eitaa logo
قدمی هرچنداندک به وقت انتظار
2.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
28.5هزار ویدیو
680 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبرد وخاکریز درجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @shabeabi 👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
میلسپو – مستشار مالی امریکا در ایران – میلیسپو در کتاب خود با عنوان " کار امریکا در ایران" درباره مدرس چنین نوشته : « مشخص‌ترین چهره و رهبر روحانیون در مجلس، مدرس می‌باشد که اخیراً به عنوان نایب رییس اول مجلس، انتخاب شده است. شهرت مدرس، بیشتر در این است که برای پول ارزشی قائل نیست. او در خانه ساده‌ای زندگی می‌کند که جز یک قالیچه، تعدادی کتاب و یک مسند، چیز دیگری در آن وجود ندارد. لباس روحانیون را می‌پوشد و مردی است فاضل. در ملاقات با او محال است کسی تحت تأثیر سادگی و هوش و قدرت رهبری او قرار نگیرد
✍تمام چیزی که پس از ترور مدرس از او باقی ماند: یک جلد قرآن، یک عینک، یک عصای چوبی، یک حوله حمام، یک سجاده نماز و یک پیراهن کرباس ایرانی
✍تجمل‌گرایی، سد راه تکامل سید عبدالباقی مدرس: وقتی شاگرد مدرسه طب بودم، آقا هر ماه برای خرج تحصیل مبلغ ۵۰ ریال به من می‌داد. من مبلغی را پس‌انداز کردم و با آن یک چوب لباس و یک تختخواب چوبی به قیمت ۳۲ ریال خریدم. با زحمت آن‌ها را به خانه آوردم و در اتاق نمناکم نهادم. آقا آمد و طبق معمول نگاهی به درون انداخت. با لبخندی گفت: «عبدالباقی، لباس آویز و تختخواب تا زمانی که برای رفع نیاز و سلامتی انسان باشد مفید است. اگر جنبه تجمل و زینت گرفت، سد راه تکامل انسان می‌گردد. مواظب باش به آن روز نیفتی. »
✍کلاً به مصرف نابودی رضاخان خواهد رسید:) سرلشکر خدایار از طرف رضا خان نزد مدرس آمد و با کمال تواضع و احترام گفت: رضا شاه می‌گوید: خوب است شما به درس و بحث خود بپردازید و از دخالت در امور سیاسی خودداری کنید. رضا شاه میل دارد باب مراوده را با شما باز کند و به هر طر یق که بپسندید با شما روابط حسنه داشته باشد و همه اوامر شما را در امور مملکتی اطاعت خواهد کرد. ضمنا مبلغ یکصد هزار تومان برای شما فرستاده تا در هر راهی که صلاح می‌دانید به مصرف رسانید. مدرس چند لحظه‌ای به آن پول نگاه کرد. سپس فرمود: به رضا خان بگویید که من وظیفه شرعی دارم که در امور مسلمین دخالت کنم. اسم آن را سیاست بگذارید یا چیز دیگر هر چه باشد فرق نمی‌کند. من وظیفه خود را انجام می‌دهم. سیاست در اسلام چیزی جدایی از دین نیست. در اسلام دین و سیاست با هم است. اسلام، مسیحیت نیست که فقط جنبه تشریفاتی، آن هم هفته‌ای یک روز در کلیسا داشته باشد. این پول‌ها را هم ببر اگر اینجا بماند کلاً به مصرف نابودی رضاخان خواهد رسید. »
✍جز سکه زر آن هم بار شتر در روز روشن چیزی را نمی‌پذیرم:) استعمارگران که مدرس را سد راه بزرگی برای تحقق منافع خود می‌دیدند در جهت تطمیع او برآمدند. مشهور است که سفیر انگلیس چکی را توسط شخصی برای مدرس فرستاد. وی پرسید این چیست؟ آورنده چک گفت: این چک نامیده می‌شود، چک را می‌برند بانک و تبدیل به پول میکنند. مدرس با صدای بلند خندید و گفت: به آقای سفیر بگویید من جز سکه زر آن هم بار شتر در روز روشن چیزی را نمی‌پذیرم! پیغام را به سفیر رساندند و وی خندید و گفت: این سید می‌خواهد آبروی ما را در جهان ببرد
✍رضا شاه دستور قتل مدرس را به رئیس شهربانی کاشمر داد رضا شاه دستور قتل مدرس را به رئیس شهربانی کاشمر داد، اما او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به "جهان‌سوزی"، "متوفیان" و "خلج" واگذار شد که آن‌ها در شب ۱۰ آذر ۱۳۱۶ برابر با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ (قمری) آیت‌الله مدرس را به شهادت رساندند . مزار شهید آیت‌الله سید حسن مدرس پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضاشاه از ایران، توسط اهالی محل مشخص گردید. آرامگاه وی در شهر کاشمر واقع است.
