eitaa logo
🇮🇷 بدون مرز 🇮🇷
31.9هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
13.1هزار ویدیو
418 فایل
قصدروشنگری داریم وآتش به اختیارعمل میکنیم ارتباط بامدیریت کانال: @alamsoz @abo_abas93 انتقادات.پیشنهادات⬅️ @Zollfaghar کانال نذر #حضرت_زهراست تبادلات: @RAYAHYIN
مشاهده در ایتا
دانلود
محرمانه 📍ماجرای قابل تامل و عجیب انتقال ویروس استاکس نت 🔸سیا و موساد برای این که ویروس را به سانتریفیوژهای ایران منتقل کنند، از سازمان اطلاعات هلند تقاضای همکاری می‌کنند؛ هلندی‌ها یک مهندس ایرانی رو اجیر می‌کنند که برایشان اطلاعات جمع آوری کند و در نهایت ویروس را به داخل سایت غنی‌سازی منتقل کند. 🔹مهندس ایرانی خودش را به عنوان مکانیک جا زده بوده و در یکی از شرکت‌هایی که برای انرژی اتمی تامین قطعات می‌کرده فعالیت می کرده؛ او به مدت سه سال از داخل سایت اطلاعات جمع می‌کرده و در نهایت ویروس را با فلش‌مموری به داخل منتقل می‌کند؛ این فرد در انتشار ویروس نقش اساسی داشته چون سانتریفیوژها به اینترنت وصل نبودند و راهی جز انتقالشان طریق فلش‌مموری نبوده. 🔸استاکس‌نت پیشرفته‌ترین ویروس کامپیوتری تاریخ هست که با همکاری چندین کشور غربی بر علیه برنامه هسته‌ای ایران ساخته شد. آلمانی‌ها اطلاعات مهمی از کنترلرهای زیمنس که در سایت هسته‌ای ایران استفاده شده بود به امریکایی‌ها و اسراییلی‌ها دادند، انگلیس و فرانسه هم به آنها کمک کردند. هدف استاکس‌نت به تعویق انداختن برنامه هسته‌ای ایران برای تاثیرگذاری بیشتر تحریم‌ها بود. 🔹سال ۲۰۰۳ امریکا و انگلیس یک کشتی پر از قطعات سانتریفیوژ که به لیبی می‌رفته توقیف می‌کنند. از انجایی که سانتریفیوژهای ایران هم از همون نوع بوده، قطعات رو به امریکا و اسراییل منتقل می‌کنند و بعد از سر هم کردن قطعات شروع به کار به روی ویروس می‌کنند. 🔸همزمان هلندی‌ها دو شرکت واسط در ایران درست می‌کنند که برای سرویس دادن با انرژی اتمی تماس می‌گیرند و یکی‌ از آنها بالاخره موفق می‌شود به داخل سایت راه پیدا کند؛ جالب اینکه اینها از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۰ بر روی ویروس کار می‌کردند و چند تا ورژن از ویروس رو امتحان کردند. 🔹 استاکس‌نت سطح حملات سایبری رو در دنیا تغییر داد. حتی بعد از این حمله ایران به این نتیجه رسید که حملات سایبری می‌تواند دست بالا رو به یک کشور در مذاکرات دیپلماتیک بدهد @bedonimarz
‍ ‍🔴 لاریجانی پروژه مذاکره در پسا کرونا را برعهده می‌گیرد؟! 🔺موسویان از اعضای حلقه نیویورکی‌ها گفته: «[ایران] همزمان با اعلام خروج از برجام و تعلیق معاهده ان. پی. تی و ادامه دسترسی آژانس، برای گفت‌وگو با ترامپ در مورد یک توافق هسته‌ای اعلام آمادگی کند.» 🔺حلقه نیویورکی‌ها در صدد هستند در یکسال باقیمانده از دولت دوازدهم، دور جدیدی از مذاکره با آمریکا را در چارچوب دو سناریو پایه‌ریزی و به نتیجه برسانند. برای این منظور، ظاهرا قرار است جابجایی در یک نهاد عالی مرتبط با سیاست خارجی و امنیت ملی اجرایی شود تا فردی که نقش اساسی در تصویب بیست دقیقه‌ای برجام را ایفا کرد، در منصب مذکور مستقر گردد. در چارچوب این دو سناریو، غربگرایان، بهره‌گیری از قدرت لابی‌گری شخص مورد نظر، ایجاد چند دستگی و تبدیل نمودن مجلس آینده به بازیگری همراه یا خنثی، استفاده مجدد از ظرفیت مجمع تشخیص و فریب استراتژیک انقلابیون را به انتظار نشسته‌اند. 