#پدر
🔹مواظب دل پدرها باشید.
دل پدر که بشکنه
متوجه نمیشی
مثل مادر نیست که
از بارونی شدن چشماش
بفهمی که دلشو شکستی
پدر
قامتش میشکنه و
چین وچروک
صورتش آتیشت میزنه.
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
#زندگی
#محبت
#مراقبت
💐یک گلدان گل را رها کن به امان خودش... بعد از چند وقت، حتما میخشکد...
حالا جای آن گلدان، آدمیزاد باشد
نگویی دوستش داری، دستی از روی محبت بر سرش نکشی، به اوضاع و احوالش نرسی، خبر از احوالش نگیری، هر چقدر هم که محکم باشد، یک جایی میخشکد...
مراقب گل زندگیمان باشیم.
مگر آدمیزاد به چه بند است، جز کمی مراقبت و محبت؟!
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
#والدین
#مرعشی_نجفی
🔹نیکی به والدین، رمز موفقیت آیتالله مرعشی نجفی(ره)
🔸آیتالله مرعشی نجفی(ره) احترام خاصی برای والدین قائل بودند؛ خودشان میفرمودند «وقتی مادرم مرا میفرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقتها میدیدم پدر بهخاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمیآمد ایشان را بیدار کنم، همانطور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم میمالیدم تا ایشان بیدار میشد.
🔸در این حال که بیدار میشد، برایم دعا میکرد و عاقبتبهخیری میخواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
«میشود فاطمه صدایم نکنی؟»
جلوی در خانهی علی ایستاد. چشمانش روی در خشک شد. داستان بانوی شهید، میان در و دیوار را شنیده بود. اشک امانش نمیداد. سرش را پایین انداخت و گفت:«تا دختر فاطمه اجازه ندهد، وارد خانه نمیشوم.»
از سادگی آن خانه شنیده بود. از اینکه هرچه بگردی، اثری از تجملات در آن نمیابی. اما حالا به چشم میدید. کنار حصیر روی زمین نشست. گوشهی حصیر را بوسید. رو به مولایش کرد:«میشود فاطمه صدایم نکنی؟»
در حالی که حصیر را به گوشهای میکشید، با خود گفت:«بانویم فاطمه روی این حصیر عبادت میکرد. آن هم چه عبادتی! نجواهایی که فرشتگان زمین و آسمان را متحیر میساخت. حالا من چطور میتوانم پا روی بال ملائک بگذارم؟»
حسن و حسین در بستر بیماری بودند. برایشان شیر آورد. و خرما در دهان تبکردهشان گذاشت. وقتی که آثار شرم در نگاه آن دو جوان دید، گفت:«من کنیز فرزندان فاطمه هستم.»
نگاه پرسشگر علی را روی چشمانش یافت. گوشهای چهارزانو نشست. پوشیه را کنار زد. سرش را پایین انداخت. صدایش آرامتر شد:«من شب خواستگاری شما، خواب دیدم که در باغ سرسبز و پر از درختی نشستهام. نهرهای روان و میوههای فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان میدرخشیدند و من به آنها چشم دوخته بودم. درباره عظمت آفرینش مخلوقات فکر میکردم. اینکه آسمان بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنین روشنی ماه و ستارگان. در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نور خیرهکنندهای از آن ساطع میشد. در حال تعجب و تحیر بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم. نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود. هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد. من صدایش را می شنیدم، ولی او را نمیدیدم. گفت:«فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان. پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر. و اینگونه در خبر آمده است. سپس از خواب بیدار شدم، در حالی که سرگشته بودم.»»
نگاهی به حسن و حسین انداخت. چشمان بستهشان گواه خواب عمیقشان بود. چهرهشان گل انداخته بود. انگار که بیماری از وجود پربرکتشان رخت بسته بود. زینب را تماشا میکرد که در گوشهی دیگر خانه موهای امکلثوم را شانه میکرد. آرام رو به مولایش کرد:«تأویل رویایم را از مادرم خواستم. او هم گفت كه دخترم رؤیای تو صادقه است. به زودی تو با جوانمردی که دارای عزت و شوکت فراوانی است، وصلت می کنی. مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند پسر میشوی که اولین آنها مثل ماه چهرهاش درخشان است وسه تای دیگر چونان ستارگانند.»
علی غبار روی چادرش را تکاند و گفت: «پس سرت را بالا بگیر «فاطمه کلابیه». از این پس تو را «امالبنین» صدا میزنیم.»
زینب موهای امکلثوم را که بافت، دست امالبنین روی دستانش نشست. شانه را از دستان زینب گرفت. سر امکلثوم روی زانویش بود و موهای زینب میان انگشتانش. چیزی تا کربلا نمانده بود. هر چهار فرزندش را نذر امام زمانش کرده بود. اول عباس را راهی کرد، سپس عثمان و عبدالله و جعفر. به عباس سپرده بود حسین را مولا خطاب کند، نه برادر. سپر جان مولایش باشد و نگهبان حرمت زینب. وقتی خبر از شهدای کربلا آوردند، از شنیدن نام فرزندانش خم به ابرو نیاورد. خط و نشانی از ناراحتی در چهرهاش نمودار نشد. اما دلش بیتاب حسین بود. خبر شهادت حسین را که شنید زانوهایش خم شد، کمرش دوتا گشت. روی زمین نشست در حالی که رو به مردم مدینه میگفت:«مردم مدینه! پس از شهادت امامم و پسرانم، از شما مىخواهم مرا امالبنین نخوانید؛ چرا که امالبنین یعنى مادر پسران رشید. ولى پس از شهادت فرزندم حسین علیهالسلام و دیگر پسرانم، نامی براى من باقى نمانده است.»
🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 به جز زیبایی صبرت ندیدم...
دلبری و قربون صدقه رفتن های مادر پسری این مدلی دیده بودید تا حالا؟! ❤️
روز تکریم مادران و همسران شهدا🌹
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
#همسرانه
#روشهای_رمانتیک_بودن
✅ بگذارید کسانی را که دوستشان دارید بفهمند چقدر به آنان عشق می ورزید . هرگز این حقیقت را از آنان مخفی نکنید . هرگز کلمات محبت آمیز خود را برای آینده ای دور پس انداز نکنید . هیچ گاه عشق ورزیدن را به تعویق نیندازید و هرگز آنان را که دوستشان دارید ترک نکنید .
✅ هر روز 3 بار و هر بار به مدت 20 ثانیه ، به همسر خود عشق بورزید . خواهید دید که در طول روز ، همواره به یاد همسرتان خواهید بود . و در خود جاذبه ی بیشتری نسبت به او احساس خواهید کرد . به طوری که در انتظار عشق ورزیدن بیست ثانیه ای بعدی سر از پا نخواهید شناخت .
✅ دست کم هفته ای یکبار ، اوقاتی را به تخلیه و حل و فصل تنش های روحی و احساسی تولید شده میان خود و معشوقتان اختصاص دهید . سپس تمامی حقیقت را در مورد احساساتتان با او در میان بگذارید . هر آنچه از رفتار و گفتار او را که تمام و کمال هضم و جذب نکرده اید ، دوباره مطرح کنید و به احساسات او نیز در این باره گوش فرا دهید .
✅ هنگامی که احساس می کنید در مقابل احساسات همسرتان جبهه گرفته اید یا در مقابل آنها از خود مقاومت نشان می دهید ، لحظه ای بایستید و درنگ کنید ؛ سپس از خودتان بپرسید " آیا او هم با احساسات خود به چیزی اشاره نکرده است که من از روبرو شدن و کنار آمدن با آن سر باز می زنم ."
✅ با نگاه کردن به همسر خود او را بستایید و تحسین کنید . با صحبت کردن به همسر خود عشق بورزید و او را شریک زندگی خود در تمامی لحظات بدانید .
✅ هنگامی که همسرتان عصبانی و خشمگین می شود ، او را کودک آزرده و رنجیده ای ببینید که نمی داند چگونه تقاضای همیاری ، آرامش و همدلی کند . این عمل به شما کمک خواهد کرد تا با خشم و عصبانیت از خود واکنش نشان ندهید بلکه با عشق ورزی و پذیرش به او پاسخ دهید.
┈┈•°.⤳❁ ♥️ ❁⬿.°•┈┈
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
✍️ از نویسنده ای پرسیدند :
اگر بخواهی کتابی صد صفحه ای درباره امید بنویسی
چه می نویسی؟🤔🤔
گفت : ۹۹ صفحه رو خالی میذارم
صفحه آخر، سطر آخر می نویسم
یادت باشه دنیا گرد است😇
هر وقت احساس کردی به آخر رسیدی
شاید در نقطه شروع باشی☺️
💡زندگی ساختنی است نه ماندنی
بمان برای ساختن نساز برای ماندن🙂
🚨منتظر نباش کسی برایت گل بیاورد
خاک را زیر و روکن بذر را بکار
از آن مراقبت کن گل خواهد داد...✌️🥰
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
.
پيامبر صلى الله عليه و آله:مَنْ كانَ لَهُ امْرَاَةٌ تُؤذيهِ لَمْ يَقْبَلِ اللّهُ صَلاتَها وَ لا حَسَنةً مِنْ عَمَلِها حَتّىتُعينَهُ وَ تُرضيَهُ وَ اِنْ صامَتِ الدَّهرَ وَ قامَتِ اللَّيْلَ وَ اَعْتَقَتِ الرِّقابَ وَ اَ نْفَقَتِ الاَْمْوالَ فىسَبيلِ اللّهِ وَ كانَتْ اَوَّلَ مَنْ يَرِدُ النّارَ ثُمَّ قالَ و عَلَى الرَّجُلِ مِثْلُ ذلِكَ الوِزْرِ وَ الْعَذابِ اِذاكانَ لَها مُؤذيا ظالِما ؛
هر زنى، كه شوهرش را آزار دهد، اگر تمام عمرش را روزه بگيرد و شبها عبادت كندو بندهها آزاد نمايد و مالها در راه خدا انفاق كند، خداوند هيچ نماز و كار نيكى را از اونمىپذيرد، تا آنگاه كه به شوهرش كمك كند و او را از خود راضى نمايد وگرنه آن زن اولين كسى است كه به جهنم مىرود. سپس فرمودند: مرد، هم اگر همسر خود را اذيت كند يا به او ظلم نمايد، چنين گناه و عذابى خواهد داشت.
ثواب الاعمال ، ص ۳۳۵، ح ۱
.
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b
عبارت "ممنونم ازت" بعد از "دوستت دارم" بالاترین تاثیر را در ایجاد نشاط و خوشبختی در رابطه زناشویی دارد.
قدردانی حتی در زوجینی که اختلافات شدیدی داشتند، اثربخش بود.
.
https://eitaa.com/joinchat/936050695Cf9d179709b