد تا مورد توجه مشروطه خواهان تبریز قرار گیرد و یکی از نمایندگان تبریز شود.به همین دلیل به او خبر دادند تا زمانی که دیگر نمایندگان تبریز به تهران برسند وی در جلسات مجلس حاضر شود.
روز افتتاح مجلس شورای ملی
در تبریز شما آدم حسابی قحط بود که این پسر را به عنوان نماینده به مجلس فرستادید!
وی در خاطرات خود نوشته: «در ه
۳ فروردین ۱۳۹۸
مان روز که به مجلس وارد شدم، مرحوم حاج محمد صراف نماینده مجلس به مرحوم حاج سید مرتضی مرتضوی به شوخی گفت: در تبریز شما آدم حسابی قحط بود که این پسر را به عنوان نماینده به مجلس فرستادید! اما مرحوم حاج سید مرتضی گفت: صبر کنید تا همین آقا پسر به حرف بیاید آنوقت خواهی فهمید که تبریزها چه کسی را به نام نماینده خود به مجلس اول روانه کردهاند.»
تقی زاده در این ایام تنها 30سال(شمسی) داشته است که بنا به گفته ی خود وی چهره اش مانند افراد هیجده ساله می ماند.
تقی زاده و جمعی از نمایندگان
وی با ایراد نطق های آتشین و کوبنده و پرشور در مجلس توانست ظرف مدت کوتاهی رهبری اقلیت تندرو،اصلاح طلب و روشنفکر مجلس را در دست گیرد و توجه بسیاری از افراد را به خود جمع کند.به همین سبب توانست جزو هیات نه نفره ی تدوین متمم قانون اساسی قرار گیرد.وی از مفاهیم نوین سیاسی و اجتماعی مانند تحدید اختیارات شاه و تفکیک دین از سیاست دفاع کرد(و مورد غضب محمدعلی شاه قرار گرفت) و با مداخله ی روحانیون از طریق نظارت بر مصوبات مجلس و تطبیق آن با اسلام مخالفت کرد و همین امر باعث شد تا از سوی مردم و روحانیون متهم به بی دینی شود.
تقی زاده متهم به بی دینی شد
او هم چنین از پیمان منعقده میان روسیه و انگلستان برای تقسیم ایران در 1286 (موسوم به قرارداد 1907) دفاع کرد
پناهنده شدن به سفارت انگلیس
هنگامی که محمد علی شاه در تیر ماه 1387ش مجلس را به توپ بست،تقی زاده برخلاف حرف های خودش که مردم و نمایندگان را به مقاومت و دفاع تشویق می کرد به سفارت انگلستان پناهنده شد و به خارج از کشور رفت.
لیاخوف روسی محمدعلی شاه و وزرایش
بعدازبه توپ بستن مجلس در باغ شاه
ابتدا به پاریس و سپس به لندن سفر کرد. هنگامی که در پاریس بود ادوارد براون(پرفسورانگلیسی ) به وی نامه نوشت و از او دعوت کرد تا به لندن بیاید.وی نامه ی خود را با این شعر آغاز کرده بود:
شنیدم صفات تو عاشق شدم به دیده ندیده رخ فرخت
به یاد تو برخاست صبر از دلم چهها خیزد آیا چو بینم رخت
بازگشت مخفیانه به ایران
ادوارد براون و انگلیسی ها از این ارتباط با تقی زاده و دیگر روشنفکران اهدافی داشتند از جمله به دست آوردن اطلاعات های مختلف و به دست گرفتن سکان هدایت مشروطه.
ادوارد براون
پس از یک سال ونیم و با توجه به برهم ریختن اوضاع تبریز در ایام مشروطه تقی زاده به پیشنهاد براون مخفیانه و به طور ناشناس به ایران(تبریز) بازمی گردد؛ چراکه هنوز مدت تبعیدش تمام نشده بود .این ایام مصادف است با ایام شورش در تبریز و پایان کار محمدعلی شاه. تقی زاده در تبریز به مخالفت با ستارخان و باقرخان برمی خیزد و غارتگران شهر را به او منتسب می کند و از همین طریق عده ای را از گرد او می پراکند
ستارخان و باقرخان مزارستارخان در حرم حضرت عبدالعظیم(ع)
پس از سقوط محمد علی شاه و فتح تهران به دست مجاهدین ، تقی زاده (31 ساله) به تهران آمد و در «هیات مدیره موقتی» که مسئول تصمیم گیری تا گشایش مجدد مجلس بود عضو می شود از جمله اقدامات این هیئت مدیره «اعدام شیخ فضل الله نوری» بود.
شیخ فضل الله نوری که پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان اعدام شد.
حکم به فساد مسلک سیاسی
با گشایش مجلس، تقی زاده از طرف مردم تبریز و تهران به نمایندگی انتخاب شد اما نمایندگی تهران را نپذیرفت و به عنوان نماینده ی تبریز وارد مجلس شد.وی رهبری حزب دموکرات ها را برعهده داشت.در مقابل این حزب،حزب اعتدالیون بود که آیت الله بهبهانی و ستارخان و باقرخان از اعضای آن بودند.
آیت الله بهبهانی
تقی زاده همچنان بر جدایی دین از سیاست تاکید می کردتا این که گروهی از علمای نجف از جمله آیت الله عبدالله مازندرانی و آخوند خراسانی حکم به «فساد مسلک سیاسی» وی دادند.
علت صدور این فتوا به صورت خاص، حمایت تقیزاده از حبس شیخ محمدباقر توسط یپرم خان ارمنی (رئیس نظمیۀ وقت) و موافقت با قصاص او به سبب قتل دو نفر اسماعیلی بود
یپرم خان ارمنی(رئیس نظمیه)
متن فتوا بدین شرح بود:
«مقام منیع نیابت سلطنت عظمی، حضرات حجج اسلام دامت برکاتهم، مجلس محترم ملی، کابینه وزارت، سرداران اعظم.
چون ضدیت مسلک سیدحسن تقیزاده که جدا تعقیب نموده است با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه بر خود داعیان ثابت و ازمکنونات فاسده¬اش علنا پرده برداشته است؛ لذا از عضویت مجلس مقدس ملی و قابلیت امانت نوعیه لازمه آن مقام منیع بالکلیه خارج و قانونا و شرعا منعزل است.
منعش از دخول در مجلس ملی و مداخله در امور مملکت و ملت بر عموم آقایان علماء اعلام و اولیاء امور و امناء دارالشورای کبری و قاطبه امرا و سرداران عظام و آحاد عساکر معظمه ملیه و طبقات ملت ایران ایدهم¬ ا
۳ فروردین ۱۳۹۸
لله بنصره العزیز واجب و تبعیدش از مملکت ایران فورا لازم و اندک مسامحه و تهاون حرام و دشمنی با صاحب شریعت (ع).