✍این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان، اول شما را می‌گیرند:) زمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند. مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم. وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟ مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍کفش، عبا و عمامه اش از تولید داخل بود. به ایشان ایراد می گیرند که چرا عبای کرباسی(نوعی پارچه درشت بافت و سنگین) می پوشید و عبای بهتری استفاده نمی کنید، ایشان می گویند هر زمانی که ایرانی عبای بهتری درست کرد، من از همان عبا استفاده می کنم؛ ایشان دیدگاهی اقتصادی داشتند که باید پایبند به قدرت اقتصادی خودمان باشیم و به هیچ عنوان به بیگانگان وابسته نباشیم؛ این موضوع در شرایط جامعه ما خیلی کاربرد دارد و باید تلاش کنیم که پیرو ایشان باشیم و سعی کنیم که کالای ایرانی استفاده کنیم و تولیدکنندگان هم کالاهای خوب و با کیفیتی را به مردم عرضه کنند که جای سؤال و شبهه نباشد. شهید مدرس بر توجه به تولید داخلی و استفاده از کالای داخل تاکید داشت. این شهید بزرگوار لباس، کفش، عبا و عمامه اش از تولید داخل بود.
✍آن روز، روز نجات مملکت است شهید مدرس بر توجه به تولید داخلی و استفاده از کالای داخل تاکید داشت. این شهید بزرگوار لباس، کفش، عبا و عمامه اش از تولید داخل بود. عمامه اش از کرباس بود و آن را رنگ و استفاده می کرد. زمانی که این شهید بزرگوار نماینده اصفهان شد، یک گاری داشت و با این گاری تردد می کرد. اما برخی برای وی کالسکه تهیه کردند تا با آن رفت و آمد کند. کالسکه در حکم ماشین های مدل بالا و مثلا بنز الان بود اما وی از استفاده آن امتناع کرد. هر وقت ما آگاهی و هوشیاری پیدا کردیم و توانستیم متکی به غیر نباشیم، آن وقت می توانیم مسائل مملکت خود را حل کنیم. از مسائل بزرگی که مردم ما گرفتار آن هستند و خارجی ها آن را به ما تحمیل کرده اند، این است که اتکای ما به غیر است. همه چیز را باید از غیر بخواهیم؛ اسلحه، پوشاک، خوراک... همه چیزمان بستگی به غیر دارد. روزگاری که این مملکت متکی به خود بوده، موفق بوده است و هر وقت به خود اتکا پیدا کرد، آن روز، روز نجات مملکت است.
✍مشهدی عبدالکریم (بقال سر محل) :) او آنقدر با مردم کوچه و خیابان راحت گرم صحبت می‌شد که مورد اعتراض اطرافیانش قرار می‌گرفت. در جواب یکی از اطرافیانش که به او اعتراض کرده بود که: " آقا اینکه درست نیست شما سیاست مملکت را برای مشهدی عبدالکریم (بقال سر محل) بگویید"، می‌گوید: این‌ها موکلین من هستند باید بدانند چه کاری می‌کنم ارتباط قوی و چهره به چهره مدرس با عامه مردم سبب می‌شد که آحاد ملت عریضه و شکایات خود جهت رفع مشکلات را به حضور وی برسانند تا جایی که درب خانه او به روی همه باز بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍همیشه به فکر معیشت و رفاه مردم بود مدرس روزی چند نفر را در منزل خود دعوت کرد و فرمود شما به این حقوق مجلس نیاز ندارید؛ پول را جمع کنید و یک بیمارستان درست کنید. همگی قبول کردند و فیروزآبادی مأمور این کار شد... قسمت اولیه این بیمارستان ساخته شده بود که مدرس پیشنهاد کرد به نام فیروزآبادی نامگذاری کنند؛ چون زحمات ساختمان به عهده او بود.
✍طبابت کن اما مزد نگیر محسن مدرسی نوه شهید مدرس" پدرم می خواست طبابت کند. مرحوم مدرس به پدرم می‌گویند به شرطی طبابت کن که برای معالجه مردم از آنها مزدی نگیری. پدر با همان حقوقی که از وزارت بهداری می‌گرفتند زندگی را اداره می‌کردند و هرگز یادم نمی‌آید بابت طبابت از کسی پولی گرفته باشند. حتی یک بار که بیماری پنج تومان روی میز گذاشته و رفته بود و من آن پول را بردم و با بخشی از آن برای خودم خوراکی خریدم، مرا تنبیه کردند. بعد بقیه پول را از من گرفتند و پنج تومان به مستخدم دادند که ببرد به آن بیمار پس بدهد. بارها می‌شد از خانه بیماران ثروتمند پدر برایمان هدیه می‌آوردند و پدر همه را پس می‌دادند. تا یک ساعت قبل از فوت ایشان فلسفه این کار را نمی‌دانستیم و آن موقع بود که به ما گفتند.
