فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️#هشدار
🎥 لامپی که وسیله ی جاسوسی است!!!
🔹محققان دانشگاه Ben-Gurion و انستیتوی علوم Weizmann در اسرائیل، از یک تکنیک پیشرفته و جدید برای شنود صدا رونمایی کردن که از طریق لامپ موجود در یک اتاق میتونن صدا رو شنود کنن!
🔹فقط کافیست یک لامپ در یک اتاق از پنجره قابل رویت باشه همین کافیست تا با استفاده از لرزش هایی که صدای انسان در لامپ ایجاد میکنه، از فاصله ۲۵ متری صدای داخل اتاق رو از فاصله ای چند ده متری بدون هیچ ردی شنود کنن.
@bedonimarz
http://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۳۰ خرداد، اولین سالگرد سرنگونی عقاب جاسوس آمریکاییها در آبهای دریای عمان است. در ساعت چهار صبح ۳۰ خرداد پرندهی رادار گریز و بلند پرواز دویست میلیون دلاری "گلوبال هاوک" مدل Mq4_c (که نیروی دریایی آمریکا فقط چهار فروند از آن را در اختیار داشت) به چنگ رادار ایرانی "مطلع الفجر" گرفتار شد و با شلیک سامانهی پدافندی "سوم خرداد" سرنوشتی جز سرنگونی در آبهای دریای عمان پیدا نکرد.
#پدافند_هوا_فضای_سپاه
#سامانهی_سوم_خرداد
#سرنگونی_عقاب
دکتر کوشکی
@bedonimarz
@bedonimarz
💢 کارکنان نیشکر هفتتپه شوش برای سومین روز پیاپی، دست به اعتصاب زده و خواستار پرداخت حق بیمه، حقوق، بازگشت کارگران اخراجی و رسیدگی به وضعیت شرکت شدند.
♦️برخی از کارگران میگویند عدم پرداخت حقوق و تلاش برای تعطیلی شرکت، یک گروکشی، برای اثرگذاری در روند دادگاه قاچاق کلان ارزی است.
@bedonimarz
@bedonimarz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢روحانی: "من از این 2030 نخواهم گذشت، تا آخر دولت دوازدهم دنبال میکنم"
با وجود مخالفتهای صریح رهبری و مطالبه مردمی، سند 2030 هنوز هم در حال اجراست!
-فعالیت انجمنهای خصوصی تحت نظارت دولت
-اقدامات مخربانه دولت در زمینه خانواده و ازدواج، دلیل روشنی بر این مدعاست
#آموزش_بدجنسی
@bedonimarz
http://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢نتیجه اعتماد به غربزدهها؛ از نابودی سانتریفیوژها تا پنچر شدن چرخ اقتصاد!
♦️مردم شریف ایران، یادتون میاد ما مسکن مهر رو تعطیل کردیم؟ یادتون میاد یه کاری کردیم قیمت خونه چند برابر بشه؟
در این دولت کاری شد کارستان! دیگه کسی از خانه دار شدن حرف نمیزنه، حتی خوابشم نمیبینه😍
♦️پ.ن: الان که مجلس دنبال اجرا و تصویب طرحهای مالیات بر خانههای خالی و مالیات بر عایدی سرمایه هست، یه عده از مسئولین نامحترم دنبال سنگ انداختن هستن! چون منافع خودشون به خطر میفته!
@bedonimarz
http://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
🔴این جماعت در هیچ شرایطی دست از دروغگویی نمیکشند......
⏪خبر درست:تلگرام برای رفع فیلتر شرایط دولت روسیه را پذیرفت
در حالی که برخی کانال های ضدانقلاب در حال انتشار ناقص خبر رفع فیلتر #تلگرام در روسیه هستند باید به عرضتون برسونم سایت مدوزا از قول سازمان ارتباطات روسیه اعلام کرده که رفع فیلتر تلگرام در پی توافقی با بازپرسان فدرال صورت گرفته است.