بجای او امین دینپرست وطنپرور و ملتخواه صحیحالمسلک انتخاب فرموده او را مفسد و فاسد مملکت شناسند و به ملت غیور آذربایجان و سایر انجمن¬های ایالتی و ولایتی هم این حکم الهی عز اسمه را اخطار فرمایند و هر کس از او همراهی کند در همین حکم است،
ولاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و بجمیع ما رقم، قد صدر الحکم
من الاحقر عبدالله مازندرانی، و قدر صدر الحکم من الاحقر الجانی محمد کاظم خراسانی. بذلک».
آخوند خراسانی
به فساد مسلک سیاسی تقی زاده حکم داد
آیت الله مازندرانی:«...هر کس نسبت تکفیر داده کذب محض است...»
این حکم باعث شد که گروهی از مردم فکر کنند که این حکم بیان کننده کفر تقی زاده است،به همین دلیل طی تلگرافی سوال خود را از مراجع پرسیدند.آیتالله مازندرانی در جواب آنها پس از ذکر مواردی درباره حکم تقی زاده نوشتند: «... بعد از بیان این مقدمه عرض میشود، حکمی که در باب تقی زاده از ماها دو نفر صادر شده که متفقا حکم کردیم، اولا تکفیر نبوده. هر کس نسبت تکفیر داده کذب محض است؛ بلکه حکم به فساد مسلک سیاسی و منافات مسلکش با اسلامیت مملکت بود... ».
این نامه به مجلس موجب شد که مجلس اعتبار نامه تقیزاده را ملغی ساخت . در این زمان بود که آیت الله بهبهانی هم ترور شد. تقیزاده تا آنجا به دست داشتن در این ترور متهم بود که وقتی تابوت بهبهانی را میبردند جمعیت شعار میداد: «فقیهی که اسلام را بود پشت، تقیزاده گفت و شقیزاده کشت».
حکم فساد سیاسی و اتهام دست داشتن در ترور آیت الله بهبهانی
تقی زاده را مجبور به خروج از کشور کرد.
تقی زاده پس از یک مرخصی سه ماهه و رفتن به تبریز، مجبور به خروج از کشور شد.وی ابتدا به استانبول رفت و پس از یک سال ونیم اقامت سفری کوتاه به پاریس داشت و مجددا به استانبول بازگشت. سپس به انگلیس رفت.
در این زمان که مصادف بود با دوره ی سوم مجلس تقی زاده مجددا به نمایندگی انتخاب شد! اما نپذیرفت و به آمریکا رفت.
همزان با شروع جنگ جهانی اول، المان به سمت این سیاست رفت تا از نفوذ روس ها و انگلیسی ها در ایران بکاهد.به همین سبب در پی برقراری رابطه با برخی از سیاسیون و روشنفکران ایران برآمد؛ از جمله از سید حسن تقی زاده دعوت کرد تا به آلمان بیاید. تقی زاده هم که تا این زمان از افراد طرفدار انگلیس شناخته می شد در این زمان تغییر موضع داده و به برلین رفت. در آن جا مجله کاوه را راه اندازی کرد
تقی زاده:«ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس»
بودجه مجله کاوه را دولت آلمان پرداخت میکرد و مقالات آن تا حد زیادی صبغۀ سیاسی، البته منطبق با منافع آلمان داشت.
تقیزاده در سرمقاله شماره اول دوره دوم کاوه (ژانویه ۱۹۲۰) چنین نوشت: «قصد مجله کاوه بیشتر از هر چیز ترویج تمدن اروپائی است در ایران، جهاد بر ضد تعصب، خدمت به حفظ ملیت و وحدت ملی ایران، مجاهدت در پاکیزگی و حفظ زبان و ادبیات فارسی... امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همه وطندوستان ایران با تمام قوا باید در راه آن بکوشند سه چیز است که هر چه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و ترتیب و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا (جز از زبان) و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را وطنپرستی کاذب توان خواند.
دوم اهتمام بلیغ در حفظ زبان و ادبیات فارسی و ترقی و توسعه و تعمیم آن، سوم نشر علوم فرنگ و اقبال عمومی به تأسیس مدارس... این است عقیده نگارنده این سطور در خط خدمت به ایران و همچنین برای آنان که به واسطه تجارت علمی و سیاسی زیاد با نویسنده همعقیدهاند که ایران باید ظاهراً و باطناً و جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس.»
وی در آلمان بود که ماموریت یافت تا در مذاکرات تجاری ما بین ایران و روسیه که در مسکو برگزار می شد شرکت کند.پس از بازگشت از این سفر به آلمان بود که تقی زاده با دختری آلمانی ازدواج کرد و نام او را «عطیه» گذاشت.
سید حسن تقی زاده به اتفاق همسر آلمانیش
مروج فرهنگ غربگرایی
«...باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید...»
با شکست آلمان در عرصه جنگ جهانی توجه وی دوباره به قدرت های بزرگ جلب شد. معتقد بود باید به دولت ایالات متحده نزدیک شد. او در نامهای به محمود افشار در سال ۱۳۰۰ و پس از شکست آلمانها در جنگ مینویسد: «اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب کشیدن آمریکاییها به ایران و دست دادن آنها در ادارات است سر بگیرد، عنقریب کارها به جاده اصلاح میافتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را
۳ فروردین ۱۳۹۸
به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد، مدارس آمریکایی تقویت کامل نمود...»
«یک مشت تصورات بی ادعا»
وی در مجلس پنجم به نمایندگی انتخاب شد و در سال 1303ش به ایران بازگشت. وی مورد استقبال مشروطه خواهان قرار گرفت وامید این می رفت تا جلوی سردار سپه، رئیس الوزرا را بگیرد تا به سمت استبداد نرود؛ اما وی مقالاتی با عنوان«یک مشت تصورات بی ادعا» منتشر کرد که در آن ضمن ستایش از تمرکزگرایی رضاخان، حکومت قادر قاهر ثابت و مستشاران خارجی و مجلس شورای ملی را سه رکن اصلی ترقی دانست.
