eitaa logo
بهشت زندگی
260 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
387 فایل
اخلاق.احکام.عقاید. مهدویت.شهدا.خانواده. انرژی مثبت.امید.تلاش فرزندآوری مطالب گوناگون مفید... ( قدرت ما به اندازه اتکاءمان به خداست.) ارتباط با خادم کانال : @h_salam لطفاکانال رو به دیگران معرفی نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
کارهایی که باعث شد شهید یوسف اللهی(شهیدی که سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید به خاک سپرده شود) در سن کم به درجه عرفانی والا برسد از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 💥 ۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی 🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود. 1⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟ 2⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت! 4⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟!  گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 5⃣همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من!  چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد! http://eitaa.com/beheshtzendegi
☀️♻️آدم‌های قدرشناس‌تر آدم‌های راضی‌تری هستند، با زندگی خودشان بیشتر حال می‌کنند و خوبی‌های همسر و دیگران را بیشتر می‌‌بینند و درک می‌‌کنند. ⬅️قبل از این که هر شب به خواب بروید، به چیزهایی خوبی که در روز برای شما اتفاق افتاده اند، فکر کنید. حتی اگر فکر می کنید که هیچ چیز فوق العاده ای اتفاق نیفتاده است، به چیزهایی کوچکی فکر کنید که از داشتن آنها سپاسگزارید. اگر نمی توانید به چیزی فکر کنید، به جستجوی خود ادامه دهید. می توانید به  این موضوع ساده فکر کنید: «من عاشق بالشتم هستم!» http://eitaa.com/beheshtzendegi
✨🌸✨ تربیت اولاد را پیش شما کوچک کردند. تربیت اولاد بالاترین چیزی است که در همه جوامع از همه شغلها بالاتر است. هیچ شغلی به شرافت مادری نیست. این خیانت بزرگی است که به ملت ما کردند. مادرها را منصرف کردند از بچه داری... بچه داری را یک چیز منحطی حساب کردند؛ در صورتی که از دامن همین مادرها مالک اشتر پیدا می شود. از دامن همین مادرها حسین بن علی علیهما السلام پیدا می شود امام خمینی (ره) ۲ خرداد ۱۳۵۸ 🍃شمین رضوی قم 🍃 شکوه مادری🍃🌸🍃 https://eitaa.com/joinchat/1192820872C468d2ef288
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اخلاق مادر؛ اخلاق فرزند 🌹قلب مادر http://eitaa.com/beheshtzendegi
مداحی آنلاین - دلش گرفته پر درده - نریمانی.mp3
7.3M
🔳 (س) 🌴دلش گرفته پر درده 🌴چهار تا قبر درست کرده 🎤 👌بسیار دلنشین 🔴مداحی آنلاین http://eitaa.com/beheshtzendegi
16.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی یک مادر دهه شصتی با ۹ فرزند 🔹️ زهرا صادقی، متولد ۱۳۶۴ و صاحب ۹ فرزند: امروز با ۹ فرزند با سن‌های ۱۶، ۱۴، ۱۱، ۹، ۷، ۶، ۴، ۲ سال و ۵ ماه به عنوان یکی از خوشحال‌ترین آدم‌های روی زمینم و هر شب قبل از خوابم خدا را شکر می‌کنم. خدا را شکر می‌کنم که همسرم را دارم و فرزندانی سالم و صالح خدا به من عطا کرده است. 🌷خبرفوری http://eitaa.com/beheshtzendegi
4_5931328373824423957.mp3
3.62M
با (عج) 🍃از غم دوریت ای یوسف دل محزونم 🍃چه کنم با غم و با غصه روز افزونم 🎤حاج 👌بسیار دلنشین 💔 🌷 ♨️ مداحی آنلاین http://eitaa.com/beheshtzendegi
‏الحمدلله رب العالمین خداروشکرکه به این خانواده توفیق داد تا به ندای رهبر درمورد افزایش جمعیت لبیک گفتندورضایت خدارا مقدم دانستند خداوند قادر ورزاق ازعنایات خاصه نصیبشان می فرماید
وقتی کودکی مورد بی توجهی قرار گیرد سعی می کند از طریق منفی کاری و لجبازی توجه دیگران را به خود جلب کند. مثلا جلوی تلویزیون می ایستد، هنگام صحبت کردن دیگران داد و بیداد می کند و موقع غذا خوردن از سر سفره بلند می شود. والدین هنگام مشاهده ی چنین رفتارهایی با بحث های طولانی، خواهش و یا حتی تنبیه به رفتار منفی کودک توجه می کنند و بدین ترتیب به تدریج کودک می آموزد که برای کسب توجه دست به این رفتارها بزند. @nooredideh