💝بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ💝
دومین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊
🔰امروز دوشنبه 27فروردین ماه 1403
🌹 «بیست و هشتمین » روز چله صلوات ،زیارت عاشورا و توسل به شهدا
🌷 شهید والامقام #عبداله_اخوان
🌸 مزار : گلزار شهدا-تکاب
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌹🕊زیارتنامهی شهدا🕊🌹
🤲بسم رب الشهدا و الصدیقین
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
💐#شادی_روح_شهدا_صلوات💐
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
زندگینامه
شهید پاسدار «#عبدالله_اخوان» 🌼🍃متولد ۱۳۳۵ در شهرستان تکاب از استان آذربایجان غربی بود که از سال ۵۹ وارد سپاه این شهرستان شد و طی مأموریتهای متعددی که در گردان خاتم داشت،
🍃 با همرزمانش توانست با جانفشانی و شجاعت بیمثالشان بر گروهکهای کومله و دموکرات و ضد انقلاب پیروز باشند.
🥀 وی سرانجام در ۶ مرداد ماه ۱۳۶۴ در حالی که برای فتح بلندیهای منطقه «آقدره علیا» در اطراف تخت سلیمان شهرستان تکاب رفته بود، در کمین ضدانقلاب افتاده و بر اثر اصابت تیر مستقیم تکتیرانداز به قلباش به شهادت رسید. 🌹مزار این شهید در گلزار شهدای شهرستان تکاب واقع شده است. این شهید در زمان شهادت ۲۹ ساله بود.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خاطرات فرزند شهید:
🌼🍃یکی از همرزمان پدرم میگفت: «در یکی از عملیاتها گروهان اصلی بالای کوه بود. من با شهید اخوان به سمت پائین برای بررسی اوضاع منطقه پایینتر آمدیم. سر چشمه نشسته بودیم،
🍃 ناگهان متوجه شدم در حریم رودخانه حدود ۵۰ نفر از اعضای دشمن به سمت چشمه میآیند. سریع پناه گرفتیم و دستور ایست دادیم. دشمن ما ۲ نفر را به رگبار گرفت.
🍃 حدود ۵ ساعت درگیری طول کشید. در این عملیات شهید از ناحیه پا مجروح شد. خون زیادی از پایش میرفت. من مشغول بستن جراحت پای عبدالله بودم و او هم به سمت دشمن تیراندازی میکرد.
با توجه به مهارت شهید در تیر اندازی، در این عملیات ۱۰ نفر از دشمن کشته و حدود ۲۸ نفرشان زخمی شدند و مابقی هم فرار کردند و از منطقه دور شدند».
❣پدرتان در چه عملیاتی و چگونه به شهادت رسیدند؟
🌼🍃مرداد ماه ۱۳۶۴ پدرم پیگیر کارهای درمانش بود و قرار نبود در این عملیات شرکت کند، اما با حضور ضدانقلاب و تهدید مردم منطقه، وی با توجه به احساس مسئولیتی که داشت، در عملیات بلندیهای آغدره شرکت کرد و در آن روز با گروه در کمین دشمن افتادند.
🌼🍃 در این عملیات ابتدا سردار #حسن_شاهمرادی به شهادت رسید و بعد پدرم میخواست از موقعیتاش جابجا شود،
🥀 که بر اثر اصابت تیر مستقیم تکتیرانداز دشمن به قلباش شهید شد
🌹 و بعد از ۲ روز، سردار رحیمخانی نیز در آن منطقه به شهادت رسید. بعد از شهادت این سه پاسدار جهت جلو گیری از نفوذ دشمن عملیات عاشورای یک با پشتیبانی چند فروند هلیکوپتر جنگی در منطقه انجام شد.
🌼🍃این سه نفر از شجاعترین و مخلصترین سرداران سپاه منطقه بودند. در مرداد سال ۶۴ با شهادت این عزیزان مردم منطقه تا سالها در حزن و عزا بودند و تشییع پیکر این عزیزان یکی از با عظمتترین مراسمهای انقلابی تاریخ شهرستان بود.
❣پیامی برای مردم و مسئولان دارید
🌼🍃حرفی میخواستم به مردم و مسئولان بگویم اینکه من، خواهر و برادرانم لذت در کنار پدر بودن را از دست دادیم. #شهدا رفتند که امنیت و آسایش برقرار باشد. کشور دست ضدانقلاب و نامحرمان نیفتد، لذا قدردان شهدا و حافظ این امنیت باشید.