یعنی تلگرام شرایط دولت روسیه را پذیرفته است و اکنون دولت روسیه به سرورها و دیتای تلگرام برای کنترل و نظارت بر آن دسترسی دارد. مسئله ای که جریان آلوده امنیتی و منحرف حاکم بر فضای مجازی کشورما حاضر نشدند آن را به مدیر تلگرام تحمیل کنند تا تلگرام همچنان محیط امنی برای شبکه های فساد و ضدانقلاب و براندازان و تروریستها جهت فعالیت باشد
🔴 بیداری ملت
@bedonimarz
@bedonimarz
🔴 #تحلیل | تحریم تسلیحاتی ایران و انتخابات امریکا
🔻 سناریوهای اقدام آمریکا در مورد تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران- که بهموجب برجام در مهرماه امسال به اتمام میرسد- عبارتند از:
1️⃣ صدور قطعنامه جدید در شورای امنیت،
2️⃣ توسل به متحدانِ عضوِ برجام جهت فعالسازی مکانیسم ماشه،
3️⃣ توسل مستقیم به مکانیسم ماشه بر اساس تفسیر خاص آمریکا در مورد عضویت در قطعنامه 2231
4️⃣ ارجاع از طریق پروندهسازی جدید شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی
🔻 برای دولت آمریکا تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران مسئلهای مهم در آستانه انتخابات ریاست جمهوری محسوب میشود؛ ترامپ قصد دارد فشار حداکثری خود علیه ایران را با این اقدام تکمیل و در مناظرات انتخاباتی با بایدن دست برتر را داشته باشد.
🔹 لذا علاوه بر چهار سناریوی فوق بر اساس گزارشها، به دنبال راه میانهای نیز هست و این مسیر را از طریق اروپا تعقیب میکند. برای این منظور پیشنهاد تمدید کوتاهمدت تحریمهای تسلیحاتی ایران به شورای امنیت ارائه خواهد شد تا احتمال وتوی چین و روسیه را از این طریق کاهش داده و اهداف کوتاهمدت خود را نیز تعقیب نماید.
🔹 اروپا قصد دارد ضمن حفظ پوسته برجام، امکان لغو تحریمهای تسلیحاتی را نیز از ایران سلب کند. در این سناریو، درصورتیکه ترامپ مجدداً به ریاست جمهوری انتخاب شود طبعاً تصمیمگیری برای تمدید تحریم در شرایط خاص خود هزینهای برای آنها ندارد و اگر بایدن به ریاست جمهوری انتخاب شود کوتاهمدت بودن تمدید تحریمها این مسئله را به حربهای برای امتیازگیری مجدد از ایران تبدیل خواهد کرد.
🖌 #ابوذر_گوهرے
@bedonimarz
http://eitaa.com/joinchat/1644822562C2eae0dcc44
⭕️چین تو یه هفته ۱۳۷ مورد جدید ابتلای #کرونا تو پکن ثبت کرده و تمام پروازها لغو، مدارس تعطیل، ۳۰ منطقه شهر قرنطینه، ورود و خروج فقط ضروری و اونم با تست کرونا ممکنه.
🔹ما اینجا روزی ۱۰۰ تا تلفات میدیم اونوقت آخر هفته جاده چالوس قفله و ملت میگن چرا استخرا رو باز نمیکنید!
"پیکارجو"
@bedonimarz
@bedonimarz
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چگونه تاثیرات حیرت انگیز برجام، بنزین ایران رو به ونزوئلا رسوند!!
@bedonimarz
@bedonimarz
🔅ماجرای فرود هوایپمای حامل حاج قاسم و ۷ تن بار ممنوعه توسط آمریکاییها در فرودگاه بغداد 👇
🍀مهندس پرواز ✈️
خرداد سال ۹۲ قرار بود با هفت تُن بار ممنوعه به سمت دمشق پرواز کنیم.
