eitaa logo
ابن ابی تراب
1.2هزار دنبال‌کننده
478 عکس
460 ویدیو
2 فایل
انا و جمیع من فوق التراب فداء تراب نعلین ابی تراب لینک کانال 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2518679568Cc69cab7185
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
فلسفه وجود《کفشداری》دراماکن مقدسه حتماً کفشداری هایی که در زیارتگاه ها وجود دارد را دیده اید. فلسفه این کفشداری ها چیست؟آیا برای این است که کفش هایتان گم نشود؟!فقط این نیست؛مثلاً اگر کفش هایت گم شود ، حاضر نیستی به حرم بروی؟! کیست که اگر کفش هایت گم شود،دیگر حاضر نباشد به حرم برود؟! کیست که اگر کفشداران محترم نبودند، به حرم نمی آمد؟ شما وقتی به زیارت می روید خطاب به اهل بیت(ع)می گویید؛《بِاَبِی اَنتُم وَ اُمی و اهلِی وَ مَالی و اُسرَتی》یعنی فدایت شوم! پدر و مادرم و تمام هستی ام فدای تو! کسی که حاضر است فدای کسی بشود، آیا از کفش خودش حاضر نیست بگذرد؟! پس فلسفه اش چیز دیگری است. مثلاً اگر یکی از آداب حرم این بود که《دم در کفشت را بیانداز و وارد شو》،یقیناً همه زائرین،سر چهارراه های اطراف حرم کفشهایشان را می انداختند و دیوانه وار به حرم امام رضا(ع)می آمدند. پس این کفشداری ها برای چیست؟برای این است که بالاخره بعضی از زائرین ضعیف هستند،ممکن است حواسشان پیش کفششان برود. به همین خاطر کفشدار حرم ،کفشت را می گیرد و مواظبت میکند تا راحت و با خیال آسوده زیارتت را انجام دهی.
"نماز"حرم خدا است، مشکلاتت را داخل نبر... الهی فدای کفشدار درِ حرم خدا شوم! حرم خدا نماز است و هر وقت که میخواهی وارد حرمِ خدا شوی ، یک کفشدار آنجا ایستاده است که صدا می زند《فَاخلَع نَعلَیکَ اِنَکَ بِالوادِ المُقَدَّسِ طُوی؛ کفش های خود را دربیاور، که تو در سرزمین مقدس طوی هستی》به تعبیری معنایش این است که 《کفشهایت را دربیاور،بده به من ،برو با خدا صحبت کن!》حالا منظور از کفش چیست؟فکر و خیال مشکلات و گرفتاری های دنیا و تعلقات دنیوی. مشکلات دنیا را عین کفش از خودت جدا کن، بده به کفشدار، و تکبیر نمازت را بگو. نمازت را با خیال راحت بخوان. نترس! او کفشت را نگه می دارد. اتفاقاً این کفش هایت(تعلقات،مشکلات و گرفتاری هایت) آن قدر بی ارزش است که کسی آنها را نخواهد بُرد. خیالت راحت باشد،بعد از نماز بیا کفش هایت را بگیر و برو! کفشداران عزیز و بزرگواری که در زیارتگاه ها هستندهیچوقت کفش شما رو واکس نمیزنند،اما وقتی کفشت را به کفشدار حرم خدا بدهی، اگر یه گوشه اش هم پاره باشد، اگر یک گوشه زندگیت هم نقصی داشته باشد، آن را برایت می دوزد، واکس هم می زند. بعد از نماز که می آیی می گویی《بَه بَه!کفشم تمیز شده است.》 حالا می دانید این کفشدار حرم خدا کیست؟کفشدار حرم خدا که هنگام نماز مشکلاتمان را به او می دهیم، به غیر از خود خداوند متعال چه کسی می تواند باشد؟خدا به ما می گوید:《بنده من اگر مشکلی داری و اگر گرفتار هستی،لااقل در این چند دقیقه ای که سر نماز هستی ،مشکل و گرفتاری خودت را به من بسپار،مطمئن باش خرابش نمیکنم.اوضاعت بدتر نمی شود،نترس!》