تقی زاده با سلطنت رضاخان سخت مخالف بود
با این همه، در مواردی هم به رضاخان ایراد و انتقاد می کرد. از جمله ی این موارد موضوع انتقال سلطنت به رضاخان بود که وی در کنار افرادی چون مدرس و مصدق سخت با آن مخالفت کرد. تقیزاده در جلسه ی تاریخی 9 آبان 1304 به عنوان اولین مخالف سخن گفت وصریحاً اعلام داشت که «.... در مقابل خدا و ملت و مملکت و تاریخ خودمان و در مقابل نسل های آتیه ی این ملت میگویم که به عقیده بنده این ترتیب و این وضع مطابق ترتیب قانون اساسی نیست و صلاح این مملکت هم نیست»
به همین دلیل هنگامی که رضا خان به سلطنت رسید از وی سخت کینه داشت و به همین منظور هنگامی که تقی زاده در دوره ی ششم مجلس هم به نمایندگی انتخاب شد اما هیئت وزرا او را به عنوان مسئول غرفه ایران در نمایشگاه فیلادلفیا که به مناسبت یکصد و پنجاهمین سال استقلال آمریکا تشکیل شده بود تعیین کرد و به امریکا فرستاد. با این وجود پس از مدتی تقی زاده این غرفه را به دیگری سپرد و به ایران بازگشت و به مجلس رفت. رضا شاه به دنبال این بود تا از ورود افرادی چون تقی زاده و مدرس و مصدق به مجلس جلوگیری کند.به همین دلیل تقی زاده دچار شکلات معیشتی شد تا جایی که حتی یک بار برای تامین هزینه مهمانی مجبور شد تا ساعتش را گرو بگذارد و این فقر مالی علتی است که بنابر گفته ی خود تقی زاده موجب شد تا به رضا شاه نزدیک شود!
آیت الله مدرس از مخالفین سرسخت رضاشاه
در دوران رضا شاه مناصب مختلف دولتی گرفت از جمله والی خراسان، وزیر مختار ایران در انگلستان ،وزیر راه، وزیر مالیه بود. هنگامی که وی منصب وزارت مالیه را برعهده داشت قرارداد نفتی ایران وانگلستان موسوم به« دارسی» راتمدید کرد و همین امر موجی از نفرت را علیه او به وجود آورد.سپس با رضاشاه برسر موضوع ارتش و موضوع ذخیره ی طلا اختلاف پیدا کرد.رضاشاه به او اخطار کتبی داد و پس از مدتی حکم عزل او و کابینه ای را که در آن حضور داشت صادر کرد.
پس از مدتی سفیر دولت ایران در فرانسه شد.
در ایام سفارت وی مقالاتی در فرانسه منتشر شد که باب میل رضاشاه نبود. به همین دلیل از تقی زاده خواسته شد تا جلوی آن را بگیرد اما وی که در این کار موفق نشد مورد غضب رضاشاه قرار گرفت و به تهران احضار شد اما وی تمارض کرده و نیامد و به لندن سفر کرد و در آن جا به تدریس زبان فارسی در موسسه ی مطالعات شرقی مشغول شد.با شروع جنگ جهانی دوم و بمباران لندن توسط آلمانی ها به کمبریج رفت و تا پایان دوران رضاشاه در آن جا بود.
با سقوط رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضا، سفیر ایران در انگلستان شد و پس از مدتی «سفیر کبیر» در آن جا شد.
تقی زاده در حال صحبت با محسن صدر(صدرالاشراف)
در مجلس چهاردهم به نمایندگی انتخاب شد اما به ایران نیامد و پست سفارت را ترجیح داد تا این که در سال 1323ش(پس از جنگ جهانی دوم) به ایران بازگشت. سپس به ریاست هیئتی انتخاب شد که به منظور طرح شکایت ایران از شوروی به علت تداوم حضور ارتش سرخ در خاک ایران و حمایت شوروی از غائله ی پیشروی در آذربایجان در شورای امنیت سازمان ملل شرکت کرد و توانست حقانیت ایران را اثبات کند.
تقی زاده و اعضای هيئت اعزامی به سازمان ملل براي طرح دعوی تخليه قوای شوروی از آذربايجان (1326)
1- نصرالله انتظام 2-باقر كاظمی 3- حسن تقی زاده 4- علی سهيلی 5- مصطفي عدل6- عباسعلی خلعتبری
«تقصیرآلت فعل» نبوده،تقصیر فاعل بوده
سپس در مجلس پانزدهم به نمایندگی مجلس از طرف مردم تبریز انتخاب شد اما به دلیل تمدید قرارداد نفتی با انگلستان به خیانت متهم بود و در این مجلس منزوی بود. وی برای برائت خود در جلسه ی 7 بهمن 1327در مجلس گفت:«در آن وقت مذاکرات تمدید را پیش آوردند و من خیلی ملول شدم ولی چاره نبود! من در این کار هیچ گونه دخالتی نداشته ام! جز آن که امضای من پای آن ورقه است! من شخصا هیچ وقت راضی به تمدید مدت نبودم و دیگران هم نبودند و اگر قصوری یا اشتباهی شده تقصیر «آلت فعل»نبوده،تقصیر فاعل بوده،تاریخ آینده فرق بین اجبار واضطرار خواهد گذاشت، با اقرار به آن که در صورت امکان ولو با فدای نفس هم باشد انسان باید از این تقصیر غیر اختیاری دوری نماید»
این در حالی است که دکتر مصدق در جلسه ی 7 آبان 1323ش مجلس(د
۳ فروردین ۱۳۹۸
وره ی چهاردهم)درباره تقی زاده می گوید:«تاریخ عالم نشان نمی دهدکه یکی از افراد مملکت به وطن خود، در یک معامله، شانزده بیلیون و یکصد و بیست و هشت هزار ریال ضرر زده باشد و شاید مادر روزگار نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.»
مصدق:«شاید مادر روزگار نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.»
نخستین رییس مجلس سنا
در سال 1328ش وارد مجلس سنا شد و به عنوان رئیس نخستین دوره ی مجلس سنا انتخاب شد.دوران ریاست او بر سنا که 6 سال به درازا کشید، با دوران نخست وزیری دکتر مصدق مصادف بود.
ريچارد نيكسون (معاون رئيسجمهور آمريكا) و حسن تقی زاده (نماينده مجلس سنا)
تقیزاده هر چند کمکی به جنبش ملی شدن صنعت نفت نکرد و با دکتر مصدق هم روابط حسنه نداشت، اما به گواهی اسناد موجود، در توطئههایی که بر ضد وی صورت میگرفت، شرکت نکرد.
تقی زاده به حرف خودش هم عمل نکرد
تقی زاده در نطقی که در سال 1338 ایراد نمود گفت:«آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد و غرور ملی و استقلال فکر و سرافرازی و شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری و مقاومت در برابر ارباب قدرت وجود پیدا نمی کندو این همان است که شخص بتواند «نه» بگوید و اهل تسلیم و زبونی نباشد اما بدبختانه در کشور ما حتی سران قوم از این خصلت که لازمه آزادی است کم بهره بوده اند و بسیاری از همان سردسته های مشروطه طلبان ابن الوقت و غلام و کرنش کننده به خودکامان و حکام ستمکار زمان بوده اند» در حالی که شاهدیم تقی زاده همین صفات را فقط در حد کمی داشته است.
تقی زاده:«آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد ... ومقاومت
در برابر ارباب قدرت وجود پیدا نمی کند...»
ریاست مجلس سنا آخرین سمت سیاسی تقیزاده بود و او پس از استعفا از ریاست، همچنان در مقام سناتوری باقی ماند.