علاوه بر بار، تقریباً ۲۰۰ مسافر هم داشتیم که حاج قاسم یکیشان بود . حاجی مرا از نزدیک و به اسم میشناخت. طبق معمول وارد هواپیما که شد اول سراغ گرفت خلبان پرواز کیه؟ گفتند: اسداللهی. صدای حاج قاسم را که گفت: "امیر" شنیدم و پشت بندش دَرِ کابین خلبان باز شد و خودش در چارچوب در جا گرفت. مثل همه پروازهای قبلی آمد داخل کابین و کنارم نشست. زمان پرواز تا دمشق تقریباً دو ساعت و نیم بود. این زمان هر چند کوتاه بود ولی برای من فرصت مغتنمی بود که همراه و هم صحبتش باشم. تقریباً ۷۰ ، ۸۰ مایل مانده به خاک عراق قبل از اینکه وارد آسمان عراق شویم باید از برج مراقبت فرودگاه بغداد اجازه عبور میگرفتیم. اگر اجازه میداد اوج می گرفتیم و بعد از گذشتن از آسمان عراق بدون مشکل وارد سوریه می شدیم. گاهی هم که اجازه نمی دادند ناگزیر باید در فرودگاه بغداد فرود میآمدیم و بار هواپیما چک میشد و دو باره بلند میشدیم. اگر هم بارمان مثل همین دفعه ممنوع بود اجازه عبور نمی گرفتیم از همان مسیر به تهران بر میگشتیم. آنروز طبق روال اجازه عبور خواستم، برج مراقبت به ما مجوز داد و گفت: به ارتفاع ۳۵ هزار پا اوج گیری کنم. با توجه به بار همراهمان نفس راحتی کشیدم و اوج گرفتم. نزدیک بغداد که رسیدیم، برج مراقبت دوباره پیام داد. عجیب بود! از من میخواست هواپیما را در فرودگاه بغداد بنشانم. با توجه به اینکه قبلا اجازه عبور داده بودند شرایط به نظرم غیر عادی آمد. مخصوصاً اینکه کنترل فرودگاه دست نیروهای آمریکایی بود. گفتم:
" با توجه به حجم بارم امکان فرود ندارم. هنگام فرود چرخهای هواپیما تحمل این بار را ندارد. مسیرم را به سمت تهران تغییر می دهم". به نظرم دلیل کاملاً منطقی و البته قانونی بود اما در کمال تعجب مسئول مراقبت برج خیلی خونسرد پاسخ داد:
نه اجازه بازگشت ندارید در غیر اینصورت هواپیما را میزنیم!
من جُدای از هفت تُن بار، حجم بنزین هواپیما را که تا دمشق در نظر گرفته شده بود محاسبه کرده بودم تا به دمشق برسیم بنزین میسوخت و بار هواپیما سبک تر می شد. تقریباً یک ربع با برج مراقبت کلنجار رفتم، اما فایده نداشت. بی توجه به شرایط من فقط حرف خودش را می زد. آخرش گفت: آنقدر در آسمان بغداد دور بزن تا حجم باک بنزین هواپیما سبک شود. حاج قاسم آرام کنار من نشسته بود و شاهد این دعوای لفظی بود. گفتم:
حاج آقا الان من میتونم دو تا کار بکنم، یا بی توجه به اینها برگردم که با توجه به تهدید شان ممکنه ما رو بزنن، یا اینکه به خواسته شان عمل کنم. حاج قاسم گفت:
کار دیگه ای نمیتونی بکنی؟ گفتم: نه. گفت: پس بشین! آقای رحیمی مهندس پروازمان بین مسافرها بود، صدایش کردم. داخل کابین گفتم؛ لباس هات رو در بیار. به حاج قاسم هم گفتم: حاج آقا لطفاً شما هم لباس هاتون رو در بیارید. حاج قاسم بی چون و چرا کاری که خواستم انجام داد. او لباس های مهندس فنی را پوشید و رحیمی لباس های حاج قاسم را. یک کلاه و یک عینک هم به حاجی دادم.
از زمین تا آسمان تغییر کرد و حالا به هر کسی شبیه بود الّا حاج قاسم. رحیمی را فرستادم بین مسافرها بنشیند و بعد هم به مسافرها اعلام کردم:
برای مدت کوتاهی جهت برخی هماهنگیهای محلی در فرودگاه بغداد توقف خواهیم کرد. روی باند فرودگاه بغداد به زمین نشستیم. ما را بردند به سمت "جت وی" که خرطومی را به هواپیما می چسبانند. نیم ساعت منتظر بودیم، ولی خبری نشد. اصلاً سراغ ما نیامدند. هر چه هم تماس میگرفتم میگفتند صبر کنید...
بالاخره خودشان خرطومی را جدا کردند و گفتند: استارت بزن و برو عقب و موتورها را روشن کن و دنبال ماشین مخصوص حرکت کن. هرکاری گفتند انجام دادم. کم کم از محوطه عادی فرودگاه خارج شدیم، ما را بردند انتهای باند فرودگاه جایی که تا به حال نرفته بودم و از نزدیک ندیده بودم. موتورها را که خاموش کردم، پله را چسباندند. کمی که شرایط را بالا و پایین کردم به این نتیجه رسیدم که در پِیِ حاج قاسم آمده اند. به حاجی هم گفتم، رفتارش خیلی عادی و طبیعی بود. نگاهم کرد و گفت:
تا ببینیم چه میشه. به امیرحسین وزیری که کمک خلبان پرواز بود گفتم: امیرحسین! حاجی مهندس پرواز و سر جاش نشسته! تو هم کمک خلبانی و منم خلبان پرواز. من که رفتم، دَرِ کابین رو از پشت قفل کن. بعد هم با تاکید بیشتر بهش گفتم:
این "در" تحت هیچ شرایطی باز نمی شه، مگه اینکه خودم با تو تماس بگیرم .
