13.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎈بازی در خانه 🎈
⚽️بازی شماره9️⃣1️⃣: توپ و دالان ♻️
⛳️مناسب برای کودکان 4 تا 8 سال ⛳️
🍭وسایل مورد نیاز: مقوا، ماژیک، ظرف پلاستیکی یا جعبه مقوایی، توپ پینگ پنگ ✏️
🔖با مقوا ده عدد حلقه کوچک بسازید ورویش را با ماژیک شماره گذاری نمایید . مانند فیلم روی صفحه پلاستیکی یا چوبی یا مقوایی بچسبانید. حالا از کودک بخواهید تا توپ را طبق شماره ها از دالان عبور دهد. 🔖
🏆هدف بازی: افزایش دقت وتمرکز، سرعت عمل، شناخت اعداد، تقویت هوش
#بازی
#بازی_درخانه
@mamanogolpooneha☘
💥 با استفاده از وسایل ساده و در دسترس ؛ با همکاری فرزند خود، چند نمونه ماز بسازید و بازی کنید
💥 تقویت ماهیچه های دست،قدرت و تعادل، بهبود دستخط ، افزایش تمرکز و تقویت مهارت حل_مسئله
#بازی
#دست_ورزی
#ماز
#خودت_بساز
#مناسب_3سال_به_بالا
@mamanogolpooneha☘
👩خانم خونه!
☘وقتی با همسرت هستی پر انرژی باش
☘وقتی عصبانیه بهش گیره نده
☘از اینکه همسر خوبی است ابراز خوشنودی کن
☘دیگران رو با او مقایسه نکن
☘به او کمک کن عادت بدش رو ترک کنه
☘از او انتظار نداشته باش تمام وقتش را برای انجام کارهای شما صرف کند
☘او را هرگز از خودت نران
🌸🌸🍃💐💐🍃🌸🌸
#ایده_دلبری💕
@mamanogolpooneha☘
❣علی علیه السلام
❤️بهترین زنان شما،
زنى است آسان گیر، نرم خو و هم دل و همراه ، اگر همسرش خشمگین شد پلک برهم نگذارد تا راضى شود و در نبود او از وی دفاع کند. چنین زنی از کارگزاران خداست.
🌹🌹🍃❤️❤️🍃🌹🌹
#ایده_دلبری💕
@mamanogolpooneha☘
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
〖👣✨🦋〗
.
.
.
جواب زیبای مردم به تروریستها...😎
.
.
.
#شهید_محسن_فخری_زاده
#مرگ_بر_اسرائیل
#پایان_مذاکره
@mamanogolpooneha☘
#داستان_126
#جیرجیرک_و_مورچه
#آینده_نگری
📚جیرجیرک و مورچه
🐜🐜🐜
در جنگلی بزرگ و سر سبز جیرجیرکی خوش گذران زندگی می کرد کار جیرجیرک این بود که از صبح تا شب زیر سایه ی برگ ها بنشیند وساز بزند و آواز بخواند جیرجیرک هیچ کاری را به اندازه ی آواز خواندن دوست نداشت مخصوصا" آن روزها که هوا خیلی گرم بود دراز کشیدن زیر سایه ی برگ ها واقعا" لذت بخش بود جیرجیرک هم کاری غیراز این نمی کرد اما بر خلاف جیرجیرک همسایه اش مورچه ی سیاه حتی یک لحظه هم استراحت نداشت ، او از صبح که بیدار می شد تا آخر شب کار می کرد بعضی وقت ها آن قدر خسته می شد که قبل از خوردن شام خوابش می برد جیرجیرک هر روز می دید که مورچه چه طور زیر آفتاب داغ تلاش می کرد وداخل لانه اش غذا ذخیره می کرد او همیشه با مسخرگی به مورچه می گفت :چرا این قدر کار می کنی این همه غذا را برای چه می خواهی تو خیلی حریص هستی !بیا مثل من زیر سایه دراز بکش واز زندگی لذت ببر
اما مورچه می گفت :نه من برای این کارها وقت ندارم باید تا می توانم برای زمستانم غذا ذخیره کنم زمستان که از راه برسد هیچ غذایی برای خوردن پیدا نمی شود .بعضی وقت ها مورچه از روی دلسوزی به جیرجیرک می گفت : همسایه ی عزیز بهتر است تو هم کمی به فکر زمستانت باشی و برای خودت غذا ذخیره کنی اما جیر جیرک اصلا"به این حرف ها گوش نمی داد و می گفت : غذا همیشه هست اما وقت برای ساز زدن همیشه پیدا نمی شود.
روزها گذشتند و سرانجام فصل برف و سرما از راه رسید مورچه ی سیاه که به اندازه کافی برای خودش غذا ذخیره کرده بود با خیا ل راحت داخل لانه اش نشسته بود واستراحت می کرد اما جیر جیرک تنبل نه لانه ای داشت نه غذایی او از گرسنگی داشت می مرد برای همین در خانه مورچه رفت و گفت: مورچه عزیز به من کمک کن آن قدر سردم شده و گرسنه ام که حتی نمی توانم ساز بزنم مورچه با اخم به او گفت : آن موقع که روی برگ ها می نشستی و ساز می زدی باید به فکر این روزها می بودی وبعد در را به روی جیرجیرک بست و جیرجیرک خوش گذران وبی فکر گرسنه و خسته در برف وسرما سرگردان شد و دیگر هیچ کس او را ندید.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