پایان کار تقی زاده
سرانجام در 1346ش به علت سالخوردگی از این سمت هم استعفا کرد و خانهنشین شد و به علت فلج پا در آخر عمر،چرخ نشین بود.
چندی بعد هم در 8 بهمن 1348ش/ 28 ژانویۀ 1970م در 92 سالگی در تهران درگذشت و در مقبره ظهیرالدوله شمیران دفن شد. وی تا آخر عمر تنها با همسر خود زندگی کرد و فرزندی نداشت و به گفته ی خودش«خداوند او را از نعمت پدر بودن محروم کرده است»
آخرین عکس تقی زاده و همسرش (بهار1348)
تقی زاده در اواخر عمر به اشتباهات دیدگاهش اعتراف کرد
تغییرات اندیشه ای تقی زاده
تقی زاده از جمله افرادی است که مشکوک به فراماسونری است. اندیشه های تقی زاده به مرور زمان دچار تغییر شد.وی در جوانی نه تنها شعار می داد که «از ناخن پا تا موی سر باید غربی شد»، بلکه به تعبیر خود«اولین بمب تقلید از غرب را در ایران منفجر کرد» .وی زمانی در انديشهی ترقی و پيشرفت ايران گفته بود که خط فارسی را بايد به خط لاتينی تبديل کرد که البته بعدها به اشتباه بودن این دیدگاه ها اعتراف کرد.
منابع و ماخذ:
********************************************
http://www.tarikhirani.ir
http://www.encyclopaediaislamica.com
http://www.pajoohe.com
http://www.pnuha.com
http://honarbedunemarz.blogfa.com
http://www.cgie.org.ir
http://www.aftabir.com
http://da-tarikh.vcp.ir
http://daneshnameh.roshd.ir
http://www.bashgah.net
http://alaam.tahoor.com
http://vista.ir
http://www.jazirehdanesh.com
http://www.tafrihi.com
http://iichs.org
http://pahlaviha.com
«زندگی و زمانه سید حسن تقی زاده»،تالیف سید علی علوی
«روشنگری ها در مشروطیت ایران»،تالیف مهدی مجتهدی
«زندگی طوفانی» خاطرات سید حسن تقی زاده، به کوشش ایرج افشار
۳ فروردین ۱۳۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
باسلام واحترام خدمت اعضای کانال وتبریک سال جدید
باتوجه به بیانات حضرت آقا درسال جدید که درحرم رضوی انجام شد ،لازم دیدم درمورد تقی زاده ،جلال آل احمد وامیرکبیر که به صورت خاص اسم بردند ،تحقیق کنم
لطفا وقت بگذارید وچند دقیقه مطالعه کنید تا امیرکبیرها ،جلال آل احمدها و
تقی زاده های این زمان رابشناسید .
ممنونم
۳ فروردین ۱۳۹۸
۳ چهرهای که رهبر انقلاب از آنان نام بردند
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی روز اول فروردین در حرم مطهر امام رضا (ع)، از سه چهره نام بردند: امیرکبیر، جلال آل احمد و تقیزاده.
در ادامه، با برخی زوایای زندگی این چهرهها بیشتر آشنا میشوید:
امیرکبیر
حضرت آیتالله خامنهای در بخشی از سخنان خود در باب ضرباتی که اروپاییها در طول تاریخ به ایران وارد کردهاند، بیان کردند: «فشارهای انگلیسها و سفارتخانههای اروپایی در تهران بود که پادشاه ابله قاجار را وادار کرد خون امیرکبیر را بریزد و او را که میتوانست ایران را متحوّل کند، کنار بگذارد.»
میرزا محمد تقیخان فراهانی متولد ۱۱۸۶ در هزاوه اراک، مشهور به امیرکبیر، صدراعظم و شوهرخواهر ناصرالدین شاه قاجار بود. پدرش کربلایی قربان نام داشت و آشپز قائممقام فراهانی بود.
اصلاحات امیرکبیر، اندکی پس از رسیدن او به مقام صدارت آغاز شد و تا پایان دوران کوتاه صدارتش ادامه داشت. مدت صدارت امیرکبیر ۳۹ ماه بود. او بنیانگذار دارالفنون بود که برای آموزش دانش و فناوریهای نو به فرمان او در تهران پایهگذاری شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله کارهای مهم او بهشمار میرود. رسیدگی به وضع مالیه، حذف القاب و عناوین، اصلاحات اجتماعی، سر و سامان دادن به ارتش، اصلاحات مذهبی و ... از مهمترین اقدامات او بود.
امیرکبیر پس از اینکه با دسیسهٔ اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد، ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه و توسط حاج علی خان، پیشخدمت فراشباشی دربار به قتل رسید و پیکرش با پیگیریهای همسر او در محدوده شرقی حرم امام حسین (ع) معروف به «پایین پا» به خاک سپرده شد.
جلال آل احمد
رهبر انقلاب همچنین در خصوص ضرورت مقابله با غربزدگی اظهار کردند: «غربزدگی خطر بزرگی است. در دل حکومت غربزدهی پهلوی، یک روشنفکر ریشهدار در مسائل دینی، یعنی مرحوم جلال آلاحمد که عالمزاده و پسر یک روحانی و دارای ارتباطات دینی است - با ما هم بیارتباط نبود، به امام هم اظهار ارادت و علاقه میکرد در دوران تبعید امام - آن روز در سال ۴۲ مسئلهی غربزدگی را مطرح کرد.»
جلالالدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سیداحمد حسینی طالقانی در «سید نصرالدین» از محلههای قدیمی تهران به دنیا آمد. او در سال ۱۳۰۲ پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود.
پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال به او اجازهٔ درسخواندن در دبیرستان را نداد اما او تسلیم نشد: «دارالفنون همکلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار ساعتسازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرمفروشی و از این قبیل و شبها درس. با درآمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه؛ بردست «جواد»، یکی از شوهر خواهرهام که اینکاره بود. همینجوریها دبیرستان تمام شد و توشیح «دیپلمه» آمد زیر برگهٔ وجودم.»
آل احمد در سال ۱۳۲۳ به حزب توده ایران پیوست و عملاً از تفکرات مذهبی دست شست و جوانی با انگشتری عقیق و سر تراشیده، تبدیل شد به جوانی مرتب و منظم با یک کراوات و یک دست لباس نیمدار آمریکایی.
در سال ۱۳۲۴ با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن وارد دنیای نویسندگی شد. در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه «دید و بازدید» به چاپ رسید و نوروز ۱۳۲۴ برای افتتاح حزب توده و اتحادیه کارگران وابسته به حزب، به آبادان سفر کرد.
آل احمد که از دانشسرای عالی در رشته ادبیات فارسی فارغالتحصیل شده بود، تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد اما در اواخر تحصیل از ادامه آن صرف نظر کرد و به قول خودش «از آن بیماری (دکترشدن) شفا یافت».
