#بازی
#سن_8سال به بالا
نوشتن یک نامه
با فرزند خود یک نامه بنویسین و طریقه نامه نگاری و پست را به او یاد بدهید و آن را به یکی از دوستان و یا اقوام پست کنید.
#دبستانیها😉
@mamanogolpooneha☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_هاتو_بساز
🔶 بازی #تنیس_بادکنکی
🔷 این بازی جذاب و تحرکی را میتوانید در #خانه و به همراه فرزندان تجربه کنید.
این بازی خیلی باحاله 😊فقط با وسایل ساده
#بازی
@mamanogolpooneha☘
به همراه کودکتان چیزهایی مثل توپ ، شال گردن ، کاغذ مچاله شده را به درون سبد پرتاب کنید . پرتاب کردن هر چیز ، مهارت خاصی به کودک شما می دهد . سبد را در فاصله ی مناسبی از کودک قرار دهید تا پرتابش موفقیت آمیز باشد .
#بازی
#بابا_مامان_لطفا_با_من_بازی_کنید
#بازی_کلید_تربیت_کودک_است
@mamanogolpooneha☘
#تڪحرف♥️
[🌊🌿]
.
|توےِ دلٺ بگو||💕
حُسین علیـهسلام نگام مےڪنه!
حتے اگہ این طورنباشهــ☝️🏻
خدا بہ امام حسین میگہ ڪه:
حُسینمـ♥
نگاه ڪن این بندمو🍃
خیلے دلشخوشهـ!
نا امیدِش نڪن✨
یہ نگاهے بهش بنداز
این خیلے مطمئن حرف مےزنه ها•🙃|
#استادعلیرضاپناهیان
@mamanogolpooneha☘
خدایا ؟
#ٺُ قول داده اے...🌱
♡|وَقالَ رَبُّڪم
♡| ادْعُـونِـے أَستَجبْ لَڪم🥰
یادت هست !؟
♡|خدایا💚
اربعيـن کربلا می خواهم♥️
#استورے
#یکی_هوای_حسین
#یکی_هوای_ابالفضل
@mamanogolpooneha☘
yeknet.ir_-_shoor_4_-_shabe_2_moharram1399_-_hasan_ataei.mp3
5.88M
『 ♡ #بہ_وقت_مداحے 🎧 ♡ 』
●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷
بـازنَمِ بـارونـُ 🌧مَنــِ✋🏻 مَجـنونُ🙃
میبینَم بازَمــ👀یَه خیابونُ..🕌👣
#حسن_عطایی
@mamanogolpooneha☘
♥️
نیازمند توام !
گر
هزااااار
ناز کنی ...
#حضرت_عشق_علیهالسلام
@mamanogolpooneha☘
#داستان_83
#خرگوش_باهوش_و_جشن_تولد
#کمک_محبت
یکی بود یکی نبود .
غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.
🐰🐒🐿
یک روز خرگوش با هوش به همراه دوستش سنجاب کوچولو ومیمون دم دراز از مدرسه به خانه بر می گشتند ودر راه درباره جشن تولدی که می خواستند برای معلم مدرسه ،خانم دارکوب بگیرند،صحبت می کردند.
هر یک می خواستند هدیه ای زیبا تهیه کنند تا با این کار از زحمت های معلم تشکر کنند.
در خانه، هنگام خوردن غذا، خرگوش با هوش به مادرش گفت: مامان! خواهش می کنم یک کیک خوشمزه برای خانم معلم درست کنید.
می خواهم آن را به او هدیه بدهم و با این کار خانم معلم را خوش حال کنم.
مامان خرگوش با خوشحالی گفت: البته! حتما برات درست می کنم.
همین امروز می روم و هویج تازه و مواد لازم را برای کیک می خرم.
صبح روز بعد خرگوش با هوش زود تر از همیشه بیدار شد. چون آن روز برایش یک روز مخصوص بود.روز تولد خانم معلم.