"حل شدن مشکل در اثر بی توجهی به آن در نماز" کافی است سر نماز مشکلت را فراموش کنی. حتی فراموش نکن، فقط موقتاً از ذهنت در بیاور و بیرون بیانداز. اگر سر نماز مساله و مشکلی به ذهنت آمد، بگو نه! الان وقتش نیست. یک وقت دیگر در موردش فکر میکنم. منِ بیچاره بیست و چهار ساعته در مشکلات دنیا دست و پا میزنم ،حالا این دو دقیقه را نمی خواهم به آنها فکر کنم. بگو《الله اکبر》؛خدا بزرگتر از مشکلات من است. من الان عبدم، من الان مامورم بگویم《بسم الله الرحمن الرحیم》،مامورم بگویم《الحمدالله رب العالمین》،دستور دارم بگویم《الرحمن الرحیم》،به من فرمان داده شده الان بگویم 《مالک یوم الدین》،من الان چیزی نیستم جز بنده ای که باید بگوید:《ایاک نعبد و ایاک نستعین》و... . اگر این طوری برخورد کنی و سرنماز مشکلت را فراموش کنی، ان شاء الله بعد از نماز می بینی که مشکلت حل شده است. بعد از نماز یا تو آن قدر بزرگ می شوی که دیگر از مشکلت ناله نمی زنی، یا مشکلت آن قدر کوچک می شود که دیگر ارزش ناله زدن ندارد.چرا؟ فقط به احترام اینکه دو دقیقه سر نماز،ادب باطنی نماز را رعایت کردی و به مشکلات و گرفتاری هایت گفتی 《نه》.
بعد از نماز مودبانه نوبت نماز متفکرانه است. این است که شلاق را برداری و بر اندیشه خودت بکوبی، و نگذاری فکر و اندیشه ات سرِ نماز هرزگی کند. تا فکرت خواست جایی برود، اجازه نده. قبل از نماز تمام افکار و گرفتاری های خودت را در کفشت بگذار و به کفشدارِ در خانه نماز تحویل بده. کفشدارِ درِ خانه نماز هم خود خداست. می گوید《کفشت را به من بده!مشکلاتت را به من بسپار!نترس!مشکلاتت را بیشتر نمیکنم. تازه بخشی از مشکلاتت را هم حل میکنم.》 بعد از چهل روز نماز متفکرانه،اگر برگردی و به کل دنیا بگویی《من عبد هستم.من مولا دارم. من هیچ کجا و هیچوقت،تحت تاثیر عالم نیستم》شاید این طوری یک مقدار شبیه مالک اشتر بشوی. مالک اشتر یک آدم مستقل بود که به فرموده امیرالمومنین(ع)اگر مالک در برخورد با موضوعی به حضرت دسترسی نداشت و با فکر خودش آن موضوع را تحلیل می کرد،به هر نتیجه ای که می رسید برای حضرت قابل قبول بود. امیرالمومنین در تجلیل از شخصیت مالک اشتر فرمود:《به خدا قسم اگر کوه بود کوهی جدای از کوهها بود،و اگر سنگ بود سنگی سخت بود،مرکبی به بلندای آن نمی رسد،و پرنده ای بر قله آن نمیپرد.》
خاطره: نماز مقام معظم رهبری یکی از علماء می فرمود:قبل از انقلاب که مقام معظم رهبری به یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان تبعید شده بودند،بنده نیز همراه مقام معظم رهبری در همان جا(ایرانشهر)تبعید بودم. تعدادی از مردم و روحانیون از شهرهای مختلف به دیدار ما آمده بودند. وقت نماز فرا رسید.همه آماده برگزاری نماز جماعت شدیم. آیت الله خامنه ای به عنوان امام جماعت،در جلوی نمازگزاران ایستادند و مشغول نماز شدیم . در همین هنگام،بزغاله ای وارد شد و در جلوی جمع ،به پریدن پرداخت و همه ما را خنداند، تنها کسی که با طمانینه و آرامش نماز را به پایان برد، آقا بود. بعد از نماز از ایشان پرسیدم:《شماچطور خودتان را کنترل کردید و نخندیدید؟》ایشان گفتند:《من اصلاً متوجه بزغاله نشدم!》 سعی کنید سر نماز توجه خودتان را به چیزهای دیگر ندهید. مشکلات و گرفتاری های خودتان را فراموش کنید و به آنها فکر نکنید. اصلاً اجازه ندهید فکرتان جای دیگری برود. -به فرض که نمی توانی به خدا توجه پیدا کنی. لا اقل به هر چیزی توجه پیدا کردی، فقط پیش خودت بگو:《بد است،زشت است که آدم سرِ نماز به چیزی غیر از خدا فکر کند.》همه را در کفشت بگذار و به کفشداری تحویل بده. آن وقت خواهی دید که چه حال قشنگی برای تو پیش می آید.