🔺در طراحی حلقه نیویورکی‌ها، مذاکرهِ همزمان با ترامپ و دموکرات‌ها مدنظر است. در راستای این سناریوها بخش‌هایی از دولت در حال ساختِ انگاره فریب استراتژیک و ادراک حمله "نظامی- انتخاباتی" ترامپ به ایران هستند تا روند تحقق سناریوهای مذاکره را تسریع نمایند. "رضا سراج" @bedonimarz
🔴چرا جعده؟ یکی از سؤالاتی که درباره امام حسن مجتبی(ع) مطرح می‌شود این است که چرا حضرت با «جعده»دختر «اشعث بن قیس» ازدواج کرد تا وی با زهر، ایشان را به شهادت برساند؟! امام صادق (ع) فرمود: اشعث بن قیس در خون امیرالمؤمنین (ع) شرکت کرد و دخترش جعده امام حسن (ع) را مسموم کرد و پسرش در خون امام حسین (ع) شرکت نمود. با توجه به این حدیث شریف، چرا امام حسن مجتبی (ع) با جعده ازدواج نمود؟ 💠آرامش روح و تقویت ایمان: اولاً: اگر چه ما حضرات ائمه (ع) را مصون از خطا و اشتباه می‌دانیم، ولی گاهی بی‌اختیار سؤالاتی به ذهن می‌آید و یا دیگران مطرح می‌‌کنند. در هر صورت پاسخ آن باید داده شود تا در اثر جواب قانع‌کننده، ذهن آرام گیرد و بر ایمان و اعتقاد انسان افزوده شود. همان‌گونه که یک ویروس سرماخوردگی بسیار جزئی اگر رسیدگی نشود، بدن را از پا در می‌آورد، سؤال ذهنی هم به منزله یک ویروس فکری است که اگر پاسخ استدلالی و منطقی به آن داده نشود، به تدریج پایه‌های ایمان انسان را ضعیف می‌کند و شاید در مدت طولانی آن پایه‌ها را فرو ریزد. بر همین اساس کسانی که اهل مطالعه دینی هستند و مسائل اعتقادی برایشان حل شده، از ایمان قوی‌تری برخوردارند. اینک به سؤال مطرح شده به صورت مختصر پاسخ داده می‌شود. 💠فریب احتمال دارد جعده از اول چنین نبوده و بعداً توسط معاویه فریب خورده باشد. بر همین اساس از برخی شواهد تاریخ استفاده می‌شود جعده اول با مسموم کردن امام حسن (ع) مخالفت کرد. بعد توسط اصرار دیگران راضی شد. چنانچه در زندگی دیگران هم از اول زن یا مرد خوب هستند، اما زمینه انحراف به تدریج به وجود می‌آید. آنچه مهم است این است که انسان هر لحظه مراقب خویش و خانواده‌اش باشد. 💠هدف نزدیکی به مرکز قدرت ازدواج امام مجتبی (ع) با جعده در زمان حکومت حضرت امیرالمؤمنین (ع) اتفاق افتاد. اشعث بن قیس مردی منافق و دنیاطلب بود و تلاش می‌کرد خود را به مرکز حکومت آن حضرت نزدیک کند تا به خیال خود از این رابطه استفاده کند و به مال و مقامی برسد. چنانچه امروز افرادی این چنین‌اند. پیشنهاد ازدواج دخترش را خود اشعث به حضرت امیر (ع) برای امام حسن (ع) داد و آن حضرت را در یک عمل انجام شده قرار داد. قضیه از این قرار بود که حضرت علی (ع) ام عمران، دختر سعید بن قیس همدانی خواستگاری کرد که خود قیس از اصحاب و یاران خوب آن حضرت (ع) بود. سعید از حضرت علی (ع) در این مورد فرصت خواست تا با مادر دختر مشورت کند. وقتی از نزد آن حضرت خارج شد، با اشعث بن قیس روبه‌رو شد و ماجرای خواستگاری را به اشعث گفت. اشعث برای آنکه دخترش را به امام حسن (ع) بدهد، به سعید بن قیس گفت: چرا دخترت را به حسن بن علی می‌خواهی بدهی تا در آینده به شما فخر بفروشد و نسبت به دخترت بدی کند و دائم بگوید: من پسر پیامبرم! من پسر امیرالمؤمنین (ع) هستم؟! بعد اشعث به سعید بن قیس گفت: می‌خواهی دخترت را به اقوامت بدهی؟ سعید سؤال کرد: آن فرد چه کسی است؟ اشعث گفت: پسرم محمد! در همان جا اشعث دختر سعید بن قیس را به عقد پسرش محمد در آورد و بدین صورت نگذاشت دختر سعید بن قیس با امام حسن (ع) ازدواج کند. بعد از اینکه اشعث این کار را کرد، خدمت حضرت امیر (ع) مشرف شد و گفت: شما برای حسن از دختر سعید خواستگاری کردی؟! حضرت فرمود: بله. اشعث گفت: می‌خواهی برای فرزندت کسی را معرفی کنی که از نظر خانوادگی بسیار شریف‌تر و از جهت حسب و نسب بسیار بزرگوارتر و از نظر زیبایی بسیار بالاتر است و از نظر مال ثروتمندتر است؟! حضرت علی (ع) فرمود: در این مورد من با مردی صحبت کردم. اشعث گفت: با آن کسی که صحبت کردی، دخترش ازدواج کرد. حضرت علی (ع) فرمود: الان از نزد من خارج شد تا با زنش مشورت کند. اشعث گفت: دخترش را من به عقد پسرم محمد در آوردم! حضرت علی (ع) فرمود: چه زمانی؟! اشعث گفت: همین الان دم درب! حضرت علی (ع) دیدند با شگرد خاصی اشعث دختر سعید را به عقد پسرش در آورده است و از طرفی اشعث خودش این پیشنهاد را داده، چیزی نفرمود. لذا در همان جا اشعث دخترش را به عقد امام حسن (ع) در آورد. بعد اشعث سعید بن قیس را دید. سعید به او گفت: ای اعور (گمراه‌، یک چشم) تو نیرنگ زدی! اشعث به سعید گفت: اعور تو هستی! (وقتی پسر پیامبر از دخترت خواستگاری می‌کند،‌نباید معطل می‌کردی و نباید با زنت مشورت می‌کردی، بلکه باید به این امر افتخار می‌کردی و سریع قبول می‌کردی!) بعد از اینکه گفت‌وگوی بین اشعث و سعید تمام شد، اشعث به امام حسن (ع) گفت: نمی‌خواهی همسرت را ببینی؟! وقتی امام (ع) موافقت کرد، اشعث به امام (ع) فرمود: «لا تمشی و الله الا علی اردیه قومی، فقامت له کنده سماطین، و جعلت له اردیتها بسطا من بابه الی باب الاشعث». به خدا قسم حرکت نمی‌کنی مگر اینکه عباو ردای قوم کَنده را زیر پایت فرش می‌کنیم و بعد قبیله کنده در دو طرف (صف بستند) و از امام (ع) استقبال نمودند و در این مراسم استقبال
به خاطر اظهار علاقه به امام حسن (ع) از درب منزل آن حضرت (ع) تا خانه اشعث را عباهایشان فرش کردند. 💠خلاف مردانگی شاید کسی بگوید، حضرت علی (ع) قبول نمی‌کردند در جواب باید گفت: در میان عرب رسم بود وقتی کسی دخترش را به فردی به عنوان همسر پیشنهاد می‌داد، دست رد به سینه طرف زدن و قبول نکردن را خلاف مروت و مردانگی می‌دانستند. حضرت امیر (ع) نمی‌خواستند خلاف این رسم عمل کنند. 💠کار امام (ع) بر اساس حکمت و مصلحت وانگهی وقتی ما حضرات ائمه اطهار (ع) را معصوم می‌دانیم و باور داریم آنان از هر گونه خطا و اشتباه مصون‌اند، باید بدانیم این ازدواج و امثال آن در اولیاء الهی، از روی اغراض و افکاری که در ذهن بسیاری است نبوده، بلکه آنان مصالح دین و جامعه را در نظر می‌گرفتند و با توجه به جهات مختلف آن کار را انجام می‌دادند، با توجه به این احتمالات و جهات دیگری که ذکر آن طول می‌کشد، ما نمی‌توانیم بدون کمی دقت بگوییم چرا چنین ازدواج‌هایی صورت گرفته است.