آیتالله طالقانی درباره جلال و مقاطعی از زندگی او روایتهایی دارد که در تاریخ ۶/۱۴/ ۱۳۵۸ در روزنامه کیهان منتشر شده است. او در ابتدای این مطلب میگوید: «باید بدانید که «جلال» پسرعموی من بوده است». اما سیدمهدی طالقانی فرزند آیتالله طالقانی در اینباره اظهار میکند: «واقعیت این است که پسر عمو نیستند؛ یعنی اینکه مرحوم آیتالله آسید ابوالحسن طالقانی برادری داشته باشد که مرحوم آل احمد از او بوده باشد، این طور نبوده، ولی در طالقان هر کسی که سید باشد، به سید دیگر میگوید پسر عمو؛ به این دلیل میگویند که آل احمد با آقا پسرعمو بوده. اگر مرحوم آقا هم این تعبیر را درباره جلال به کار برده باشد، قاعدتا بر مبنای این رسم طالقانیها و در نگاه کلیتر، سادات است.»
آل احمد همسر سیمین دانشور - نویسنده - بود.
جلال در سال ۱۳۲۶ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و همان سال، به رهبری خلیل ملکی و ۱۰ تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد میکردند و نمیتوانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی، آلت دست کشور بیگانه باشد: «روزگاری
۳ فروردین ۱۳۹۸
بود و حزب تودهای بود و حرف و سخنی داشت و انقلابی مینمود و ضد استعمار حرف میزد و مدافع کارگران و دهقانان بود و چه دعویهای دیگر و چه شوری که انگیخته بود و ما جوان بودیم و عضو آن حزب بودیم و نمیدانستیم سر نخ دست کیست و جوانیمان را میفرسودیم و تجربه میآموختیم. برای خود من «اما» روزی شروع شد که مأمور انتظامات یکی از تظاهرات حزبی بودیم (سال ۲۳ یا ۲۴؟) از در حزب خیابان فردوسی تا چهارراه مخبرالدوله با بازوبند انتظامات چه فخرها که به خلق نفروختم اما اول شاهآباد چشمم افتاد به کامیونهای روسی پر از سرباز که ناظر و حامی تظاهرات ما کنار خیابان صف کشیده بودند که یک مرتبه جا خوردم و چنان خجالت کشیدم که تپیدم توی کوچه سیدهاشم و ... .»
اما آنچه رهبر انقلاب در خصوص طرح موضوع «غربزدگی» از سوی جلال آل احمد بیان کردند، برمیگردد به کتاب «غربزدگی» که در سال ۱۳۴۰ نگارش آن به پایان رسید و در مهرماه سال ۱۳۴۱ انتشار یافت. البته نسخه کاملتری از این کتاب نیز در سال ۱۳۴۲ آماده چاپ بود که توقیف شد.
امام خمینی (ره)، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۵۹ در دیدار شمس آل احمد، برادر جلال و سردبیر وقت روزنامه اطلاعات، با بیان خاطرهای از جلال آل احمد میگوید: «در اوایل نهضت یک روز دیدم که آقایی در اتاق نشستهاند و کتاب ایشان - غربزدگی - جلوی من بود. ایشان به من گفتند «چطور این چرت و پرتها پیش شما آمده است؟» یک همچنین تعبیری. فهمیدم که ایشان جلال آل احمد است. معالاسف دیگر او را ندیدم. خداوند او را رحمت کند.»
رهبر انقلاب تعابیر کمنظیری درباره جلال آل احمد داشتهاند و او را «جلال آل قلم» توصیف کردهاند. صریحترین نظرات حضرت آیتالله خامنهای درباره جلال را میتوان در خلال پاسخهای ایشان به پرسشهای «انتشارات رواق» در سال ۱۳۵۸ مشاهده کرد که برخی از این نظرات را مرور میکنیم:
«- بهترین سالهای جوانیام با محبت و ارادت به آن جلال آل قلم گذشته است.
- دقیقاً یادم نیست که کدام مقاله یا کتاب مرا با آلاحمد آشنا کرد. دو کتاب «غربزدگی و دستهای آلوده» جزو قدیمیترین کتابهایی است که از او دیده و داشتهام. اما آشنایی بیشتر من بوسیله و برکت مقاله «ولایت اسرائیل» شد که گله و اعتراض من و خیلی از جوانهای امیدوار آن روزگار را برانگیخت. آمدم تهران (البته نه اختصاصاً برای این کار) تلفنی با او تماس گرفتم. و مریدانه اعتراض کردم. با اینکه جواب درستی نداد از ارادتم به او چیزی کم نشد. این مکالمه تلفنی برای من بسیار خاطرهانگیز است. در حرفهایی که رد و بدل شده هوشمندی، حاضرجوابی، صفا و دردمندی که آن روز در قلّهی «ادبیات مقاومت» قرار داشت، موج میزد.
- به اسلام به چشم ایدئولوژی که باید در راه تحقق آن مبارزه کرد، نمینگریست. اما هیچ ایدئولوژی و مکتب فلسفی شناختهشدهای را هم به این صورت جایگزین آن نمیکرد. تربیت مذهبی عمیق خانوادگیاش موجب شده بود که اسلام را ــ اگرچه بهصورت یک باور کلی و مجرد ــ همیشه حفظ کند و نیز تحت تأثیر اخلاق مذهبی باقی بماند. حوادث شگفتانگیز سالهای ۴۱ و ۴۲ او را به موضع جانبدارانهتری نسبت به اسلام کشانیده بود. و این همان چیزی است که بسیاری از دوستان نزدیکش نه آن روز و نه پس از آن، تحمّل نمیکردند و حتی به رو نمیآوردند!
- روزی تودهای بود. روزی ضد تودهای بود. و روزی هم نه این بود و [نه] آن. بخش مهمی از شخصیت جلال و جلالت قدر او همین عبور از گردنهها و فراز و نشیبها و متوقّف نماندن او در هیچکدام از آنها بود. کاش چند صباح دیگر هم میماند و قلههای بلندتر را هم تجربه میکرد.
- در نظر من، آلاحمد، شاخصهی یک جریان در محیط تفکر اجتماعی ایران است. تعریف این جریان، کار مشکل و محتاج تفصیل است. امّا در یک کلمه میشود آن را «توبهی روشنفکری» نامید. با همهی بار مفهوم مذهبی و اسلامی که در کلمه «توبه» هست. جریان روشنفکری ایران که حدوداً صد سال عمر دارد با برخورداری از فضل «آلاحمد» توانست خود را از خطای کجفهمی، عصیان، جلافت و کوتهبینی برهاند و توبه کند: هم از بدفهمیها و تشخیصهای غلطش و هم از بددلیها و بدرفتاریهایش.
- آلاحمد، نقطهی شروع «فصل توبه» بود. و کتاب «خدمت و خیانت روشنفکران» پس از غربزدگی، نشانه و دلیل رستگاری تائبانه. البته این کتاب را نمیشود نوشتهی سال ۴۳ دانست. به گمان من، واردات و تجربیات روز به روز آلاحمد، کتاب را کامل میکرده است. در سال ۴۷ که او را در مشهد زیارت کردم؛ سعی او در جمعآوری مواردی که «کتاب را کامل خواهد کرد» مشاهده کردم. خود او هم همین را میگفت.
- یک نهضت انقلابی از «فهمیدن» و «شناختن» شروع میشود. روشنفکر درست آن کسی است که در جامعهی جاهلی، آگاهیهای لازم را به مردم میدهد و آنان را به راهینو میکشاند و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است؛ با طرح آن آگاهیها، بدان عمق میبخشد. برای این کار، لازم است روشنفکر اولاً جامع
۳ فروردین ۱۳۹۸
هی خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقاً بداند. ثانیاً آن «راه نو» را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد، ثالثاً خطر کند و از پیشامدها نهراسد. آلاحمد، آن اولی را به تمام و کمال داشت (یعنی در فصل آخر و اصلی عمرش). از دوّم و سوّم هم بیبهره نبود. وجود چنین کسی برای یک ملّت که به سوی انقلابی تمامعیار پیش میرود، نعمت بزرگی است. و آلاحمد به راستی نعمت بزرگی بود. حداقل، یک نسل را او آگاهی داده است. و این برای یک انقلاب، کم نیست.
- آلاحمد کسی نبود که بنشیند و مسلمانش کنند. برای مسلمانی او همان چیزهایی لازم بود که شریعتی را مسلمان کرده بود. و ای کاش آلاحمد چند سال دیگر هم میماند.
- آن روز هر پدیدهی ناپسندی را به شاه ملعون نسبت میدادیم. درست هم بود. امّا از اینکه آل احمد را چیزخور کرده باشند، من اطلاعی ندارم، یا از خانم دانشور بپرسید یا از طبیب خانوادگی.»
جلال آل احمد در غروب هفدهم شهریور سال ۱۳۴۸ در سن چهل و شش سالگی درگذشت. او وصیت کرده بود که جسدش را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند ولی از آنجا که وصیتش برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود اما هیچگاه این اتفاق نیفتاد.
سیدحسن تقیزاده
مقام معظم رهبری همچنین در سخنان خود و در انتقاد از «بزککردن غرب»، به فردی اشاره کردند با نام خانوادگی «تقیزاده»: «در داخل متأسّفانه بعضیها غرب را بَزک میکنند، بدیهای غرب را توجیه میکنند، رتوش میکنند، نمیگذارند افکار عمومی متوجّه بشود که همین دولتهای ظاهرالصّلاح - مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران - در باطنشان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچیها بینشان هست، رسانهایها بینشان هست؛ مثل تقیزاده. در دورهی طاغوت، آدمی مثل تقیزاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقیزادههای جدید از این حرفها میزنند.»
مقصود حضرت آیتالله خامنهای، «سیدحسن تقیزاده» بود؛ رئیس مجلس سنای ایران در زمان محمدرضا پهلوی، وزیر مختار ایران در بریتانیا از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۰۹، وزیر مختار ایران در فرانسه از سال ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۳، سفیر کبیر ایران در بریتانیا از ۵ آبان ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ و نماینده دوره پانزدهم مجلس شورای ملی از سال ۱۳۲۶.
تقیزاده هم مانند جلال، روحانیزاده بود. ۱۲۵۷ در تبریز به دنیا آمد و از ۱۴ سالگی تحصیل علوم عقلی، ریاضیات و نجوم را شروع کرد. در مدرسه «مموریال» با علوم جدید آشنا شد. اصول فقه را نزد میرزا محمود اصولی و حاج میرزا حسن فرا گرفت و علوم جدید و زبان فرانسوی را نیز دور از چشم پدر، همراه با رفیقش میرزا محمدعلیخان تربیت نزد میرزا نصرالله خان سیفالاطباء به مدت پنج سال یعنی از سال ۱۲۷۸ تا ۱۲۷۳ آموخت.
حدوداً از ۲۰ سالگی، بر اثر آشنایی با نوشتههای طالبوف و میرزا ملکم خان ناظمالدوله و نویسندگان تجددخواه روزنامههای فارسی خارج از کشور نظیر اختر، پرورش، ثریا، حبلالمتین و حکمت و کتابهای عربی چاپ مصر و کتابهای ترکی چاپ عثمانی، تمایل شدیدی به علوم جدید غربی، اندیشههای سیاسی اروپایی، افکار آزادیخواهانه، ضداستبدادی و تجددطلبانه یافت تا جایی که به همراه تربیت و جمعی دیگر، برای ترویج این اندیشهها، محفلی روشنفکرانه در تبریز تشکیل داد و در ۱۳۱۹ همراه همان دوستانش قصد تأسیس مدرسهای به نام «تربیت» را با هدف ترویج آموزش به روش غربی و اندیشههای غربی داشتند اما بر اثر مخالفت شماری از روحانیون، مدرسه دایر نشد.
سپس با همکاری محمدعلی تربیت، میرزا سیدحسین خان عدالت و یوسف اعتصامی پدر پروین اعتصامی، کتابفروشی تربیت را به قصد ترویج معارف و آشنا ساختن مردم به اصول حکومت ملی و آزادیطلبی تأسیس کرد که کتابهای فرنگی و عربی جدید میفروخت و محل رفت و آمد متجددان و آزادیخواهان آذربایجانی بود.
در پی ترور سیدعبدالله بهبهانی در ۲۳ تیر ۱۲۸۹ و آشوب گسترده در شهرهای بزرگ ایران، تقیزاده به آمریت یا مشارکت در این ترور متهم شد. او سه ماه از مجلس مرخصی گرفت و به تبریز رفت، به این نیت که پس از آرامشدن اوضاع به تهران بازگردد اما وقتی به قصاص ترور سید عبدالله بهبهانی، دوست تقیزاده یعنی علیمحمد تربیت به قتل رسید، در بهمن ۱۲۸۹ به ترکیه رفت و اقامت او در خارج از کشور، ۱۴ سال به درازا کشید.
تقیزاده در عرصه اندیشه، بهویژه در دیدگاههایش دربارهٔ فرهنگ و تمدن غرب، بسیار تندروانه بود. او تصور میکرد که صنعتیشدن کشور، پیشرفت علمی، آزادی سیاسی و عقیده، رشد فرهنگی و آموزشی، از راه «اخذ بلاشرط آداب و عادات فرنگ» و دستور عمل قرار دادن این شعار میسر است که «ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً فرنگیمآب شود و بس».