ضرورت فراموش کردن "خوشی ها"مثل "مشکلات" این توصیه فقط در مورد گرفتاری ها نیست،بلکه در خوشی ها هم همین طور است. یعنی هنگام خوشحالی هم وقتی سرِ نماز می ایستی، خوشی هایت را فراموش کن. مثلاً چقدر خوب است که عروس و داماد در شب زفاف،اول شب، خوشحالی را کنار بگذارند وبگویند《خدایا من الان چیزی نیستم،من الان عبد تو هستم》و بعد به نماز بایستند اگر زندگی خود را این طوری شروع کنند،زندگی شان آن قدر آباد خواهد شد که همه عالم حسرتش را بخورند.
علت راحت نبودن داماد در خواستگاری؛پسندیده شدن دیده اید آقا داماد در مجلس خواستگاری چقدر مرتب می نشیند؟خجالت می کشد سرش را بلند کند. وقتی آقا داماد در جلسه خواستگاری می نشیند،سرش را پایین می اندازد و خیلی باوقار و متین رفتار می کند. وقتی به او چای تعارف می کنند، با اینکه همیشه کمتر از یک لیوان نمی خورد و حالا فقط یک استکان آورده اند، با صدای لطیفی می گوید《نخیر،خیلی ممنون!》نمی دانم این صدای لطیف را از کجا گیر آورده! دیگران تخمه می شکنند و میوه وشیرینی می خورند و به آقا داماد هم تکه می اندازند که《آقاداماد!چطوری؟》آقاداماد هم دائم به آنها می گوید《هیس،هیس!》یعنی《زیاد شلوغش نکنید!》 آقا داماد های قدیمی همه اعتراف می کنند که آن وقتی که در مجلس خواستگاری بوده اند،با اینکه مثل بقیه نبودند و مثل بقیه راحت رفتار نمی کردند، اما زجر و شکنجه نمی کشیدند. با اینکه راحت نبودند و در مجلس خواستگاری به خودشان سختی می دادند، اما لذت هم می بردند. -آقا داماد راحت باش !تا بیرون بودی که از دیوار راست بالا می رفتی ،حالا چه شده که اینجا آمدی این قدر برای ما مرتب نشسته ای؟چرا اینقدر به خودت سخت می گیری؟ -آقا داماد می گوید: -چون می خواهند مرا بپسندند،شما که آب از سرتان گذشته و خیالتان راحت است،امشب نوبت من است و قرار است مرا بپسندند نه شما را. الان دارند مرا نگاه می کنند. فدایت شوم،نمی شود در همه زندگی ات آقا داماد باشی؟!یعنی هرکسی هر کاری کرد،تو مثل او نباشی.بگویی:دارند مرا می پسندند،به بقیه کاری ندارند.خداوند نشسته و دائم دارد به من نگاه می کند،تا ببیند 《آیا او بنده نازِ من می شود یا نه؟ آیا او سربازِ مهدی من می شود یا نه؟》