✍به یقه ی باز من کار نداشته باش در زمستان هنگامی که مدرس از پله‌های مجلس بالا می‌رفت، یکی از نمایندگان مجلس به او برخورد و گفت: شما در این زمستان سخت، با این پیراهن کرباسی و یقه باز گرفتار سرماخوردگی می‌شوید. مدرس نگاهی تند به او نمود و گفت: کاری به یقه باز من نداشته باش. حواست جمع دروازه‌های ایران باشد که باز نماند. "استقلال کشور"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍رضا خان با تمام عظمتش از من می‌ترسد پس از آنکه مجلس مؤسسان، سلطنت را از خاندان قاجار سلب و به خاندان پهلوی واگذار نمود، از شهید مدرس پرسیدند: «از این پس در مبارزه خود امید موفقیت دارید؟ » در پاسخ گفت: «من در این کشمکش چشم از حیات پوشیده، از مرگ باک ندارم. آرزو دارم اگر خون بریزد، فایده‌ای در حصول آزادی داشته باشد. من از دستگاه رضاخان نمی‌ترسم، اما او با تمام قدرت و جلال سلطنتش، از من می‌ترسد وی که رهبری اکثریت مجلس چهارم را به عهده داشت خطاب به نمایندگان و در انتقاد از رضاخان گفت: «شما مگر ضعف دارید این حرفها را می‌زنید و درپرده سخن می‌گویید، ما بر هر کس قدرت داریم. از رضاخان هم هیچ ترسی و واهمه نداریم. ✅ ما قدرت داریم پادشاه را عزل کنیم، رئیس الوزراء را بیاوریم، سؤال کنیم، استیضاح کنیم، عزلش کنیم، و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم، عزل کنیم می‌روند در خانه شان می‌نشینند
✍زمانی این مملکت موفق خواهد بود که متکی به خود شود مدرس در آخرین دیدار با فرزندش در محل تبعید خود در خواف می‌گوید: « بدان! انگلیسی‌ها روی مهره‌ای که بیست سال دیگر در این مملکت حکم خواهد کرد، از هم اکنون کار می‌کنند؛ ولی ما در مورد امروز خودمان هم نمی‌توانیم تصمیم بگیریم. هر وقت که ما شعور و آگاهی و هوشیاری پیدا کردیم و متکی به غیر نشدیم، آنگاه، ما هم می‌توانیم مسائل مملکت خودمان را حل کنیم. از مسائل بزرگی که مردم گرفتار آن هستند و خارجی‌ها به ما تحمیل کرده‌اند، این است که ما متکی به غیر هستیم. همه چیز را باید از غیر بخواهیم: اسلحه، پوشاک و خوراک. همه چیزمان بستگی به غیر دارد. زمانی این مملکت موفق خواهد بود که متکی به خود شود و هر وقت که اتکا به خود پیدا کرد، آن روز، روز نجات مملکت است. 
✍مدرس همانند کسی که دوران پنجاه ساله حاکمیت رژیم پهلوی را دیده باشد، آینده ایران پس از استقرار حکومت پهلوی را چنین پیش بینی می کند: در رژیم نوی که نقش آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند، نوعی از تجدد به ما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل های آینده خواهد نمود.. . قریبا چوپان های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات خودنمایی می کنند، ✍ اما در زیباترین شهرهای ایران آب لوله(کشی) و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است شمار کارخانه های نوشابه سازی روزافزون گردد، اما کوره آهن گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت
✍مدرس از این وحشت داشت که استعمار نو ضمن به یغما بردن ثروت های ملی، پایه های حیات اقتصادی ایران را کاملاً وابسته سازد. ✅«... روزی برسد که برای شیر و پنیر و پشم و پوست هم گردن ما به جانب خارج کج باشد و دست حاجت بدان سو دراز کنیم.