از کابین بیرون آمدم. نگاهم روی باند چرخید. سه دستگاه ماشین شورلت ون، به سمت ما می آمدند. دوتایشان، آرم سازمان اف بی آی آمریکا را داشتند و یکیشان آرم استخبارات عراق را. شانزده، هفده آمریکایی و عراقی از ماشین ها پیاده شدند و پله ها را بالا آمدند و توی پاگرد ایست
ادند. برایشان آب میوه ریختم و سر حرف را باز کردم. به زبان انگلیسی کلّی تملّقشان را گفتم و شوخی کردم و خنداندمشان تا فقط حواسشان را از سمت کابین پرت کنم. سه چهار نفرشان که دوربینهای بزرگ فیلمبرداری داشتند وارد هواپیما شدند. توی هر راهرو هواپیما دو تا دوربین مستقر کردند. بعد هم یکی یکی لنز دوربین را روی صورت مسافرها زوم میکردند. رفتارشان عادی نبود. به نظرم داشتند چهره ی مسافران پرواز را اسکن میکردند و با چهرهای که از حاج قاسم داشتند تطبیق میدادند. این کارها یک ربع، بیست دقیقه ای طول کشید و خواست خدا بود که فکرشان به کابین خلبان نرسید. آمریکایی ها دست از پا درازتر رفتند و عراقیها ماندند. تا اینکه گفتند:
زود در " کارگو " را باز کن تا بار رو چک کنیم. نفسم بند آمد. خیالم از حاج قاسم تا حدودی راحت شده بود، اما با این بار ممنوعه چکار باید میکردم؟! این را که دیگر نمیشد قایم یا استتار کرد. مانده بودم چطور رحیمی را بفرستم کارگو را باز کند؟ این جزو وظایف مهندس فنی پرواز بود، اما رحیمی که لباس شخصی تنش بود هم مثل بید می لرزید، منم بلد نبودم. دیدم چارهای برایم نمانده، خودم همراهشان رفتم. از پله ها بالا رفتم و از روی دستور العملی که روی درِ کارگو نوشته بود در را با زحمت و دلهُره باز کردم. یکی شان با من آمد یک جعبه را نشان داد و گفت: این جعبه رو باز کن... سعی کردم اصلا نگاش نکنم. قلبم خیلی واضح توی شقیقه هایم می زد. حس میکردم رنگ به رویم نمانده. دست بردم به سمت جیب شلوارم، کیف پولم را بیرون کشیدم و درش را باز کردم و دلارهای داخلش را مقابل چشمش گرفتم. لبخند محوی روی لبش آمد و چشمکی حواله ام کرد. نمیدانم چند تا اسکناس بود همه را کف دستش گذاشتم، او هم چند عکس گرفت و گفت بریم...
🔶روی باند فرودگاه دمشق که نشستیم، هوا گرگ و میش بود. حاجی رو بمن گفت: امیر پیاده شو. پیاده شدم و همراهش سوار ماشینی که دنبالش آمده بود شدیم. رفتیم مقرّشان توی فرودگاه. وقت نماز بود. نمازمان را که خواندیم گفت:
کاری که با من کردی کی یادت داده؟
گفتم: حاج آقا من ۶۰ ماه توی جنگ بوده ام اینجور کارها رو خودم از بَرَم.
قد من کمی از حاجی بلندتر بود، گفت: سرت رو بیار پایین. پیشانی ام را بوسید و گفت:
اگر من رئیس جمهور بودم مدال افتخار گردنت می انداختم. گفتم:
حاج آقا اگه با اون لباس میگرفتنتون قبل از اینکه بیان سراغ شما، اوّل حساب من رو میرسیدند، اما من آرزو کردم پیشمرگ شما باشم.
تبسم مهربانی کرد و اشک از گوشه ی گونه هاش پایین افتاد.
♦️راوی :
کاپیتان امیر اسداللهی خلبان هواپیمای ایرباس شرکت هواپیمایی ماهان)
@bedonimarz
@bedonimarz