پایین ترین درجه اهل محبت در کلام امیرالمومنین(ع) یک عرب بادیه نشین،به امیر المومنین(ع)عرض کرد:یا علی جان !درجات اهل محبت را برای من مطرح کن!اهل محبت چند درجه دارند؟آقا امیرالمومنین علی(ع) فرمودند:کمترین درجه اهل محبت،حداقل سه شرط دارد:اول اینکه طاعت و عبادت و هرکار خوبی که می کند را سبک می شمرد. دوم اینکه گناهش را خیلی بزرگ می شمارد؛چه گناه انجام داده باشد چه به ظاهر گناهی نکرده باشد. گناه انجام دادن خیلی برای او سنگین است. و سومین ویژگی این است که او خود را آقا داماد عالم هستی می داند؛انگار که فقط ا قرار است مورد ارزیابی و باز خواست قرار بگیرد؛یعنی احساس او این است که خدا غیر از من از هیچ کس دیگر نمی خواهد حساب برسد،فقط می خواهد از من حساب برسد.من به بقیه چه کاردارم؟! امیرالمومنین(ع)فرمود:کمترین درجه اهل محبت این است که احساس می کند در این عالم ،فقط او را می خواهند مواخذه کنند. اعرابی بیابانگرد وقتی این کلام حضرت را شنید، غش کرد و از عظمت این کلام روی زمین افتاد. داشت می مرد.آب ریختند روی صورتش به هوش آمد.گفت :یا علی!درجه بالاتر از این هم هست؟آقا فرمودند بله، بالاتر از این هم هست. هفتاد درجه بالاتر از این هم داریم. این حداقل درجه اهل محبت بود!
پایین ترین درجه اهل محبت در کلام امیرالمومنین(ع) یک عرب بادیه نشین،به امیر المومنین(ع)عرض کرد:یا علی جان !درجات اهل محبت را برای من مطرح کن!اهل محبت چند درجه دارند؟آقا امیرالمومنین علی(ع) فرمودند:کمترین درجه اهل محبت،حداقل سه شرط دارد:اول اینکه طاعت و عبادت و هرکار خوبی که می کند را سبک می شمرد. دوم اینکه گناهش را خیلی بزرگ می شمارد؛چه گناه انجام داده باشد چه به ظاهر گناهی نکرده باشد. گناه انجام دادن خیلی برای او سنگین است. و سومین ویژگی این است که او خود را آقا داماد عالم هستی می داند؛انگار که فقط ا قرار است مورد ارزیابی و باز خواست قرار بگیرد؛یعنی احساس او این است که خدا غیر از من از هیچ کس دیگر نمی خواهد حساب برسد،فقط می خواهد از من حساب برسد.من به بقیه چه کاردارم؟! امیرالمومنین(ع)فرمود:کمترین درجه اهل محبت این است که احساس می کند در این عالم ،فقط او را می خواهند مواخذه کنند. اعرابی بیابانگرد وقتی این کلام حضرت را شنید، غش کرد و از عظمت این کلام روی زمین افتاد. داشت می مرد.آب ریختند روی صورتش به هوش آمد.گفت :یا علی!درجه بالاتر از این هم هست؟آقا فرمودند بله، بالاتر از این هم هست. هفتاد درجه بالاتر از این هم داریم. این حداقل درجه اهل محبت بود!