🔴علل صلح امام حسن مجتبی علیه السلام از منظر جبهه معاویه هدف اصلی معاویه وصول کم هزینه به حکومت بود؛ زیرا می‌دانست صاحب اصلی حکومت امام حسن(علیه السلام) است و برای به دست آوردن حکومت باید ـ هر چند در ظاهر ـ صاحب اصلی آن را قانع و متعهد بسازد و بهترین راه آن صلح بود. به این ترتیب معاویه از نتایج نگران کننده جنگ که بارها به آن تاکید داشت و عواقب درگیری با فرزند رسول الله که جایگاه معنوی و اعتقادی مهمی میان مردم داشت، در امان می‌ماند. تاریخ هم نشان می‌دهد هدف معاویه «سلطه» بود که با صلح بهتر تأمین شد. وی در خطبه‌اش در نخیله گفت: «من با شما جنگیدم که سلطه خود را بر شما ثابت کنم و این را خدا (با صلح) به من داد و شما ناراضی بودید .» در کنار هدف اصلی، وی پنداشته بود کناره‌گیری امام حسن از حکومت به نفع او، در افکار عمومی به معنای کناره‌‌گیری از خلافت تلقی خواهد شد و او به عنوان خلیفه قانونی معرفی خواهد شد. مؤید این نظر بیعتی است که معاویه از مردم به عنوان خلافت خود می‌گرفت. دستاورد دیگر این بود که در صورت رد صلح از سوی امام و ادامه جنگ و شهادت امام، هیچ دستاویزی برای قیام‌های مخالفان نمی‌ماند. روشن است که با پذیرش مصلحتی صلح از سوی امام حسن (علیه السلام) و به بیان دیگر پذیرش «ترک مخاصمه» دستاورد رفع مسئولیت در صورت قتل امام، از بین می‌رفت.
🔴مشکلات منجر به صلح امام حسن مجتبی علیه السلام چه بود؟ 🔹خستگی مردم از جنگ 🔹سپاهی ناهماهنگ با عناصری متضاد 🔹پیمان شکنی مردم 🔹خیانت خواص و مردم 🔹توطئه های خائنانه 🔹خیانت خوارج 🔹بقای نظام امامت 🔹بقای شیعیان 🔹جلوگیری از حمله دشمنان خارجی
💠خاطره ای شنیدنی از حضور مقام معظم رهبری در منزل یک خلبان شهید ارمنی در تهران 🍃صبح روز کریسمس (عید پاک ارامنه) آقا فرمود: اگر خانه چند ارمنی و آشوری برویم، خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم؛ سری به کلیساهایشان زدیم که آنها هم از ما بی‌خبرتر بودند! رفتیم بنیاد شهید؛ دیدیم خیلی اطلاعات ندارند! کمی اطلاعات خانواده شهدا را از بنیاد شهید، مقداری از کلیساها و یک سری هم توی محله‌ها پیدا کردیم و با این دیدگاه، رفتیم. صبح رفتیم در محله مجیدیه شمالی گشتیم و دو سه خانواده شهید ارمنی پیدا کردیم. در خانه‌ها را زدیم و با آنها صحبت کردیم. توی خانواده مسلمان‌ها که ما می‌رویم، سلام می‌کنیم و می‌گوییم: از هیئت آمدیم؛ از بسیج؛ پایگاه ابوذر و بالاخره یک چیزی می‌گوییم و کارتی نشان می‌دهیم... اما به ارمنی‌ها بگوییم: از بسیج آمدیم که... بگوییم از دادستانی آمدیم که باید در بروند؛ بالاخره کارت صدا و سیما نشان دادیم و گفتیم: از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستیم. امشب که شب کریسمس شماست، می‌خواهیم فیلمی از شماها بگیریم و روی آنتن بفرستیم. برای نماز مغرب و عشا، با یک تیم حفاظتی، وارد مجیدیه شدیم. گفتیم: اسکورت که حرکت کرد، به ما ابلاغ می‌کنند. اسکورت هم به هوای این که ما در منطقه هستیم، زیاد با بی‌سیم صحبت نکنند که مسیر لو نرود. یکی از افراد آن مرکز با بی‌سیم مرا صدا کرد و گفت: شخصیت، سر پل سیدخندان است! سر پل سیدخندان تا مجیدیه، کمتر از سه چهار دقیقه راه است. من سریع از ماشین پیاده شدم و درِ خانه شهید ارمنی را زدم. خانمی در را باز کرد. ما با یاالله یاالله خواستیم وارد شویم، دیدیم نمی‌فهمد؛ بالاخره وارد شدیم؛ چون باید کاری می‌کردیم، گفتیم: نودال و اَمپِکس (و چیزهایی که شنیده بودیم کارگردان‌ها می‌گویند)، بروند تو! یک ذره که نزدیک شد، دوباره بی‌سیم اعلام کرد که ما سر مجیدیه هستیم. من هم با فاصله کمی که بود، به این خانم می‌خواستم بفهمانم که این‌جوری جلوی آقا نیاید؛ گفتم: ببخشید! الآن مقام معظم رهبری دارند مشرف می‌شوند منزل شما! گفت: قدم روی چشم، تشریف بیاورد و بعد گفت: گفتید کی؟ من اسم حضرت آقا را گفتم؛ نمی‌دانم داستان بازرگان و طوطی را شنیده‌اید‌؟ تا اسم آقا را گفتم، افتاد وسط زمین و غش کرد! داد بیداد کردیم که دو تا دختر از پله آمدند پایین. یاالله یاالله گفتیم و بهشان گفتیم که مادرتان را فعلاً بلند کنید و ببرید. مادر را بردند توی آشپزخانه. دخترها گفتند: چه شد؟ گفتم: ببخشید! ما همان صداوسیمای صبح هستیم که آمده بودیم؛ ولی الآن فهیمدیم که مقام معظم رهبری می‌آیند منزلتان و وقتی به مادرتان گفتیم، غش کرد. اینها شروع کردند مادر خودشان را هشیار کنند که بی‌سیم اعلام کرد: آقا پشت در است! من دویدم در خانه را باز کردم. آقا از ماشین پیاده شد تا وارد خانه بشود و بعد آمد توی در خانه نگاه کرد و گفت: سلام علیکم. گفتم: بفرمایید! گفت شما؟ نه این‌که آقا ما را نمی‌شناخت، بلکه یعنی تو چه کاره‌ای؟ گفتیم: صاحب‌خانه غش کرده! گفت: کس دیگری نیست؟ گفتیم: آقا شما بفرمایید داخل. گفت: من بدون اذن صاحب‌خانه داخل نمی‌آیم! ضدحفاظت‌ترین شکل ممکن، این است که مقام معظم رهبری توی خیابان اصلی توی چهار راه، با لباس روحانیت، با آن عظمت رهبری خودشان بایستند و همه مردم هم ایشان را ببینند و ایشان بدون اذن، وارد خانه کسی نشود! من دویدم رفتم توی آشپزخانه و به یکی از این دخترها گفتم: آقا دم در است؛ بیایید تعارف کنید بیاید داخل! لباس مناسبی تنشان نبود. گفتند: پس ما لباسمان را عوض کنیم. به آقا گفتیم: رفته‌اند لباس مناسب بپوشند؛ شما بفرمایید داخل. گفت: نه، می‌ایستم تا بیایند! چند دقیقه‌ای دم در ایستاد و ما هم سعی کردیم بچه‌هایی را که قد بلندی دارند، بیاوریم و مثل نردبان، دور وی قرار دهیم تا پیدا نباشند. راه دیگری نداشتیم. چند دقیقه معطل شدیم. آنها چون دانشجو بودند، لباس دانشجویی مناسب داشتند و بعد یکی از دخترها دوید و آقا را دعوت کرد و آقا رفت داخل اتاق. آقا مرا صدا کرد و گفت: اینها پدر ندارند؟ گفتم: نمی‌دانم. گفت بزرگ‌تر ندارند؟ رفتیم آن اتاق پشتی و گفتم: ببخشید! پدرتان؟ گفتند: مرده. گفتیم، برادر؟ گفتند: یکی داشتیم که شهید شده. گفتیم: بزرگ‌تری، کسی ندارید؟ گفتند: عموی ما در خانه بغلی می‌نشیند. در خانه بغلی را زدیم. یک آقایی آمد دم در. سلام کردم و گفتم: ببخشید! امر خیری بود خدمت رسیدیم. این بنده خدا نگاه کرد و دید یک مسلمان بسیجی، خانه یک ارمنی آمده، چه امر خیری؟ خودش تعجب کرد؛ رفت لباس پوشید و آمد دم در و با او آمدیم توی خانه برادرش و بعد از بازرسی، گفتیم: رهبر نظام آمده این‌جا و اینها چون بزرگ‌تری نداشتند، خواهش کردیم که شما هم تشریف بیاورید. او را داخل که بردیم و آقا را که دید، مات و مبهوت شد و نمی دانست چه کار کند. او را بردیم نشاندیم روی صندلی کنار آقا! اینها به خودی خود، زبا نشان با ما
فرق می‌کند؛ سلام ‌علیک هم که می‌خواهند بکنند، کلی مکافات دارند! با مکافاتی بالاخره با آقا سلام و احوال‌پرسی کرد و سرانجام، یک همدمی را برای آقا مهیا کردیم. رفتیم توی اتاق بالای سر مادر و با التماس دعا، مادر را هم راه انداختیم؛ بعد رفت و لباس مناسب پوشید و آمد. وقتی وارد اتاق شد، آقا به او تعارف کرد و در کنار آقا، کنار همان عمو، نشست. آقا گفت: مادر! ما آمده‌ایم که حرف شما را بشنویم؛ چون شما دچار مشکل شده بودید. دخترها هم آمدند نشستند. آقا اولین سؤالش این بود که شغل دخترها چیست؟ گفتند: دانشجو هستند. آقا خیلی تحسینشان کرد و با آنها کلی صحبت کرد. توی این حالت، این دختر سؤال کرد که آب، شربت، چیزی برای خوردن بیاورم؟ من خودم نمی‌دانستم که بگویم بیاورد یا نیاورد و آیا آقا می‌خورد یا نمی‌خورد؟ رفتم کنار آقا و از آقا سؤال کردم: آقا اینها می‌گویند که خوردنی، چیزی بیاوریم؟ آقا گفت: ما مهمانشان هستیم؛ از مهمان می‌پرسند چیزی بیاورند یا نیاورند؟ خُب، اگر چیزی بیاورند، ما می‌خوریم. بعد خود آقا گفت: بله، دخترم! اگر زحمت بکشید و چایی یا آب‌میوه بیاورید، من هم چایی و هم آب‌میوه شما را می‌خورم. اینها رفتند چایی آوردند: آقا خورد؛ آب‌میوه آوردند، آقا خورد؛ شیرینی آوردند؛ آقا خورد! آقا حدود چهل دقیقه توی خانه این ارمنی‌ها بود و با آنها صحبت کرد و بعد مثل بقیه جاها آقا فرمود: عکس شهیدتان را من نمی‌بینم؛ عکس شهید عزیزمان را بیاورید ببینم! آنها رفتند آلبوم عکسشان را آوردند. آلبوم عکس هم متأسفانه برای شب عروسی شهید بود! آلبوم را گذاشتند جلوی آقا. آقا همین جوری که نگاه می‌کرد، شروع کرد به صحبت کردن و صفحه‌ها را ورق می‌زد تا تمام شود و وقتی تمام شد گفت: خُب! عکس تکی شهید را ندارید؟ یک عکس تکی از شهید پیدا کردند و آوردند گذاشتند جلوی آقا. آقا شروع کرد از شهید تعریف کردن. ما فهمیدیم نام این شهید بزرگوار، شهید «مانوکیان» است و به اندازه شهیدان «بابایی»، «اردستانی» و «دوران»، پرواز عملیاتی جنگی داشته است. خلبان هواپیمایش ۱۴‌F، بمب‌افکن رهگیر بوده و بالای صد سُرتی پرواز موفق در بغداد داشته است. بعد هواپیمایش را توی دژ آهنی بغداد می‌زنند و شهید، هواپیما را تا آن‌جا که ممکن است، اوج می‌دهد و هواپیما در اوج تا نقطه صفر خودش که اتمسفر است، بالا می‌آید و بقیه‌اش را به سمت ایران سرازیر می‌کند. چهار موتور هواپیما منهدم می‌شوند و هواپیما لاشه‌اش توی خاک ایران می‌افتد؛ ولی چون دیگر سیستم برقی هواپیما کار نمی‌کرده‌، نتوانسته ایجکت کند و نشد که چتر برای شهید کار کند. سرانجام، هواپیما به زمین خورد و وی به شهادت رسید. او ارمنی‌ای بود که حتی حاضر نشد لاشه هواپیمای جمهوری اسلامی به‌دست عراقی‌ها بیفتد. این بزرگوار در نیروی هوایی، مشهور است. مادر شهید گفت: آقا! حالا که منزل ما هستید، من می‌توانم جمله‌ای به شما عرض کنم؟ آقا گفت: بفرمایید، من آمدم این‌جا که حرف شما را بشنوم. گفت: ما هر چند با شما از نظر فرهنگ دینی فاصله داریم، اما در روضه‌هایتان شرکت می‌کنیم؛ ولی خیلی مواقع داخل نمی‌آییم. روز شهادت امام حسین ‌علیه‌السلام، روز عاشورا و تاسوعا، به دسته‌های سینه‌زنی امام حسین علیه‌السلام، شربت می‌دهیم و می‌آییم توی دسته‌هایتان می‌نشینیم؛ ظرف یک‌بار مصرف می‌گیریم که شما مشکل خوردن نداشته باشید. توی مجالس شما شرکت می‌کنیم و بعضی از حرف‌ها را می‌شنویم. من تا الآن بعضی چیزها را نمی‌فهمیدم. می‌گفتند: مسلمان‌ها یک رهبری داشتند به نام علی علیه‌السلام که دستش را بستند و ۲۵ سال حکومتش را غصب کردند؛ نمی‌فهیمدم یعنی چی! می‌گفتند: آخر شب، نان و خرما می‌گذاشت روی کولش می‌رفت خانه یتیمان که این را هم نمی‌فهمیدم؛ ولی امروز فهمیدم که علی علیه‌السلام کیست؛ امروز با ورود شما به منزلمان، با این همه گرفتاری‌ای که دارید، وقت گذاشتید و به خانه منِ غیر دین خودتان تشریف آوردید. اُسقُف ما، کشیش محله ما هم به خانه ما نیامده است! شما رهبر مسلمین‌ هستید. من فهمیدم علی علیه‌السلام که خانه یتیم‌هایش می‌رفت، چه‌قدر بزرگ است.🌸❤️🍏🍒🌸 @bedonimarz http://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
یک عده علاف نگذاشتند! 💠 امام خمینی (ره): امام حسن قیام کرد تا آن وقتی که می توانست. وقتی که یک دسته علاف نگذاشتند که کار را انجام بدهد، با آن شرایط کرد که مفتضح کرد معاویه را. آن قدر که حضرت امام حسن را مفتضح کرد، به همان قدر بود که سیدالشهدا یزید را مفتحض کرد. (ع) آن قدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت، از دیگران نداشت؛ اصحابی که توجه نداشتند که امام زمانشان روی چه نقشه ای دارد عمل می‌کند. با خیال کوچکشان، با افکار ناقصشان، در مقابلش ایستادند و غارتش کردند، اذیتش کردند، شکستش دادند، معاهده با دشمنش کردند و هزار جور بساط درست کردند. قصه امام حسن و قضیه صلح، بود. برای اینکه امام حسن، دوستان خودش؛ یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد؛ صلح تحمیلی بود. 💎 منابع: صحیفه نور جلد 1 ص 173 صحیفه نور جلد 8 ص 89 صحیفه نور جلد 20 ص32
