میگن حضرت زینب لباس نو تن پسراش کرد
موهاشونو شونه کرد
بهشون عطر زد
قربون قدو بالاشون رفت
بعد از اون گفت حالا برید پیش دایی تون
عمہ جان دل دل میکردن کہ حسین ؏ راضے بشہ
تا یہ سهمے داشتہ باشہ از روز عاشورا
تا ایشونم فدایی کنہ جگر گوشہ هاش رو تو راه حسینش
وقتی پسراش برگشتن حاشون خراب بود
عمہ زینب پرسید چی شده؟!
پسرا گفتن دایی راضی نمیشہ
اذن جنگ نمیده
عمہ دست دوتا پسرش رو گرفت برد داخل خیمہ
گفت داداش وقتی اکبرت خواست بره راضی شدی وقتی قاسم خواست بره هرچقدر سخت ولی راضی شدی اما الان که نوبت پسرای من شد اجازه نمیدی
داداش حسین به من نه میگی؟!
باشہ حسین..
میدونید امام حسین و حضرت زینب پیوند خواهر برادری شون خیلی عمیق بوده
اونقدری کہ وقتی حضرت زینب به دنیا میان تا امام حسین از کنار گهواره شون فاصله میگرفت حضرت زینب گریه میکرد و تا کنار گهواره میومدن حضرت میخندید
روشـــツــنی خونه [🌙]
میدونید امام حسین و حضرت زینب پیوند خواهر برادری شون خیلی عمیق بوده اونقدری کہ وقتی حضرت زینب به دن
پیامبر به حضرت زهرا گفت این دختر شریک حسینہ
روز عاشورا کہ هیچکدوم از ما نیستیم زینب'س' کنار حسینہ😢