جدا کردن حساب خود از دیگران دوستان!الان آقا داماد کیست؟یعنی الان خداوند متعال در این لحظه به چه کسی دارد نگاه می کند؟هرکسی باید بگوید《خدا دارد به من نگاه می کند.》خداوند به همه نگاه نمی کند،فقط به تو نگاه می کند. هر کسی باید نگاهش این طور باشد که:《دارند مرا انتخاب می کنند. من خودم را با بقیه قاطی نمی کنم.》اگر نگاهش این باشد،به محض اینکه اذان می گویند،سبک بال می پَرد و نمازش را می خواند. به کسی هم نگاه نمی کند. تو را به خدا برای نماز خواندن ،اصلاً به دیگران نگاه نکنید. اگر من هم پیش تو نماز بد خواندم،نرو آن طرف بگو《ایشان که روحانی بود،زیاد خوب نماز نخواند،من چطوری بهتر از او نماز بخوانم؟.》نه تو برو نماز خودت را درست بخوان،حسابت را از بقیه جدا کن.این خودِ ما هستیم که نماز همدیگر را خراب می کنیم.چون به همدیگر نگاه می کنیم و می گوییم《ما هم مثل دیگران!》این 《نگاه به دیگران》یک سمّ مهلک برای ماست! اگر این حرف ها رو جدی بگیری و حساب خودت را از بقیه جدا کنی،صبح جمعه هم که شد، می گویی 《خاک بر سر من!همه منتظر مهدی فاطمه هستند،اما آقا منتظر من بیچاره است!فقط همین مانده که من درست بشوم!اگر من درست شوم آقایم می آید....》
دو توصیه پایانی: 1-نماز شب؛ 2-استغفار از نمازهای خوانده شده در پایان دو توصیه دوستانه برایتان دارم؛دوستان من!اگر می خواهید در نماز خواندن خودتان،یک پله جلوتر هم بروید و می خواهید نماز هایتان بهتر شود،گاهی نماز شب بخوانید.چون نافله و نماز شب خیلی به نماز روز کمک می کند و نواقص آن را جبران می کند. نماز شب قدرت بالایی به انسان می دهد و گناهان ما را پاک می کند. اینکه انسان برای نماز شب بلند شود،و تنهایی در خانه پروردگارش برود،خیلی قشنگ و لذت بخش است. توصیه دوم هم اینکه ؛برویم در خانه خدا از نمازهایی که خوانده ایم واستغفار کنیم، بگذار مردم از گناهانشان استغفارکنند،اما تو بگو خدایا من غلط کردم به خاطر نمازهای دست و پا شکسته ای که خوانده ام. به خاطر نمازهایت 《الهی العفو》بگو، تا خدا برگردد و نمازهایت را درست کند. خدایا به نا توفیق رعایت ادب و آداب نماز و ایستادن در محضر خودت را عنایت فرما!
نماز با احساس قلبی بعد از نماز مودبانه و متفکرانه،نوبت به نماز عاشقانه می رسد. به بیان دیگر، بعد از رعایت ظاهری و فکری ، نوبت به این می رسد که ادب قلبی را هم رعایت کنیم. در واقع، مرحله سوم نماز خوب 《نمازبا احساس قلبی》است؛ نمازی با محبت و توام با حضور قلب. البته در اینجا مجال پرداختن به این مرحله از نماز خوب را نداریم؛فقط به معرفی آن و ذکر چند جمله از حضرت امام(ره)اکتفا کرده و شما را ارجاع می دهیم به کتاب هایی که بزرگان ما در این رابطه نوشته اند. حضرت امام(ره)در کتاب آداب الصلاه می فرماید:《یکی از مهمّات آداب قلبیّه که شاید کثیری از آداب مقدّمه آن باشد و عبادت را بدون آن روح و روانیدنیست و خود مفتاح قفل کمالات و باب الابواب سعادات است و در احادیث شریفه از کمتر چیزی این قدر ذکر شده و به کمتر ادبی این قدر اهمّیّت داده شده،《حضورقلب》است...چنانچه سابق بر آن ذکر شد،عبادات و مناسک و اذکار و اوراد در وقتی نتیجه کامله دارد که صورت باطنه قلب شودو باطن ذات انسان به آن مخمّر گردد و دل انسان صورت عبودیّت به خود گیرد و از خود سری و سرکشی بیرون آید....
💠 سرمایه رضایت 🔺 خیال نکنیم اگر راضی نباشیم، بهتر می‌توانیم دعا کنیم و اگر شاکی باشیم، خدا بهتر مشکلات ما را می‌بیند. 🔺لبخند زدن در اوج مشکلات و راضی بودن در هنگام دعا، رمز گشایش است. ┄┄┅━🍃🌹🍃━┅┄┄ @Bayanemanavi
به سوی #توبه #استاد_پناهیان ┄┄┅━🍃🌹🍃━┅┄┄ @Bayanemanavi