پيامبر صلى الله عليه و آله :
فانّ احدكم اذا مات فقد قامت قيامته يرى ما له من خير و شر
هرگاه يكى از شما بميرد، قيامتش برپا مى شود و خوبى ها و بدى هاى خود را مى بيند.
ارشادالقلوب(ترجمه ی سلگی) ج1 ، ص
817.1K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشا به حال حاجیان
خدایا نظری .عنایتی.لطفی بنما
یا رئوف یا رحیم یا رب یا سیدی
https://eitaa.com/beheshtzendegi
🌸اوصاف مومنان درقرآن🌸
1⃣خشوع در نماز🌹
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ
ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺷﺎﻥ [ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ]ﻓﺮﻭﺗﻦ [ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻦ ﺑﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﻗﻠﺐ ] ﺍﻧﺪ.(مومنون٢)
2⃣رویگردان از هر گونه لغو 🌹
وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ [ ﻫﺮ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻛﺮﺩﺍﺭِ ]ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﻲ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺭﻭﻱ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪ(مومنون٣)
3⃣اهل زکات 🌹
وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺯﻛﺎﺕ ﺍﻧﺪ (مومنون٤)
4⃣عفیف و پاکدامن 🌹
وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺩﺍﻣﻨﺸﺎﻥ [ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺕ ﻫﺎﻱ ﺣﺮﺍم ]ﺍﻧﺪ(مومنون٥)
5⃣امانتدار و متعهد 🌹
وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ (مومنون٨)
6⃣محافظت بر نماز🌹
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ
ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ [ ﺍﻭﻗﺎﺕ ﻭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻇﺎﻫﺮﻱ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻱ ] ﻧﻤﺎﺯﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ .(مومنون٩)
#اخلاقی #مومن
🌸🌸🌹🌹🌸🌸
کانال نکات کاربردی قرآن
https://eitaa.com/beheshtzendegi
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ملاقات با حضرت عزرائیل
شب خوش
📡 پایگاه خبری فردوس سلام
https://eitaa.com/beheshtzendegi
✅ چطور شروع کنیم؟
یه بار دیگه باهم قضیه رو مرور کنیم😊👇
سلام
من پسرم ۱۶ سالشه کلاس سوم راهنمایی
اما کلا داخل یه اتاق همش میشینه بیرون نمیاد
اصلا پیش ما نمیشینه
بیرون بریم نمیاد
همش سرش داخل گوشی و لب تاب هست
میترسم
باید چکار کنم براش
صحبت نمیکنه.احساس میکنم استرس داره و یجورایی خودشو حبس میکنه
اول از همه این که:
مراقب باش که قضاوت نکنی👌
وقتی باهاش صحبت میکنی یا حتی بهش نگاه میکنی، سعی کن حالتت "باز، آرام و پذیرنده" باشه✅.
❌نه نصیحت، نه سرزنش، نه حتی نگرانی شدید که مثل بازجویی به نظر برسه.
دوم این که با فرزندت،
ارتباط غیرمستقیم و بدون فشار بساز👌
مثلاً:
براش چای ببر ولی چیزی نگو.
کنار در اتاق یه پیام بذار👇:
«فقط خواستم بدونی همیشه کنارت هستم. هر وقت خواستی فقط یه اشاره کافیه.»
سوم این که ارتباطت با فرزندت رو با احساس شروع کن، نه با سوال✅
مثلاً یه روز با صدای آروم بگو:
"بعضی وقتا دلم تنگ میشه برای اینکه فقط کنارم باشی... همین."
نه سوال، نه تحلیل. فقط بیان احساس.
نکته چهارم این که:
فضای گوشی و لپتاپش رو کنترل نکن، ولی بفهم👌
✅محدودیت افراطی ممکنه باعث بیشتر شدن فاصله بشه.
اول سعی کن بفهمی چی داره توی اون فضا میگذره.
ممکنه درگیر بازی باشه یا شبکهای که براش مهمه. یا حتی دنبال محتوای خاص یا سرگرم کننده👌
.
امشب، یه برگه کوچیک بگذار جلوی در اتاقش. فقط بنویس:
> «نه بهخاطر اینکه مامانت هستم، بهخاطر اینکه دوستت دارم. دلم برات تنگه. نه برای حرف زدن، فقط برای اینکه کنارت باشم.»
هیچ حرف دیگهای نزن. اجازه بده قدم اول از طرف تو باشه، بدون توقع جواب😊
.
تا زمانی که برای نجات خودت ،
به بیرون از خودت تکیه کنی ،
بارها و بارها زمین می خوری ..
این قانون هستی است
که با شکست های مکرر به تو بفهماند ،
که باید دست از گدایی بکشی
چون تو خودت پادشاه هستی!
خودت را کشف کن ..
سلام صبح بخیر وشادی
💢من ضامنم اگر کسی زبانش را کنترل کند، خدا به او حکمت بدهد و کسی که حکیم شود به محبت الهی دست مییابد و این محبت قابل تصور نیست. اگر ذرهای از آن را بچشیم، دنیا و آخرت را به خاطرش رها خواهیم کرد، حتی اگر درهای بهشت را بگشایند... توجهی نخواهیم کرد!
| علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه |
#کلام_بزرگان
🔸 کانال روابطعمومی پلیس خراسان جنوبی
https://eitaa.com/beheshtzendegi
ارسالی یکی از اعضا کانال👇👇
#سکوتیکخونهیساکت
وقتی تازه عروسی کرده بودم، جاریم سهتا بچه داشت. اون روزا مُدِ فکر کردن این بود که «بچه کمتر، زندگی بهتر». منم پای همین شعار وایساده بودم. تو دلم میگفتم: «این زن اصلاً عقل نداره! نمیفهمه بچه خرج داره؟ اینا لباس میخوان، مدرسه دارن، دانشگاه دارن. دختراشو باید جهاز بده، پسرش که مرد شد، خرج عروسیشم با خودشه! تازه سیسمونی بچههاشونو هم باید بده...»
