بهشت خانواده💞
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠#قسمت_چهل_و_دوم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : مهمانی شام حسابی
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
💠 #قسمت_چهل_و_سوم داستان جذاب و واقعی
✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : متاسفم
بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت ...
- برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم نبود ...
و خندید ...
با شنیدن این جمله، تازه به خودم اومدم ... زبانم درست نمی چرخید ...
- شما مسلمان هستید آقای هیتروش؟ ... پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید، چیزی نگفتید ...
همون طور که سجاده اش رو جمع می کرد و توی کاور میذاشت با خنده گفت ...
- خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم ... هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم ... هنوز به خوندن نماز عادت نکردم ... علی الخصوص نماز صبح ... مدام خواب می مونم ... تازه اگر چیزی از قلم نیوفته و غلط نخونم ...
اون با خنده از نماز خوندن های غلط و عجیبش می گفت ... و من هنوز توی شوک بودم ... چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور مور و سوزن سوزن می شد ...
- خدایا! حالا باید چه کار کنم؟ ...
- خانم کوتزینگه ... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟ ... من واقعا علاقه مندم با پسر شما و خانواده تون آشنا بشم ...
توی افکار خودم غرق شده بودم که صدام کرد ... مبهوت برگشتم سمتش و نگاهش کردم ...
- حال شما خوبه؟ ...
به خودم اومدم ...
- بابت این جواب متاسفم اما فکر نمی کنم دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم ...
⬅️ادامه دارد...
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
بهشت خانواده💞
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 #قسمت_چهل_و_سوم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : متاسفم بی صدا ایست
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
💠 #قسمت_چهل_و_چهارم داستان جذاب و واقعی
✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : مرد کوچک
- اشکالی نداره ... من چیز زیادی از اسلام و شیوه زندگی یه مسلمان بلد نیستم ... شما می تونید استاد من باشید ... هنوز نواقص زیادی دارم ولی آدم صبوری هستم ... حتی اگر پاسخ شما برای همیشه منفی باشه ... لازم نیست نگران من باشید ... من به انتخاب شما احترام می گذارم ...
دستم روی دستگیره خشک شده بود ... سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... و بعد از چند لحظه، از اونجا اومدم بیرون...
تمام روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود ... ناخواسته تصاویر و حرف ها از جلوی چشمم عبور می کرد ... سرم رو گذاشتم روی میز ...
- خدایا! من با این بنده تو چه کار کنم؟ ...
شب، پدر و مادرم برام جشن کوچکی گرفته بودن ... می خواستیم جشن رو شروع کنیم که پدرم مخالفت کرد ... منتظر کسی بود ...
زنگ در به صدا در اومد ... در رو که باز کردم یه شوک دیگه بهم وارد شد ...
- آقای هیتروش، شما اینجا چه کار می کنید؟ ...
خندید ...
- برای عرض تبریک و احترام با پدرتون تماس گرفتم ... ایشون هم برای امشب، دعوتم کرد ...
و بدون اینکه منتظر بشه تا برای ورود بفرمایید بگم، اومد تو...
با لبخند به پدر و مادرم سلام کرد ... و خیلی محترمانه با پدرم دست داد ... چشمش که به آرتا افتاد با اشتیاق رفت سمتش و دستش رو برای دست دادن بلند کرد ...
- سلام مرد کوچک ... من لروی هستم ...
اون شب به شدت پدر و مادرم و آرتا رو تحت تاثیر قرار داده بود ...
⬅️ادامه دارد...
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
سلام .
عرض ادب و تبریک سال ۱۴۰۱🌹
ان شاءالله امسال یکی از مبارک ترین سالهای عمرتون باشه
با عافیت و سعادت تمام .
به برکت هدیه ی قرائت دعای فرج همه با هم
و بلکه مقید بشیم بعد از نماز هامون ،
نیمه شبها، در جلسات، اون رو بخونیم 😊
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
اصول_تزکیه🍃🌺
🍃🌺#قسمت_پانزدهم
〽️کلمه تزکیه کلمه بسیار شریف و فرصت بسیار خوبیِ برای تنظیم همه ابعاد زندگی
جدای از این کلمه ی محوری که در قرآن دو بار آمده قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّي (14)
یا قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا (9) با دو عبارت با یه ذره تفاوت اومده، در رسالت انبیاء هم کلمه تزکیه کلمه محوریه✅
🌟چند تا آیه قرآن رو براتون قرائت کنم،
می فرماید: هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ (2)
۴ مرتبه در رسالت انبیاء کلمه تزکیه کنار تلاوت و تعلیم کتاب و حکمت آمده است✅
🔺حضرت امام رضوان الله تعالی علیه می فرماید:
✨ انبیا اصلش آمده اند برای تزکیه نفوس انسان✨
🔺یک عبارت دیگه، تزکیه را مقدم ذکر فرموده است در يُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ و الحِکمه معلوم می شود که تزکیه نفس بالاتر از علم و حکمت است.👌✅
🔺در یک جمله دیگری می فرماید بلکه تعلیم کتاب و حکمت، مقدمه تزکیه است.✅
🔺در یک جمله دیگری هم می فرماید تعلیم کتاب و حکمت بدون تزکیه امکان نداره،چون مردم متوجه نمیشن.✅
🔺در جمله دیگری می فرماید بعثت برای این است که مردم را تزکیه کند.✅
🔺در جمله دیگری می فرماید تزکیه مقدمه است بر همه چیز.✅
❇️من این توضیحات حضرت امام رو که یک عارف کامل بود یک مفسر کبیر بود برای قرآن (که البته فرصت تفسیر آیات قرآن رو پیدا نکردند، همون چند جلسه ای که برای تفسیر سوره حمد داشتند قدرت خودشون رو در درک قرآن واقعاً به نمایش گذاشتند که بی نظیر بود) همین عبارات حضرت امام رو کافی می دونم👌
بذارید یک کلمه دیگه از کلمات حضرت امام رو بخونم، می فرماید:
✴️ پس انگیزه بعثت نزول وحی است و نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس مصفا بشوند،از این ظلماتی که در آنها موجود است.
