بهشت خانواده💞
🔹این چه حرفیه؟ 😒 ✔️ اتفاقاً اگه کسی میخواد نشاط و شادابی هم داشته باشه 👈 اوّل از همه باید "آرامش"
بسم الله
اما ادامه ی درس با
هدیه 5صلوات به محضر ختم المرسلین رسول گرامی اسلام💖🌷🕊
بهشت خانواده💞
🔹این چه حرفیه؟ 😒 ✔️ اتفاقاً اگه کسی میخواد نشاط و شادابی هم داشته باشه 👈 اوّل از همه باید "آرامش"
یه مرور به آخرین مطلب دیشب👇
🚷 آدمی که آرامش نداشته باشه، بله ممکنه در اثر یه پارتی و رقاصی و شنیدنِ موسیقی و دیدنِ صحنه های حرام یه "نشاط و لذّتِ کوتاهی" رو تجربه کنه،
امّا اینا همش چند لحظه هست...
🕰 بقیۀ ساعت های زندگیش رو در افسردگی و بی نشاطی سپری می کنه😞
همچین آدمی خیلی زود کینه ای و عصبی میشه
😤
✅⭕️👆
🔹صبر کن ببینم...!
کی با تو این کار رو کرد؟
✔️ چرا پا روی هوای نفست نذاشتی و بی خیالِ "لذّت های مسخره و زشتِ #گناه" نشدی؟؟
➖ چرا به خودت رحم نکردی؟؟
🚷چرا آرامشِ خودت رو از بین بردی...
❣ پروردگار تو، مثل یه مادرِ دلسوز، نگرانِ اینه که یه موقع آرامشِ تو از بین نره...
🔹اونوقت تو چرا همچین بلایی سرِ خودت آوردی؟😒
-- اشتباه کردم... فریب هوای نفسم رو خوردم... حالا چیکار کنم؟😪
🕊❤️🕊اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
و العن اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین
و اللهم العن جبت و الطاعوت🕊❤️🕊
بهشت خانواده💞
بسم الله اما ادامه ی درس با هدیه 5صلوات به محضر ختم المرسلین رسول گرامی اسلام💖🌷🕊
📝🌴
ابتدای بخش دوم و پایانی درس سی و هفتم
بهشت خانواده💞
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️ #شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_پنجاه_ودوم ‼️زمان اعلام نتایج رسید. مجری به سه ز
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_پنجاه_وسوم
😔 💔 محسن سرش را کشید سمت مصطفی که جلوتر نشسته بود.
گفت :
_مصطفی! گفتم بذار کار خودمو بکنم! تو سیستم منو عوض کردی! دیدی رتبه ای نیاوردیم؟!
😢😭 اشک توی چشم های مصطفی جمع شد.
گفت :
آره! ای کاش می ذاشتم تلاوت خودمون رو می کردی. حداقل جزو دو سه نفر اولی که می شدی!
محسن هم گریه اش گرفت.
🌺 مجری داشت نفر اول را به زبان مالزیایی معرفی می کرد.
برای محسن، زبان گنگ و نامفهومی بود. مصطفی به نظرش آمد که مجری اسم محسن را گفت.
🍁🍂 گوش هایش را تیز کرد. نفر اول به انگلیسی هم خوانده شد. آن هم دست کمی از مالزیایی نداشت.
این بار هم واژه ای که شبیه محسن بود تکرار کرد.
گفت :
_گمونم اسم تو رو خوند!
محسن اشک هایش را پاک کرد و گفت :
_ نه بابا! من نبودم.
این بار وقتی مجری با زبان عربی شروع به صحبت کرد، اسم محسن حاجی حسنی به وضوح شنیده شد.
😢 دوباره بغض گلوی محسن را گرفت. اما وقتی فهمید دوربین ها زاویه شان را به سمت او تغییر دادند خودش را کنترل کرد.
😭 شانه های مصطفی به شدت تکان می خورد. محسن خودش را به او رساند و محکم بغلش کرد. گفت :
_ داداش چقدر چینشت خوب بود!
مصطفی خندید :
_ آخرش نفهمیدم چینشم خوب بود یا بد؟! 😅
🌸 مسئول همراهی برندگان که می خواست محسن را برای گرفتن جایزه اش ببرد، نمی توانست این دو را از هم جدا کند.
محسن رفت سمت جایگاه و مصطفی شماره بابا را گرفت.
😍 با گریه خبر موفقیت محسن را گفت. بابا و مامان حرم بودند.
اضطراب تلویزیون را ول کرده بودند و آمده بودند حرم برای محسن دعا کنند ....
دعا مستجاب شده بود ... 🌹
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞👇
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تلاوت سوره مبارکه قدر با صوت ملکوتی شهید محسن حاجیحسنی ✨🌸
بسیار زیبا
#قاری_بین_المللی
شهدا را همواره یاد کنیم حتی با یک صلوات... 🌺
🌷عمریست که از حضور او جا ماندیم
🌷در غربت سرد خویش تنها ماندیم
🌷او منتظرست تا که ما برگردیم
🌷ماییم که در غیبت کبری ماندیم
سلام .صبحتون منور به نگاه های امام زمان جان عالمیان به فدایش💞
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞👇
https://eitaa.com/joinchat/65929229C65d7223020