اما من تصمیم خودمو گرفته بودم. گفتم یه بچه. فقط یهدونه. پسر یا دختر فرقی نداره، مهم اینه که هم خوب تأمینش کنم، هم بذارم درست و حسابی درس بخونه، برای خودش کسی بشه. همیشه هم فکر میکردم از جاریم عاقلترم، باکلاسترم. اون برام شده بود نماد بیفکری.
سالها گذشت. دخترم شد هفده ساله. جاریم تا اون موقع ششتا بچه داشت. بازم همون دید قدیمی رو داشتم. بهش نگاه میکردم و تو دلم میگفتم: «این دیگه چیه؟»
تا اینکه برای دختر من یه خواستگار پیدا شد. پسر خوب و سادهای به اسم مرتضی. من از همون اول با این وصلت مخالف بودم. دلم نمیخواست دخترم باهاش ازدواج کنه. میخواستم ادامه تحصیل بده و برای خودش کسی بشه ولی دخترم...به قول قدیمیها «یک دل نه، صد دل عاشقش شد.»
حرف عاشقی دخترم افتاد سر زبونها و کار به حرف مردم کشید. گفتم اگه شوهرش ندم، آبرومو تو محل میبره. دیگه چارهای نبود...
ناچار به ازدواجش رضایت دادم... دلخوشی نداشتم ولی گفتم شاید قسمت همینه. شوهر کرد و چند سالی از زندگیش گذشت. یه روز دلنگران نشستم کنارش و گفتم:
ـ مادر، چرا یه بچه نمیاری؟ اینجوری زندگیتون سروسامون میگیره.
با خونسردی گفت:
ـ بچه جلو کار فعالیت و گشت و گذارمو میگیره.
پوزخندی زدم. گفتم:
ـ تو که حتی دیپلمتم نگرفتی، چه فعالیتی؟
لبخند زد، گوشیشو برداشت و گفت:
ـ مامان، من تو اینستاگرام و تلگرام کلی دوست دارم. اونجا برام دنیاییه، دارم خوش میگذرونم.
حرفی نزدم. دختر عموش، که همسن و سالشه، هر دو سه روز یه بار میاومد سر میزد. اما دختر خودم؟ سرگرم دنیای خودش بود. من مونده بودم و همسرم. تنهای تنها...
تنهایی، اونم وقتی پا به سن میذاری، مثل بوی کهنگی دیوارا، میچسبه به جونت. اذیتت نمیکنه، اما میخورت. نفستو کم میکنه، بیصدا، آروم، ولی مداوم...
الان جاریم شیشتا بچه داره. ماشاالله، همشونم درسخون و باادب. سهتا دختر، سهتا پسر. هر کدومشون که ازدواج میکرد، چون تو یه خونهی شلوغ بزرگ شده بودن، خودشونم بچه دوست داشتنو هر کدوم دو تا، سه تا بچه آوردند. خونهی جاریم همیشه زندهاست. صدای خنده، دویدن بچهها، بوی غذا... شادی...میاد
ولی خونهی من؟ ساکت. سرد. یه سکوتی که گاهی میخواد خفهم کنه.
هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی به بیاد که بگم:
ایکاش فریب اون تبلیغای به ظاهر قشنگ و فریبنده رو نخورده بودم.
کاش حداقل چهار تا بچه داشتم، که الان دور و برم گرم بود.
با هزار خواهش و التماس، بعد پنج سال دخترم یه بچه آورد... فقط یهدونه.
الان جاری من دوازدهتا نوه داره. من؟ فقط یه نوه. همون یکی که فکر میکردم باید همهچیز براش فراهم باشه. خونهم بزرگ بشه، ماشینم شیک بشه، راحت زندگی کنم...
الان یه آپارتمان کوچیک دارم. شوهرم، که بازنشسته شده، یه وانت خریده و باهاش کار میکنه.
اما جاریم؟ یه خونهی سه طبقه داره. دو تا ماشین. یه پژو تاکسی برای شوهرش، که اونم بازنشستهست و داره باهاش کار میکنه. یه سمند هم برای خودش داره.
من اون موقع بهش میگفتم:
ـ این همه بچه، چهجوری میخوای خرجشونو بدی؟
اون فقط یه جمله میگفت
ـ روزیرسون خداست...
اون موقعها باورم نمیشد. اما امروز، با تمام وجودم میفهمم.
الان، از ته دل حسرت میخورم...
روزی رو خدا اندازهی دل و وسعت زندگی آدم میفرسته...م
کم بچه بیاری، روزیت اندازهی همونه.
زیاد بچه داشته باشی، روزیتم اندازهی اون زیادیه میرسه.
فقط باید به خدا اعتماد کرد... فقط همین.🌹
https://eitaa.com/beheshtzendegi
6.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیاز به نماز در قیامت
#استادقرائتی
استدلال حجت الاسلام و المسلمین قرائتی برای چرایی نماز که از کلام امام رضا (علیه السلام) گرفته شده و بیشتر از آن را با #مثال های زیبا در این کلیپ ببینید.
🔹شمیم انتظار
https://eitaa.com/beheshtzendegi