تعدادی از انقلابیون خدمت امام رسیده و از فشار رژیم گلایه کردند امام فرمود، مدرس مرد بزرگی بود؛ هنگامی که شخصی به مدرس از سیلی یکی از طرفداران رضاشاه به وی شکایت کرد، مدرس فرمود:بجای اینکه از سیلی شکایت کنی، برو یک سیلی بزن که او برود شکایت کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍این مجسمه هم مثل صاحبش دو رو دارد!:) سید عبدالباقی مدرس: رضاخان در اول خیابان سپه، محوطه بزرگی را که به نام باغ ملی بود، تعمیر و بازسازی کرد تا مراسم نظامی را در آن برگزار کند. در بالای سر در بزرگ آن، مجسمه نیم تنه‌ای از خود نصب نمود که مانند دو مجسمه از پشت به هم چسبیده بود که هم از بیرون شمایل تمام صورت او را داشت و هم از درون. روزی برای مراسمی پدرم را دعوت کردند و من نیز همراه ایشان از منزلمان که سرچشمه بود، به آنجا رفتم. وقتی رسیدیم، رضاخان و عده‌ای دیگر از آقا استقبال کردند و رضاخان به شرح و وصف پرداخت. در چادری نشستیم. رضاخان از شهید مدرس پرسید: «حضرت آقا، در ورودی را ملاحظه فرمودید؟ » پدرم گفت: «بله، مجسمه شما را هم دیدم. درست مثل صاحبش دو رو دارد! » رضاخان از شرم و ناراحتی به خود می‌پیچید و تا پایان مجلس دیگر سخنی نگفت.
✍آن مرد منم و نامرد تو:) روزی رضا شاه به مدرس گفت: تنها دو مرد در ایران وجود دارد. یکی من و دیگری تو. مدرس بلافاصله جواب داد: نخیر، اشتباه می‌کنی، تنها یک مرد و یک نامرد در ایران وجود دارد. آن مرد منم و نامرد تو.
✍آدم انتخاب کنید یک روز وقتی که مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّه‌ای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: «آقا! این چه لایحه‌ای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است». مدرّس پاسخ داد: «اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آن‌ها بپرسند که ناهار چه می‌خورید، جواب چه می‌دهند؟ همه گفتند: «جو» مدرّس گفت: «آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کرده‌اید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید».
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍پیراهن خون‌آلود سید اسماعیل مدرس: شبی که مأمورین رضاخان به خانه ما ریختند تا پدرم را پس از دستگیری تبعید کنند، چراغ‌های محل را خاموش کردند. «درگاهی» رئیس شهربانی، شخصاً با چند مأمور به خانه ما وارد شد و بنای هتاکی به پدرم را گذاشت. پدرم با همان عصای مخصوص به خود به وی حمله کرد و با او درگیر شد. سپس پدرم را گرفتند و بردند. پس از این درگیری، خانه را تفتیش کردند و کتاب‌های او را بردند. یک بقچه پیدا کردند که در آن بسته‌ای بود. مأموری که این را پیدا کرده بود گفت: «هان... پیدا کردم! » فکر می‌کرد پول است. وقتی بسته را باز کرد، پیراهن خون‌آلودی را در آن مشاهده نمود. این پیراهن مال آن موقعی بود که او را هدف گلوله قرار داده بودند. پدرم می‌گفت: «این پیراهن را در کفنم بگذارید. »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍تو را هم روزی انگلیسی‌ها کنارت گذاشته و به جایی پرتاب می‌کنند سید عبدالباقی مدرس: در دومین روز اقامت خود در خواف به آقا گفتم: «نمی‌شد کاری کنید که از این زندان بیغوله رهایی یابید؟ » آقا فرمودند: «چرا خیلی هم آسان است. همین یک ماه پیش رضاخان به وسیله مأموران پیغام داده بود که من دخالت در سیاست نکنم و به عتبات بروم و آنجا ساکن شوم. ✅✅✅ گفتم: به رضاخان بگویید مدرس گفت من وظیفه خود را دخالت در سیاست می‌دانم. اینجا هم جای خوبی است و به من خوش می‌گذرد. تو را هم روزی انگلیسی‌ها کنارت گذاشته و به جایی پرتاب می‌کنند. اگر قدرت داشتی و توانستی، بیا همین جا (خواف). هرچه باشد بهتر از تبعیدگاه‌ها و زندان‌های خارج از ایران است. ولی من می‌دانم که من در وطنم به قتل می‌رسم و تو در غربت، در سرزمین بیگانه خواهی مرد ✍شادی روح مطهر و ملکوتی عالم بزرگوار و مجاهد نستوه این سلاله ی پاک زهرا سلام الله علیها فاتحه ای هدیه کنیم به همراه صلواتی بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم⚘
خب لازم بود از عبادالله قدردانی بشه در همه ی تاریخ این فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها بودن که در مقابل انگلیس و فراماسونهای یهودی از وطن و ناموس و دین دفاع کردن و بر ما واجب بود تا یادی کنیم از زحمات این بندگان صالح خدا