او با سادهانگاری و بیآنکه از نظریات و فرضیات عل
۳ فروردین ۱۳۹۸
می دربارهٔ تغییر خط مطلع باشد، فکر میکرد که تغییر خط فارسی به لاتین، سوادآموزی را تسهیل میکند و راه را برای تحول فرهنگی کشور هموار میسازد. او البته بعدها به خطای خود پی برد و در خطابه معروفش در باشگاه مهرگان گفت: «این جانب در تحریص و تشویق، اولین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را در چهل سال قبل بیپروا انداختم»
۳ فروردین ۱۳۹۸
✅ رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه 12 اسفند97:
◀️خیلی از مشکلات داخل کشور ما ناشی از نبود صفت راستگویی است. یعنی شما حرفی را که میزنید، مطابق با واقع باشد.. فضای مجازی را ملاحظه کنید که بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یک فضای دروغ در کشور به وجود می آید؛ اینها اشکال است. همه سعی کنیم راست بر زبان جاری کنیم.
@Drseddighi
۳ فروردین ۱۳۹۸
✅ رهبر انقلاب امسال را سال "رونق تولید" نامگذاری کردند. احتمالا درست مثل سالهای گذشته موج همایش ها و بنرها و.. بعد تعطیلات شروع بشه..
اما من تصمیم گرفتم در این باره کمتر حرف بزنم!!! تصمیم گرفتم عمل کنم، یعنی دقیقا از خودم شروع کنم..
تصمیم گرفتم در حد مقدورات زندگی فردی و اجتماعی خودم برای رونق تولید ملی، خرید کالای ایرانی در اولویت کارهام باشه.
اگر همه ما به جای شعار دادن، از خودمون شروع کنیم خیلی از مشکلات حل میشه. اما ما ایرانی ها اغلب عادت داریم پیرامون موضوعات مهم حرف بزنیم، فقط حرف! اما اغلب از عمل خبری نیست..
۳ فروردین ۱۳۹۸
۳ فروردین ۱۳۹۸
۳ فروردین ۱۳۹۸
پیام رهبرانقلاب درپی حادثه سیل ویرانگر گلستان و مازندران: خسارت سنگین به خانه ها و مزارع و لطمه سخت به شهرها و روستاها بویژه آق قلا موجب تأسف و تأثر عمیق اینجانب شد/ کمکهای مردمی و ورود دستگاههای عمومی و جبران خسارتها میتواند گوشه ای از آلام مردم عزیز را برطرف کند/ مردم خوزستان نیز همچنان درگیر مشکلات ناشی از سیل چندی پیش میباشند. همه وظیفه داریم به کمک سیل زدگان در همه استانهای کشور بشتابیم.
۳ فروردین ۱۳۹۸
فوری / دستور فرمانده معظم کل قوا به رئیس ستاد کل نیروهای مسلح:
سردار سرلشکر باقری
رئیس محترم ستاد کل نیروهای مسلح
برابر اطلاع، سیل زدگان دو استان شمالی نیاز مبرمی به کمک و امکانات نیروهای مسلح دارند. دستور فرمایید علاوه بر آنچه تاکنون در آن مناطق بکار گرفته شده است امکانات بیشتر برای امداد به آن مناطق گسیل نمایند. گزارش اقدام را بفرستید.
۳ فروردین ۱۳۹۸
1_56477670.apk
1.9M
نرم افزار اندروید شهید علی خلیلی
شامل:
زندگینامه شهید
خاطراتی از شهید
نامه شهید به رهبر انقلاب
گالری عکسهای شهید
تولید شده توسط کانال نرم افزار ایرانی
#شهید_علی_خلیلی
۴ فروردین ۱۳۹۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای درد و بلاتون بخوره تو سر هر چی مسئول کاخنشین
@BisimchiMedia
۷ فروردین ۱۳۹۸
در پی حادثه ویرانگر سیل شیراز، رهبر انقلاب در پیامی به امام جمعه شهر شیراز، ضمن تسلیت به مردم داغدار، سرعت و جدیت در امر امدادرسانی به حادثهدیدگان را خواستار شدند: ضمن ابلاغ سلام و تسلیت اینجانب به خانواده های مصیبت دیده و نیز به مجروحان این حادثه، در تلاش برای غمگساری و جبران مصیبتها و خسارت و کمک به مردم، با مسئولین دولتی همکاری و همگان را توصیه بهسرعت و جدیت در انجام وظیفه نمائید.
۹ فروردین ۱۳۹۸
🔻 🍃🌾🍃🌾🍃🌾🌟🌟🌟🌟🌟
بهش گفتم:
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟
←ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷڪﺮ، ڪﻢ ﻭ ﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ.
ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ.💚
ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﺎﻻ ﻣﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﻟﻮ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟
ﮔﻔﺖ: ﻧﻪ ﯾﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻗﻨﺎﻋﺖ ﻣﯿڪﻨﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻫﻢ ڪاﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺟﻮﺭ ﺑﺸﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻡ، ﺧﺪﺍ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﻤﻮﻧﻢ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﻧﻪ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ. 😏
ﮔﻔﺖ: ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ڪﻢ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺣﻞ ﺷﺪﻩ، ﺧﺪﺍ ﺭﺯّﺍﻗﻪ ، ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ.
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ. ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﺑﮕﻮ دﯾﮕﻪ !!!
ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﻓڪر ڪﻦ ﯾﻪ ﺗﺎﺟﺮ ﺗﻮﯼ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﺴﺖ ﻫﺮ ﻣﺎﻩ ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﻣﯿﺎﺭﻩ ڪﻤڪ ﺧﺮﺟﻢ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻫﺎﻥ، ﻧﺎﻗﻼ ﺩﯾﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ. ﺣﺎﻻ ﺷﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ. ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﺍﺳﺘﺸﻮ ﻧﻤﯿﮕﯽ؟
ﮔﻔﺖ : #ﺑﯽﺍﻧﺼﺎﻑ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﻮنه ﺑﺎﻭﺭﻧڪرﺩﯼ ﯾڪ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻪ تاجر ﻣﯿﺮﺳﻮﻧﻪ ﺑﺎﻭﺭڪﺮﺩﯼ. ✗
ﯾﻌﻨﯽ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﻪ تاجر ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ؟!
ﻫـــﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿڪﻨﯿم ﻭﻟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ڪﻪ ﯾڪﯽ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻ ﻫﺴﺖ ڪﻪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺳﺖ. ☝️
تا اﯾﻦ ﺷڪ ﺑﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﻧﺮﺳﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﺪﺍﺕ ﻣﯿﺸﻦ جز خدا |حواسمون باشه⚠️|
|
۱۰ فروردین ۱۳۹۸
هدایت شده از حسینی یمین
✍️اگر اين مقدار باران در هيروشيما مى باريد چه مى شد؟
🖊محمدرضا اسلامى
اين روزها كه بحث سيل دامنگير استانهاى مختلف كشور شده، مرورى بر گزارش بازديد ميدانى كه بعد از بارندگى شديد در #هيروشيما داشتم، بى مناسبت نيست:
🔹١- ژاپن كشورى است كه تقريبا از همه منابع طبيعى بى بهره است، بجز "باران".
