eitaa logo
جهان در سپیده دم طلوع دلربای امام عصر (عج)
2.1هزار دنبال‌کننده
35.9هزار عکس
36.7هزار ویدیو
933 فایل
﷽ 🇮🇷☫﷽☫🇮🇷 @basirshou اللهم بارک لمولاناصاحب‌الزمان وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟ سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم حواسمون به میدان نبردوخاکریزدرجنگ نرم باشه 🆑️eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc 🆔️ @Shabeentezar👈راه ارتباطی
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتیم‌پیش‌بچه‌ها،حسین‌رودیدم. همدیگرروبغل‌ڪردیم خوشحال‌بودم☺️ حسین‌جان‌دید؎اومدم حسین‌لبخند؎زدو‌گفت:گفتم‌ڪہ‌میا؎ بعد‌جوونۍزیبا‌پیش‌مااومد خیلۍباوقارسلام‌و‌علیڪ‌ڪرد‌و‌رفت!🚶🏻‍♂ گفتم:حسین‌جان‌این‌آقا‌ڪیہ؟!🤔 خیلۍتیپ‌امروز؎شاداب‌و‌جوان‌بود گفت:بابڪ‌نور؎ ،باادب‌و‌اصیل👌🏼 گفتم:مشخصہ‌چون‌اون‌منو‌‌تاحالا‌ندیده‌بود خیلۍتحویلم‌گرفت‌و‌بعد‌رفت. ا؎ڪاش‌میدونستم‌شهید‌میشہ‌و‌اون‌رو !🙃 راوی: همرزم شهید @shahidbabaknoory
{🌹❤️} • • با شهدا صحبت‌ ڪنید آنها صداۍ شما را بہ‌ خوبے مۍشنوند و برایتان‌ دعا مےڪنند دوستے با شهدا دوطرفہ‌ است✋🏾 . .!(: @shahidbabaknoory
رفیق شهید نوری : بابکعاشق خونواده بود عاشق زندگی بود... بابک عاشق دورهمی بود... خیلی چیزام داشت،خیلی چیزا که جوونای امروزی،همسنوسالای ما دوست دارند داشته باشن.. ولی‌فراری‌بود‌ازگنــاه ! گفتش که اسمم دراومده دارم میرم سوریه... یه روزی به من گفت که مسیرمو پیداکردم . گفت که : فکر‌کنم‌نوبت‌منه.. @shahidbabaknoory
یِـهومِـیومَدمِیگُفت: «چِراشُمـٰاهـٰابِیڪٰارِیـد؟!»🍃 مِیگُفتِـیم: «حـٰاجۍ! نِمیبِـینۍاَسلَحہ‌ِدَستِمونِہ؟!🕶 مِیگُفـت: «نَہ‌..بِیڪٰارنَبـٰاش!🙂 زَبونِت‌بِہ‌ذِڪرِخُدابِچرخہ‌ِپِسَر(: هَمینطورکِہ‌نِشَستِۍهَرڪٰارےکِہ‌مِیڪُنِے ذِڪـرهَم‌بِـگو:)»📿
‌‌ 🌱 اهل دل مےدانند...‌ عاشقے و دلدادگے، ‌مرز پایانے ندارد....‌ فراق نمےشناسد! ‌دلدادگے نجواے شبانه‌ در خاکےترین نقطه‌ای ‌کہ دلت را رهسپار "قدمگاه" عاشقان مےکند...‌ آنجا کہ عاشقانش، در تاریخ بہ "مردانگے"‌ جاویدان شدند...‌ ‌و آنان کہ قلم وحے جز بہ دست عاشقان‌ نتواند توصیف‌شان کند... 🕊 ...💔 ‌
بسـم رب الشهـدا☘️ بـابک💜با مدافعان حرم در سپاه آشناه شد🦋 در نمایشی به او نقش شهید می دهند🕊️ و نقطه ی تحول بابک از آنجا شروع می‌شود ✨و به دوستانش میگوید که من هم دوست دارم به سوریه بروم و شهید شوم...