💫نگذارید یاد و خاطره شهدا فراموش شوند، شجاعت ها و دلاور مردیهای این عزیزان که الگوهای خوبی برا نسل های امروزی هستند بازگو کنید. چرا که در روز قیامت باید پاسخگوی عملکردتان باشید.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
soleimani.mp3
8.4M
#فایل_صوتی👆
🚩#روز_بیست_و_هشتم
#چله_زیارت_عاشورا
هدیه به چهارده معصوم(ع)
و شهید والامقام #عبداله_اخوان
🎙با نواے آسمانی شهید حاج قاسم سلیمانی
🔰امام باقرع میفرمایند:
اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت
شوق وعلاقه میمردند ....
«وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند»
🔹شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟!
امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟
يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن.
🔸زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه بهفريادتان برسد.
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
May 11
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫#هر_روز_با_قرآن
✨✨✨✨✨✨
#تلاوت_روزانه_قرآن
💫صفحه_ 34
#استاد_دباغ
#قرآن_کریم
🌷هر روز یک صفحه از #قرآن
هدیه به شهدا🌷
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت هفتاد
📝وابستــــــگی♡
🌷محمّد با جمعی از دوستانش به روستا آمد، جوانانی که مانند خودش، طلبه بودند. دختر دو ساله ام خیلی وابستۀ عمو محمّدش بود و هر وقت که او رامی دید از آغوشش بیرون نمی آمد یک روز ظهر محمّد با دوستانش دسته جمعی می خواستند به مسجد روستا بروند، دخترم سر به شانه عمو گذاشته بود و شستش را می مکید.
☘محمّد گفت: زن داداش! اذان می گویند، ما می رویم نماز اوّل وقت مان را در مسجد بخوانیم، لطفاً سرگرمش کن تا برگردیم، می ترسم خدای نکرده بچه خودش را خیس کند و فرش های مسجد را نجس کند بعد از نماز می آیم و او را با خود به منزل مادرم میبرم همین که محمّد بچه را از آغوشش جدا کرد به یک باره داد و فریادش بلند شد با التماس پیراهن عمویش را در دستان کوچکش مشت میکرد و اشک می ریخت،
🌷محمّد گفت: دیگر طاقت دیدن اشک هایش را ندارم. او را بوسید، و در آغوشش کشید و به حیاط رفت، با نوازش قدری آرامش کرد و پس از چند لحظه از پنجره صدایم کرد: زن داداش! توکّل به خدا، او را می برم. با دستپاچگی گفتم: داداش جان! خرابکاری می کند. لبخندی زد و گفت شما نگران نباش چاره ای برای این کار می.اندیشم
☘ خوشبختانه محمّد با سربلندی از مسجد برگشت و موضوع جالبی را برایم تعریف کرد و گفت: زن داداش! در راه رفتن به مسجد، دوستم بچه را بغل گرفت و از آن جایی که همۀ ما لباس سفید، یقه شیخی و ریش داشتیم و ظاهرمان شبیه به هم بود دیگر بچه جزییات را تشخیص نمی داد سر در گم شده بود، فکری به سرمان زد، دوستم بچه را در حیاط می چرخاند تا من نمازم را خواندم باز بنده بچه را در حیاط چرخاندم تا دوستان نمازشان را خواندند پرسیدم: چطور متوجّه دست به دست کردنتان نشد؟
🌷محمّد گفت: دختر شما ِعاشق عطر جیبی دوستم شده بود، به همین خاطر از این طریق سرگرمش کردیم و او را دست به دست کردیم در نتیجه متوجّه تعویض آغوشمان نشد با شرمندگی گفتم: امروز دخترم خیلی شما را اذیّت کرد.
☘ محمّد با احترام پاسخ داد: این چه فرمایشی است، اتّفاقاً خداوند امروز دو ثواب را شامل حالمان کرد؛
نماز اوّل وقت در مسجد و شاد کردن دل یک کودک. محمّد مرخّصی اش به پایان رسید و دوباره با دوستانش عازم کاشان شد و تا چند روز دخترم برای دیدار عمویش بی تابی می کرد...
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#هر_خانواده_معرف_یک_شهید
#بهشت_شهدا
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
https://eitaa.com/behshtshohada
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