وقتی که دست وصورتش را شست وبرای خوردن صبحانه رفت توی آشپز خانه، دید که مادرش مشغول تزئین کیک تولد خانم معلم است.
با خوشحالی به طرف مادرش رفت و او را در آغوش گرفت وگفت: مامان عزیزم خیلی از تو ممنون هستم! این طور که معلوم است شما صبح خیلی زود بیدار شدید، مطمئن هستم که خانم معلم از دیدن این کیک خیلی خوشحال می شود. مامان خرگوش گفت: دخترم بهتر است زود آماده بشوی وگرنه مدرسه ات دیر می شود.
خرگوش باهوش هم با خوشحالی صبحانه اش را خورد و لباس هایش را پوشید وکیک تولد را از مادر گرفت و خدا حافظی کرد.
مامان خرگوش موقع خدا حافظی گفت: امیدوارم به تو خیلی خوش بگذرد عزیزم! مواظب خودت باش. خرگوش با هوش باز هم از زحمت های مادر تشکر کرد و با خوشحالی به طرف مدرسه راه افتاد.
همین که کمی از خانه دور شد دوستش آهوی مهربان را دید که با ناراحتی به طرف مدرسه می رفت.
با عجله خودش را به او رساند وبه او گفت: سلام دوست من! حالت خوب است؟ چرا این قدر ناراحت هستی؟ آهوی مهربان گفت: من نتوانستم برای خانم معلم هدیه مناسبی تهیه کنم. برای همین هم خیلی غمگین هستم و از خانم معلم خیلی خجالت می کشم.
خرگوش با هوش کمی فکر کرد ونا گهان فکری به ذهنش رسید وگفت: فهمیدم.
من به تو کمک می کنم تا یک هدیه زیبا برای خانم معلم ببری. وقتی رسیدند زنگ مدرسه به صدا در آمد و بچه ها به ترتیب وارد کلاس شدند وبه خانم معلم سلام کردند وتولدش را به او تبریک گفتند.
آهوی مهربان و خرگوش با هوش کمی دیر تر از بقیه ی بچه ها وارد کلاس درس شدند.
بعد همگی با هم سرود تولدت مبارک را برای خانم معلم خواندند. خانم معلم خیلی هیجان زده شده بود واز همه ی بچه ها تشکر کرد.
سپس نوبت به هدیه ها رسید.
سنجاب کوچولو یک سبد گردو وفندق به خانم معلم هدیه داد.
میمون دم دراز هم یک سبد بزرگ موز به خانم معلم هدیه داد. خرس تپلی هم یک کوزه عسل آورده بود.
خرگوش با هوش کیک هویجی را که مادرش پخته بود به خانم معلم هدیه داد و تولدش را تبریک گفت.
بعد هم به آهوی مهربان رسید.
آهو یک گردن بند از گل های زیبا و خوش بو را که با کمک خرگوش با هوش درست کرده بود به گردن خانم دارکوب انداخت و تولدش را تبریک گفت.
خانم معلم که از دیدن گردن بند خیلی خوشحال به نظر می رسید از آهوی مهربان تشکر کرد آهو گفت: این گردن بند را با کمک خرگوش با هوش درست کردهام.
خانم معلم از همه ی بچه ها تشکر کرد و گفت: حالا وقت آن است همه با هم از کیک خوش مزه ای که خرگوش با هوش آورده است، بخوریم.
من از همه ی شما بچه های خوب که به یاد من بودید تشکر می کنم. خرگوش باهوش از همه خوشحال تر بود.
می دانید چرا؟ چون توانسته بود به دوست خودش آهوی مهربان کمک کند و دیگر این که خانم دارکوب با آن گردن بند گل ها واقعا زیبا تر و دوست داشتنی تر از همیشه شده بود.
نتیجه: وقتی به کسی کمک می کنیم، یا هدیه ای می دهیم، خودمان از کاری که کرده ایم بیشتر راضی وخوشحال خواهیم بود.
#قصه_شب
@mamanogolpooneha☘