😍 اما وقتی با خانواده اش مطرح می کند آن ها قبول نمی کنند🖐🏻 پدر و برادرش اصرار می کنند که برای ادامه تحصیل به آلمان برود به او گفتن ما تمام شرایط را برای رفتنت حاظر 🧎🏼‍♂️می کنیم اما بابک هیچ جور زیر بار نمی رود. خانواده برای بابک دختری را از فامیل دور مد نظر داشتند و از او خواستند تا ازدواج کند اما بابک بازهم نپذیرفت و گفت اجازه بدهید طبق برنامه ی پنج ساله ی خودم پیش بروم! بابک به مادر و خواهرش که با رفتن او به سوریه مخالفت می کردند گفت: مادر اصلی مااونجا توی سوریه است 🥺 خلاصه بابک هر جور که شد خانواده را❤️ برای رفتن به سوریه راضی کرد. اما چند ماهی طول کشید که سپاه با رفتن بابک به سوریه موافقت کرد 🍀 بابک میره سوریه... @shahidbabaknoory کانال رسمی شهید بابک نوری💚
بسم رب الشهدا☘️ شهید بابک نوری💚۱۳۷۱/۷/۲۱ در رشت به دنیا آمد و چهارمین فرزند خانواده است. او دو برادر و دو خواهر دارد. رشته بابک حقوق بود و در دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل بود او یک پسر درس خوان و خوش تیپ بود که 😌 دوست داشت همیشه لباس هایش ست باشه او از هر قشری رفیق داشت✌🏻 دوستان شهید نوری🌻 می گویند:بابک از وقتی رفت سربازی و وارد سپاه شد کلی تغییر کرد و اعتقاداتش کلا عوض شد و بسیاری از کارهایی که در گذشته انجام می داد را ترک کرد.🦋 دوستانش می گویند:این تغییرات در او به صورت تدریجی شکل گرفت. و وقتی از او دلیل این تغییرات رو پرسیدم بابک گفت راهمو پیدا کردم.💚 @shahidbabaknoory کانال رسمی شهید بابک نوری🦋
همرزم شهید نوری می گوید:🌱 مدتی که در سوریه بودم بابک خیلی ساکت و آروم بود،❤️ گاهی می رفت تو تنهایی و خلوت دعای شهادت می کرد و اشک می ریخت...🥺 بعضی موقع ها می دیدم بابک نیست... دنبالش می گشتم...🧎🏼‍♂️ می‌دیدیم رفته کنار و گوشه ها جاهای خلوت تنهایی دعا می کنه...🤲🏻 @shahidbabaknoory کانال رسمی شهید بابک نوری 🎉
همرزم شهید نوری می گوید: بابک همیشه در حال درس خوندن بود😍 اون عاشق مطالعه و یادگیری مطالب تازه بود بابک زیر آتش ضد هوایی دشمن درس می خواند... @shahidbabaknoory کانال رسمی شهید بابک نوری🌱
{🖇♥️} حــاج‌ حسین‌ یکتا‌میگھ اگہ‌ میخوایی‌ یہ‌ روزۍ‌دور‌ تابوتت‌ بگردن . . امروز‌ باید‌ دور‌ امام‌ زمان‌ بگردۍ🚶🏿‍♂🎞(:!" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطره ای از شهید👇🏻 🌺روزی که میخواست برود آمد خانه بعد به گفت که با اعزامم موافقت شده اوهم از روی احساسات مادرانه خیلی گریه کرد که شاید بابک منصرف شود اما بابک تصمیمش را گرفته بود من حضرت را خواب دبدم دیگر نمیتوانم اینجا بمانم باید بروم سوریه این قضیه رفتنم مال امروز و دیروز نیست .من چندماه است که تصمیمم را گرفته ام. حتی شنیدم که به او گفته اند که چطوری میتوانی مادرت را تنها بگذاری و بروی!! بابک هم گفته همه ما آنجا در سوریه هست من بروم سوریه که بی مادر نمانم. ‌