👈ببینید تزکیه پس میشه محوری.
حالا از خود قرآن هم اگر مرور بکنیم این مسائل برمیاد.
↩️اجازه بدید برگردیم به چند آیه قرآن، من نمونه های اون رو ذکر کنم
چهار آیه در قرآن همین جوری رسالت انبیاء رو به عنوان تزکیه مردم بیان فرموده.
پس ما مساله مون میشه تزکیه✅
ما می خواهیم تزکیه شویم،انبیا هم اومدند ما رو تزکیه کنند.👌🍃
🔻بقیه چیزها یا مقدمه است یا نتیجه است.
✅ما مساله مون تزکیه است
❌مساله مون این نیست که چهار تا صفت خوب داشته باشیم یا نداشته باشیم
❌مساله مون این نیست که چهار تا عمل خوب انجام بدیم یا انجام ندیم
مساله مون تزکیه است.👌
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
بهشت خانواده💞
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 #قسمت_چهل_و_چهارم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : مرد کوچک - اشکال
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
💠 #قسمت_چهل_و_پنجم داستان جذاب و واقعی
✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : جشن تولد
بعد از بریدن کیک، پدرم بهش رو کرد و گفت ...
- ما رو ببخشید آقای هیتروش ... درستش این بود که در مراسم امشب با شراب از شما پذیرایی می کردیم اما همون طور که می دونید دختر ما مسلمانه و این چیزها اینجا ممنوعه ...
با دلخوری به پدرم نگاه کردم ... اون هم یه طوری جواب نگاهم رو داد که چشم هاش داد می زد ... مگه اشتباه می کنم؟ ...
لروی به هر دوی ما نگاه کرد و با خنده گفت ...
- منم همین طور ... هر چند هنوز نتونستم کاملا شراب رو ترک کنم ... اما اگر بخورم، حتی یه جرعه ... نماز صبحم قضا میشه ...
هر دوی ما با تعجب برگرشتیم سمتش ... من از اینکه هنوز شراب می خورد ... و پدرم از اینکه فهمید اونم مسلمانه ... و بعد با حالتی بهم زل زد که ترجیح دادم از پنجره بیرون رو نگاه کنم ...
موقع بدرقه تا دم در دنبالش رفتم ... خیلی سعی کردم چیزی نگم اما داشتم منفجر می شدم ...
- شما هنوز شراب می خورید؟ ...
با چنان حالتی گفت، من عاشق شرابم که ناخودآگاه یه قدم رفتم عقب ...
- البته همون موقع هم زیاد نمی خوردم ... ولی دیگه ...
یه مکث کرد و دوباره با هیجان گفت ...
- یه ماهه که مسلمان شدم ... دارم ترک می کنم ... سخت هست اما باید انجامش بدم ...
تا با سر تاییدش کردم ... دوباره هیجان زده شد ...
- روحانی مرکز اسلامی بهم گفت ذره ذره کمش کنم ... ولی سعی کنم نمازم قطع نشه و اول وقت بخونم ... گفت اگه این کار رو بکنم مشکل شراب خوردنم درست میشه ...
راست می گفت ... لروی هیتروش، کمتر دو ماه بعد، کاملا شراب رو ترک کرده بود ...
⬅️ادامه دارد...
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
بهشت خانواده💞
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹🍃🌹🍃🌹 🍃🌹 🌹 💠 #قسمت_چهل_و_پنجم داستان جذاب و واقعی ✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : جشن تولد بعد از ب
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
💠 #قسمت_چهل_و_ششم داستان جذاب و واقعی
✅🌹 #قیمت_خدا 🌹✅ : خواستگاری
پدرم هر چند از مسلمان بودن لروی اصلا راضی نبود ... اما ازش خوشش می اومد ... و این رو با همون سبک همیشگی و به جالب ترین شیوه ممکن گفت ...
به اسم دیدن آرتا، ما رو برای شام دعوت کرد ... هنوز اولین لقمه از گلوم پایین نرفته بود که یهو گفت ...
- تو بالاخره کی می خوای ازدواج کنی؟ ...
چنان لقمه توی گلوم پرید که نزدیک بود خفه بشم ... پشت سر هم سرفه می کردم ...
- حالا اینقدر هم خوشحالی شدن نداره که داری خفه میشی ...
چشم هام داشت از حدقه می زد بیرون ...
- ازدواج؟ ... با کی؟ ...
- لروی ... هر چند با دیدن شما دو تا دلم برای خودم می سوزه اما حاضرم براتون مجلس عروسی بگیرم ...
هنوز نفسم کامل بالا نیومده بود ... با ایما و اشاره به پدرم گفتم آرتا سر میز نشسته ... اما بدتر شد ... پدرم رو کرد به آرتا ...
- تو موافقی مادرت ازدواج کنه؟ ...
با ناراحتی گفتم ...
- پدر ...
مکث کردم و ادامه دادم ...
- حالا چرا در مورد ازدواج من صحبت می کنید؟ ... من قصد ازدواج ندارم ... خبری هم نیست ...
- لروی اومد با من صحبت کرد ... و تو رو ازم خواستگاری کرد... گفت یه سال پیش هم خودش بهت پیشنهاد داده و در جریانی ... و تو هم یه احمقی ...
⬅️ادامه دارد....
#تنها_مسیری_ام
#کانال_بهشت_خانواده💞
@beheshtekhanevadeh14
🌹
🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
✨🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