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢برنامه بن سلمان برای مقابله با لشکر امام زمان! ♦️علی الحلیلی عضو هیئت مدیره مستقبل العداله یمن می‌گوید ولیعهد سعودی رسما می‌گوید جنگ ما با مهدی(عج) شیعیان است، حمله به یمن هم در همین راستا بوده است. @bedonimarz http://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢اگر دوست دارید بدونید چرا پراید ۹۰ میلیون شده حتما رو نگاه کنید ♦️مافیایی به نام از طریق حزب کارگزاران و اسحاق جهانگیری و معاونش رضا ویسه به افرادی نظیر صمدی وعلیپور و کشاورز متصل میشود ♦️انقدر ثروت جمع کرده اند که به کمپین انتخاباتی اوباما کمک مالی کرده اند @bedonimarz http://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
💢جام زهر را قهرمانان صلح به امام حسن (ع) چشاندند! 🔹🔸آیت الله بهجت(ره) نقل می کند "حضرت امیرالمؤمنین (ع) لباس خود را درحالی‌که بر بالای منبر نشسته بود، تکان میداد، از امام حسن(ع) علت آن را سؤال کردند،فرمود پدرم پیراهن دیگری نداشت،همین پیراهن را شسته و پوشیده، لذا تکان میدهد تا خشک شود. ♦️مانمیخواهیم این‌گونه افراد حاکم ما باشند!ما مثل معاویه را میخواهیم که به یکی از رؤسا صد هزار میداد و به دیگری هیچ نمیداد، باز هم میگویند او سخیتر است! هم او که بیت‌المال مسلمان‌ها را بین خود و دوستان و خویشان خود تقسیم میکرد. ♦️ ما میخواهیم مرجع دینی ما، تابع و دل‌خواه ما باشد، بی‌خود نیست که هر چه میگوییم «عَجّلْ فَرَجُه؛ [خدایا] در فرج او تعجیل فرما»،ولی اثر ندارد؛ زیرا اگر او بیاید تابع کسی نمیشود، لذا «عَجّلْ فَرَجَهُ» گفتن ما فایده ندارد، چون در حقیقت در راه او و تابع او نیستیم".(در محضر بهجت ، جلد ٣، ص ۲۹۴ ) ♦️از امام خمینی (ره) درباره شرایط دشوار روزگار امام حسن(ع) 2 نقل غمبار هست. ایشان درباره ماجرای صلح امام با معاویه میفرماید "قصه امام حسن و قضیه صلح؛ آن هم صلح تحمیلی بود. برای این که امام حسن، دوستان خودش یعنی آن اشخاص خائنی که دور او جمع شده بودند، او را جوری کردند که نتوانست خلافش بکند، صلح کرد. صلح تحمیلی بود. این صلحی هم که حالا بما میخواهند بگویند، این است.(صحیفه نور،جلد 20،صفحه 32) ♦️ایشان همچنین در مظلومیت امام مجتبی فرمودند "امام حسن آنقدر گرفتاری که از این دوستان و اصحابش داشت از دیگران نداشت. اصحابی که توجه نداشتند که روی چه نقشه دارد عمل کند با خیال کوچکشان با افکار ناقصشان در مقابلش می ایستادند و غارتش کردند، اذیتش کردند و عرض میکنم که شکستش دادند، معاهده با دشمنش کردند و هزار جور بساط درست کردند.(صحیفه نور،جلد 8،صفحه 89) ♦️امام حسن با جام زهری که همسرش جُعده (دختر اشعث بن قیس و خواهر محمد بن اشعث، سردسته پیمان شکنان جنایتکار کوفه در ماجرای کربلا) به آن حضرت داد، مسموم شد و به شهادت رسید. ♦️اما جام زهر واقعی را به حضرت چشاندند که به هنگام ضرورت و مجاهدت، پرچم تسلیم و سازش را بلند کرده بودند. @bedonimarz