از نفت و گاز و سنگ آهن و ... در ژاپن خبرى نيست. حتى زمين مسطح و فراخ هم در اين كشورِ كوهستانى، به آسانى يافت نمى شود. بيشترين بهره ژاپن از طبيعت، زلزله و باران است.
🔹٢- آسيب پذيرى ژاپن در برابر بارانهاى شديد باعث شده تا ژاپنى ها سرمايه گذاريهاي هنگفتى در زمينه شبكه هاى آب و فاضلاب، زهكشي، مهندسى رودخانه، سواحل و... طى چندين دهه انجام دهند.
روش و نحوه كار ژاپنى را هم مى شناسيم: وسواس و دقت بسيار (تا سرحد ممكن).
🔹٣- هر سال اواسط تابستان حدود دو ماه فصل بارندگيهاى شديد در ژاپن آغاز مى شود. روزهاى بسيارى در ماههاي جولاى و آگوست بارانى است. بارانهاى شديد.
لذا مديريت شهرى ژاپن، به همان اندازه كه براى زلزله و آتش مهياست، براى سيل هم آماده و پرداخته است.
🔹٤- تابستان سال ٢٠١٤ نيمه شب بيستم آگوست، ابرهاى آسمان هيروشيما باريدن آغاز كردند.
✔️در فاصله ساعت يك ونيم نيمه شب تا ساعت چهار ونيم سحرگاه (سه ساعت) 217.5 ميليمتر باران باريد. (اين عدد را به خاطر بسپاريم. مقياس خوبى براى مقايسه با گلستان است)
✔️شهردار كازومى ماتسويى در ساعت ٤:١٥ سحرگاه اعلام وضعيت اضطرارى كرد. ولي حالا ديگر كمى دير بود چون باران زياد، باعث رانش زمين در قسمت شمالى شهر شد و "هفتاد وچهار" شهروند هيروشيما در آن ساعات سحرگاه، زير خروش سنگ و خاك و آب كشته شدند.
✔️بين ساعات ٤ تا ٦ صبح، در اثر سست شدن زمين، آوارى از خاك و سنگ (همچون سونامى) از سمت كوه به سمت خيابانهاى هيروشيما براه افتاد و متاسفانه بهاى اين بارندگى شديد با جان هفتاد وچهار ژاپنى كه در آن ساعت در خواب بودند برابر شد.
✔️علاوه بر اين، ٩٨٠ خانه هم دچار آسيب شديد شد.
✔️حدود سه هزار نيروى امداد براي پيدا كردن اجساد از ميان خاك و آوار به منطقه گسيل شدند.
نخست وزير، #شينزو_آبه در روز ٢٤ آگوست (چهار روز بعد) شخصا عازم منطقه شد ولي عنوان شد كه بدى هوا مانع رسيدن نخست وزير به هيروشيما شده است(؟!)
✔️امپراطور و همسرش چند هفته بعد براي تشكر از زحمات نيروهاى امداد به هيروشيما رفتند.
✔️در تاريخ ٥ سپتامبر كابينه ژاپن مبلغ ٩٠٠ميليون يِن براي بازسازي هيروشيما اختصاص داد.
🔹٥- چند هفته بعد از اين
ماجراها به اتفاق پروفسور تاكادا براي تهيه گزارش بازديد ميدانى رفتيم و جلساتى با مديران اداره آب، شهردارى و فاضلاب شهرى هيروشيما برگزار شد. (لينك يادداشت درباره آن جلسات در پى نوشت🔻)
در ميان شهرهاي زيباى ژاپن، #هيروشيما حكايتش فرق مى كند. همه شهرها برايشان مهم هستند ولى هيروشيما همچون پاره تن ژاپن است.
شهرى كه يكبار كلا نابود شده و بعد آجر به آجر و خيابان به خيابان، از نو ، ساخته شده است.
🔹در جلسات، وقتي #مكانيزم رانش زمين و شروع سونامى خاك و سنگ را توضيح دادند، جويا شدم كه چرا با وجود چنين نقشه ها و اطلاعات دقيقى از بروز فاجعه پيشگيرى نكرديد؟
پاسخ اين بود كه نقاط متعددى در پيرامون شهر هيروشيما مستعد بروز مشكل هستند. شهر گسترش پيدا كرده و ما هنوز موفق به ايمن سازى همه نقاط نشده ايم. بودجه نيست. (ژاپن-سال ٢٠١٤)
🔹٦- سيل به شهرهايمان آمده و آسيب رسانده. اما يادمان نرود اين ميزان آب حتي در #ژاپن و #آمريكا هم مشكلزا هست. دو #بحران بزرگ را در ژاپن و آمريكا از نزديك شاهد بودم. سونامى و زلزله #توهوكو و #آتش كاليفرنيا. در هر دو بحران، دو كشوري كه مدعى سابقه و استادى در زلزله و #مديريت_آتش هستند در كارِ طبيعت فرو ماندند. قدرت شگفت طبيعت است و عجز بشر.
🔹٧- در ملامت كردن همديگر قدرى تامل كنيم. بعد از فاجعه سونامى و انفجار نيروگاه فوكوشيما، هرگز نشنيدم يك #ژاپنى بگويد: مديران احمق #شركت_برق توكيو ديوار مقابل
نيروگاه را كوتاه ساختند و فاجعه آلودگى هسته اى رخ داد. در كاليفرنيا در زمينه آتش كار مى كنم و هرگز نشنيدم يك آمريكايي بگويد مديران نالايق #آتش_نشانى عُرضه مهار آتش را نداشتند و در دوهفته هزاران خانه در آتش سوخت.
سفينه به فضا مى فرستيد و ناو هواپيمابر به خليج فارس، ولى در نياز لجستيك آتشِ يك شهر در مى مانيد..
...
قدرت طبيعت است و مهندسى بشر در برابرش عاجز.
درست است كه آسيب ها
Casualties
در ژاپن و آمريكا كمتر از ايران است ولى خاطرمان نرود، اين ميزان باران و آب، بشر را به زانو در مى آورد. با هم مهربان باشيم.
@solseghalam
▪️▪️▪️
📌پى نوشت:
✔️ويكيپدياى سانحه بارندگى هيروشيما:
https://en.m.wikipedia.org/wiki/2014_Hiroshima_landslides
✍️گزارش بازديد مذكور
https://t.me/solseghalam/486
*ميزان بارش در گلستان: ۳۱۵ میلیمتر
۱۰ فروردین ۱۳۹۸